رابطه مرجعيت با جامعه در طول تاريخ و نوع مناسبات آنها همواره از دغدغه هاي متوليان ديني، مردم و حکومت ها بوده است، چراکه يکي از عوامل مهم تقويت جوامع اسلام محسوب مي شود. اما اين ارتباط در حال حاضر در جامعه ما چگونه است؟
حجت الاسلام مرتضی جوادي آملي در اين زمينه ميگويد:
مناسبات بین مرجعیت و مردم گاهي در جامعه پررنگ و گاهي کمرنگ است و عوامل بيروني نقش بسيار موثري در اين مناسبات دارد. در اعصار گذشته چون نه جوامع چنين پيچيده بوده است و نه ارتباطها عميق و گسترده، لذا جوامع نسبت خودشان را با مراجع به درستي حفظ ميکردند و روابط در ارتباط با فعاليتهاي کلي و جزيي آنها براساس مراجعه به مراجع شکل ميگرفت. بنابراين در طول تاريخ جايگاه مرجعيت در نزد عامه مردم جايگاه والايي بود و هر وقت که اين بزرگواران براي اسلام و جامعه اسلامي احساس خطر ميکردند، جامعه ديني با همه وجود به صحنه ميآمد و قدرت اسلام را به نمايش ميگذاشت. انقلاب ایران و فتوای معروف میرزای شیرازی در تحریم تنباکو نمونه ای از این رابطه عمیق بود.
هر گاه که ما چنيني مناسباتي را در جامعه ببينيم قدرت اسلام را مشاهده ميکنيم، و بر عکس هر وقت اين مناسبات ضعيف باشد طبيعي است که اسلام و قدرت جامعه اسلامي هم ضعيف خواهد شد.
امروزه اين مناسبات در روزگار ما ضعيف و کمرنگ شده است. با قطع نظر از عوامل بيروني دو عامل نقش موثر و اصلي در اين زمينه دارد که بايد به آن پرداخته شود. اول خود مردم است و دوم دستگاه مرجعيت. لازم است مردم دين را با ايمان بيشتري باور داشته باشند و بدانند سعادت و نجات آنها تنها از راه دين امکانپذير است. انسان بي دين انسان گمراهي است که ممکن است به دهها راه رود اما هيچ مقصد و مقصودي نخواهد داشت و در نهايت در حيرت و سرگرداني ميماند و بايد سعي کند که بر ايمان و اعتقاد خود بيفزايد و در تقويت بنيه هاي ديني در خود تلاش کند.
اما اصل دوم بحث مرجعيت و دستگاه مرجعيت است. مراجع موظفند با توجه به رسالت و جايگاه حساس و مهميکه براي آنهاست، همواره شأن مرجعيت و پاسخگو بودن به دين و امور ديني را پياده کنند و باور داشته باشند که بايستي خود را نسبت به جامعه، پرسش و دغدغه جامعه پاسخگو بدانند و با گرفتن مشورتهاي عالي و کامل از شخصيتهاي امين و مورد اعتماد، در شناخت خود نسبت به جهان، جامعه و دغدغههايي که بايد در جامعه وجود داشته باشد و مباحث ديگري که واقعا حضور مستقيم در جامعه را ميطلبد اين شأن خود را پياده کنند.
اگر مرجعيت از اين شئوني که جامعه از او انتظار دارد دوري کند و خود را مسوول در مقابل اين پرسشها و شبهات نداند و احيانا دغدغههايي که وجود دارد را فرافکني کند و نسبت به آنچه که بايد از جايگاه دين تعهد داشته باشد مقاومت نشان دهد، بديهي است که دستگاه مرجعيت ضعيف ميشود، ضعف دستگاه مرجعيت از يک سو و ضعف ايماني از سوي ديگر در جامعه موجب ميشود که اين مناسبات ضعيف شود و اين مناسبات وقتي که ضعيف شد قدرت جامعه و قدرت دين هم در جامعه بسيار ناتوان خواهد شد.
اما آنچه نياز است تا در شرايط کنوني به وسيله آن، مناسبات و روابط بين متدينين و دستگاه مرجعيت شکل بگيرد، اعتمادسازي است که بايستي بين مردم و ساحت مرجعيت اتفاق بيفتد، تا مردم احساس کنند مراجع به درستي پشتيبان آنها هستند و احساس پشتگرمي کنند و احساس اين را داشته باشند که حرفها بدون پشتوانه ديني نيستند. از سوي ديگر در ناملايمات، سختيها و دشواريها و هر آنچه که به عنوان مشکلات و مسايل زندگي است تا آنجا که در توان آنهاست کمک ميکنند و از قدرت و نفوذ ديني خود در موارد مختلف براي کمک به مردم استفاده کنند. اين اعتمادسازي باعث مي شود دوباره اين رابطه پررنگ گردد و جامعه هم بيشتر اعتماد کنند.
اما در خصوص مردم، شناخت و معرفت و رهاييدن از جهل فرهنگي مهمترين و عمدهترين مساله است که امروز جامعه ما به آن نياز دارد. در جامعه اي که خلط حق و باطل به صورت جدي انجام شده و بد و خوب به هم مخلوط شده است، تشخيص امر، کار دشواري است و عالمان و متوليان فرهنگي بايد جامعه را از شبهاتي که آنها را احاطه کرده است نجات داده و آنها را با حقيقت ناب دين الهي آشنا کنند که اگر جامعه اعتقاد و باور خود را بيشتر کند و از سوي ديگر هم دستگاه مرجعيت اعتمادسازي بيشتري را در جامعه ايجاد کند طبعا اين مناسبات شکل خواهد گرفت و مردم قدرت اسلام را به نمايش خواهند گذاشت.
گاه مشاهده می شود که مراجع در مواجهه با مشکلات جامعه، دلسوزانه برخورد ميکنند و نوعا به مسوولان و مقامات عاليرتبه که در اين رابطه موثر هستند چه در حوزه فرهنگ، اقتصاد و سياست تذکرات جدي را مي دهند، ولي متاسفانه بازتاب آنها در رسانهها خوب نيست، چون مسير رسانه ها مسير مشخصي است و کمتر در سطح رسمي مطرح مي شود. سخنان آموزنده، پندها و توصيه هايي که مراجع در اين زمينه دارند متاسفانه در رسانه ها بازتاب لازم را ندارد که اين مشکلات از ناحيه دستگاه مرجعيت نيست.
*مردم سالاری
messages.comments