بنكولو استانی زیبا است با 144.52 كیلومتر مربع مساحت كه جمعیتی در حدود 329 هزار نفر در سال 2014 برای آن ثبت شده است.
در تاریخچه این مراسم نظرات مختلفی وجود دارد. اگر این مراسم از همسایگان یعنی سوماترای غربی آمده باشد در این صورت میتوان عمر این سنت را بیشتر دانست. تاریخچه و حضور دیرینه و درخشان شیعه در سرزمین ملایوها، مانند پادشاهان شیعه در ایالت آچه، این احتمال را تقویت میكند. با این حال اگر كمترین زمان برای این داستان پذیرفته شود، مربوط به ورود انگلستان به این مناطق در 1685 میلادی است، كه كارگران هندی آنها شیعه بودند و این مراسم را در بنكولو بنا نهادند. مردم این شهر اعتقاد زیادی به این مراسم دارند و معتقدند برگزاری این مراسم بلاها را از آنان دفع میكند. در ذیل به كیفیت برگزاری این مراسم میپردازیم.
در شب اول محرم مردم از روستاها به طور دسته جمعی به سوی مكان مشخصی حركت میكنند كه یادآور و نماد كربلا است. این مكان كه كربلا نامیده میشود گورستانی است كه قبر شیخ برهانالدین در آن واقع شده است. او به عنوان آشنا كننده این مردم با سنت تابوت شناخته میگردد. ضریح كوچك شیخ برهانالدین «گِرگاه» نام دارد. جمعیت به سوی آن میروند. این عده معمولا پس از غروب و اقامه نماز به سوی این مكان كه یادآور كربلا است میآیند و مقداری خاك (به اندازه حجم یك نارگیل) در گرگاه قرار میدهند و این خاك تا دهم محرم در آنجا میماند. گروه كوچكی از بازماندگان شیخ برهانالدین نیز برای دعا و ارائه خطابه عربی حضور دارند. در مراسم عود میسوزانند و قهوه و نوعی شربت سرو میشود. همزمان كه این گروه اندك كه از خاندان تابوت قدیمی بنكولو در این مكان در حال دعا هستند، بیشتر جمعیت شهر به سمت پاركی كه در نزدیكی منزل استاندار در مركز شهر است روانه میشوند و موسیقی مخصوص نواخته میشود. این توفیق و افتخار بزرگی است كه كسی بتواند در اجرای این مراسم نقش داشته باشد و رقابتی در بین محلههای مختلف شهر بر سر آن وجود دارد.
در روز دوم محرم به طور رسمی ساخت «بانگسل»، تابوت اول شروع میشود. در روزهای آتی وقتی اولین تابوت در حال ساخت است در گوشه و كنار شهر میتوان تابوتهای دیگری را كه در حال ساخته شدن هستند مشاهده نمود. تابوتها بر روی ارابهای سوار شده و با اشكال و تزیینات مختلف آراسته میگردند. یكی از برجستهترین این تزیینات نماد امام حسین(ع) بر اسبی بالدار است كه بُراق خوانده میشود. نماد براق بر تابوت جای میگیرد و در خیابانها به حركت درمیآید. در روز سوم محرم، نمایشی برپا میشود تا برای ساخت تابوت پول جمعآوری گردد. دسته بازیگران این نمایش با نمادهای پرندگان و ماهیها در خیابانها میچرخند. وقتی به در خانه شخصی میرسند كه مایل است كمك مالی نماید، میایستند و به نواختن موسیقی و اجرای برنامه میپردازند. در شب چهارم محرم نیز این برنامه ادامه دارد. این برنامهها جنبه غیر رسمی دارد و برنامه رسمی با نواختن موسیقی مخصوص در مركز شهر انجام میشود. بعد از ظهر روز پنجم پس از اقامه نماز، اشیایی كه قرار است در تابوت مورد استفاده قرار گیرند تمیز و آماده میشوند. سه مرد كه از نسل شیخ برهانالدین هستند، مسئولیت برگزاری این برنامه را بر عهده دارند. یكی از آنها درچوبی گرگاه را باز میكند و از درون آن محفظه كوچكی را كه برای سوزندان عود است بیرون آورده و روشن میكند. بعد یك سبد كهنه و قدیمی شش گوشه كه حاوی «پنجه» است آورده میشود. پنجه یك دست فلزی با انگشتان باز است كه در سنت شیعی نماد خمسه طیبه است. سپس بر روی پنجهها آب پاشیده و بعد در ظرفی قرار میدهند و شیر و یك شربت مخصوص روی آن ریخته میشود. پنجه در این مایع تكان داده میشود تا خیس خورده و به لحاظ معنوی تطهیر گردد. سپس آن را بیرون آورده و در ظرف آبی كه قطعههای لیمو در آن وجود دارد قرار میدهند. پس از اینكه پنجه بیرون آورده و خشك شد، چوبهای بامبو را كه در سر آن پنج انگشت وجود دارد و «جاری-جاری» خوانده میشود، آورده و از آن ظرف آب، بر سر آنها میمالند. یك علامت سه شاخه با بندی سبز یا زرد به انگشت وسطی موجود بر سر «جاری-جاری» بسته میشود. سپس پنجه بر سر دستی از كاه كه آستین زرد رنگ دارد نصب شده و در پارچهای سفید قرار میگیرد و دسته گلهای سبز آن را تزیین میكنند. سپس این پنجهها به اعضای برخی خاندانهای خاص كه منسوب به سنت تابوت و متولی برگزاری مراسم هستند، داده میشود. بعد از آن، شش علم بامبو یا «جاری-جاری» را آورده و از همان سبد پنجه، پرچمهایی را برداشته و بر سر آنها میبندند. حال جمعیت كمی كه در آنجا است آن پنجهها و پرچمها و ظروف غذا و درختان كوچك موز را آورده و هفت مرتبه به دور گرگاه میچرخند. سپس آن پرچمها و درختها در سوراخهای موجود در چهار طرف گرگاه نصب میگردند. در هر گو.شه یك پرچم، یك درخت موز و یك چوب از ساقه نیشكر قرار میگیرد. پنجهها در درون گرگاه نصب شده و سپس ظرفهای غذا را به ایوان مرتفعی كه از آنجا غذا توزیع میشود، میبرند. این برنامه تقریبا نزدیك وقت نماز مغرب خاتمه مییابد.
شب پنجم محرم، وقت «نبرد طبلها» است. گروههای طبلزن از نقاط مختلف شهر گرد میآیند به شكلی كه گویا طبل جنگ نواخته میشود. آتش بزرگی بر پا میشود كه حرارت آن، درون طبلها را گرم كرده و بر شدت صدا میافزاید و برخی به رقص میپردازند. جمعیت عظیمی در این فضا گرد آمده و فضای پرهیجانی شكلمیگیرد. سپس جمعیت عظیم در خیابانها به حركت در میآید در حالی كه طبلهای بزرگ با وسیله نقلیه حمل میشود و خیل عظیم جمعیت با پرچمهایی در دست به حركت درآمده