twitter share facebook share ۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۱ 714

صلح و مسالمت جویی اصولی هستند که فرد صلح طلب را به پیش می برند و به اهدافش می رسانند، در حالی که انسان صلح ستیز و خشن همواره عقب افتاده است. پیامبر اکرم به علی (ع) فرمود: «بزرگوارترین ویژگی های دنیا و آخرت نرم گویی، سخاوت و گذشت نسبت به کسی است که در حق تو ستم روا داشته است».

از آنجا که مردم از انسان خشن و درشت خو دوری می کنند، نهضتی که می خواهد مردم را جمع کرده، به راه راست هدایت نماید، شایسته است که نرم خو باشد؛ زیرا مردم گرد کسی جمع می شوند که آسان گیر، نرم خو و خندان باشد.

هنگامی که شعار نهضت خشونت باشد مشروعیت خود را در نزد مردم از دست می دهد و هرکس وقتی می بیند نهضت در برخورد با دشمنان و مخالفان خود خشن است، فکر می کند که روزی علیه او نیز خشونت خواهد ورزید. این یک حقیقت است که انسان خشن با دوست، بیگانه و دشمن خشن است و فرد نرم خو با دوستان و بیگانگان نرم خوست.

در جمله زیبایی که به حضرت عیسی منسوب است می خوانیم: «به شما گفته شد که دوستانتان را دوست داشته باشید، اما این مهم نیست چون باج گیران نیز دوستان خود را دوست دارند. من به شما می گویم دشمنانتان را نیز دوست داشته باشید»؛ چراکه سود محبت به دشمن بر نمی گردد بلکه به سود خود انسان است. چون فردی که دشمن را دوست بدارد، به پیوند و ارتباط با او اقدام می کند و این موجب دست کشیدن دشمن از دشمنی با او می گردد.

نهضت باید متصف به صلح باشد و آن را شعار خود قرار دهد، تا مردم به آن اعتماد پیدا کنند. هرگاه یک یا دو حرکت خشن از نهضتی سر زند، پس از آن هر کار خشنی که در جامعه پیدا شود، مردم ان را به آن نهضت نسبت خواهند داد.

کنش مسالمت آمیز در برخورد با دوست و دشمن در آغاز دشوار و سخت است و کنترل اعصاب، گذشت، چشم پوشی و توان روحی بالایی را می طلبد، اما انسان باید به هدف بنگرد و بداند که انتقام موجب عقب افتادن در دستیابی به هدف می شود؛ از این رو پیامبران وپیشوایان و مصلحان نه فقط پیش از توانمندی بلکه حتی پس از به قدرت رسیدن همواره به صلح می گراییدند.

دست اندرکاران نهضت جهانی اسلام باید صلح را در مبارزات خود لحاظ دارند، زیرا نرم خویی مردم را جذب می کند و سرکشی دشمن را مهار. از این رو امیرمؤمنان فرمود: «خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید» و خداوند نیز در قرآن کریم می فرماید: «آن هایی که جز خدا را می خوانند، دشنام ندهید که آنان از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد».

بدگویی و تعدی، نفرت دوستان و طغیان دشمنان را در پی خواهد داشت که چنین امری هیچ توجیهی ندارد و آنچه را که باید انسان در برابر دشمنش مدّ نظر قرار دهد این سخن خدای متعال است که می فرماید: «بدی را به آنچه خود بهتر است دفع کن، آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی است گویی دوستی یکدل می گردد».

بنابراین دست اندر کاران نهضت باید در اندیشه، گفتار، نوشتار و برخوردهایشان آراسته به صلح باشند و حتی اگر تظاهرات، اعتصاب و.. به راه انداختند، باید این اعتراض ها با نرمی همراه باشد. مهم این است که به هدف برسند نه اینکه در پی عقده گشایی و فرو ریختن خشم و کینه جویی باشند، چراکه کینه جز کینه نمی زاید و خشم جز خشم به بار نمی آورد.

امیرمؤمنان می فرماید: «ابزار ریاست در گرو سعه صدر است». هرچه صعه صدر نهضت در همه ابعاد آن بیشتر باشد برای جذب مردم و دستیابی به هدف مورد نظر قوی تر می گردد.

وقتی جنگ بصره به پایان رسید، حضرت علی کسی را نزد عایشه فرستاد تا به او بگوید که در امنیت و اطمینان خاطر به خانه اش برگردد. بدین منظور حضرت فرمان داد تا چهل زن لباس مردانه بپوشند و عایشه را تا مدینه همراهی کنند. این دستور از آن روی بود که قافله ها پندارند آنان مرد هستند و بر آنان یورش نبرند؛ از سوی دیگر عایشه زن رسول خدا بود و امام خوش نداشت وی را همراه مردان بفرستد.

امام از کسانی که جنگ را به وجود آورده بودند و در جمعشان جنایتکاران جنگی همچون مروان و عبدالله بن زبیر یافت می شدند، گذشت کرد.

ایشان همچنین در جستجوی خود به خانه بزرگی رسید که زنان در آنجا جمع شده، بر کشته های خود می گریستند و به امام ویارانش دشنام می دادند. امام وارد خانه شد. زنان خطاب به ایشان فریاد برآوردند: «ای کشنده عزیزان و پراکنده جماعت». امام به اتاق ها اشاره کرد و فرمود: اگر من قاتل بودم افرادی را که در این اتاق ها هستند می کشتم. زنان یکباره بهت زده شده، دیگر سخنی نگفتند. پس از آن برای یاران علی روشن شد که بزرگان سپاهِ شکست خورده، در آن اتاق ها پنهان شده بودند و زنان برای گمراه کردن شعار سر می دادند.

اصل مسالمت جویی نه تنها با دشمنان که به طریق اولی در میان اعضای نهضت اسلامی نیز ساری و جاری است. اعضای نهضت باید وفاق کامل داشته باشند و بین آنان اختلاف و کشمکش نباشد؛ چون در بسیاری موارد بین اعضا رقابت ناسالم، تنفر، اختلاف، ناچیز شمردن زیردستان توسط فرادستان و در نهایت، تنفر اعضای کوچک از بزرگان نهضت به وجود می آید. این مشکل دو پایه دارد:

نخست آنکه عده ای می خواهند عده ای دیگر را استثمار کنند.

دوم آنکه بزرگان به دیده تحقیر در کوچکان می نگرند و کوچکان، بزرگان را افرادی استثمارگر، سودجو و فرصت طلب می شمارند. اسلام هردو مشکل را حل کرده است. در مشکل اول باید کارها بر پایه شورا باشد و نظر هرکس گرفته شود، از این طریق راهی برای برتری جویی و منفعت طلبی باقی نمی ماند.

در مورد مشکل دوم نیز انسان نباید دیگران را پست شمارد، به آنان به دیده تحقیر بنگرد، به برادرانش گمان بد برد و به گفته سخن چینان ترتیب اثر دهد.

امام صادق (ع) فرمود: «از بین مسلمانان افرادی را که بزرگ تر از تو هستند به جای پدرت در نظر بگیر، آنان که کوچک تر از تو هستند فرزند خود بدان و آنان را که با تو هم عمر هستند به منزله برادر شمار؛ پس به پدرت نیکی، در حق برادرت برابری را مراعات کن و به فرزندت ترحم نما».

صلح جویی در واقعیت خارجی تحقق نخواهد یافت مگر آنکه اندیشه و کردار انسان متوازن و به دور از وابستگی ها، شرط بندی ها، ویرانگری ها و افراط و تفریط باشد. اگر انسان همه خوبی و فضیلت را در خود و گروه خود ببیند و دیگران را فاقد هر نوع فضیلت بداند و آنان را غرق در رذایل بنگرد، نتیجه آن چیزی جز غیر صلح نخواهد بود و به دشمنی، بدخواهی، تمسخر و زخم زبان منجر خواهد شد.

انسانی که می خواهد نهضتی اسلامی و جهانی با یک میلیارد مسلمان به وجود آورد باید در گفتار، کردار، نوشتار، حرکت و ...صلح جویی را شعار عملی خود قرار دهد. حضرت عیسی با توجه به این موضوع فرمود: «اگر کسی بر گونه راست تو سیلی زد، گونه چپ خود را پیش ببر». مسلم اینکه ایشان نمی خواست ستمدیدگان را به تسلیم شدن در برابر ستم کاران فراخواند، بلکه مقصود او چیز دیگری بود. حضرت می خواست پیروانش پیروز گردند و توده ها بر گرد آنان جمع شوند، از این روی تا این حد مسالمت جویی را به آنان می آموخت. از همین رو پیروز گشت و اکنون بیش از دو میلیارد انسان عیسی را گرامی داشته بزرگ می شمارند.

برگرفته از کتاب بیداری مسلمانان نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

 

 

 

نظر شما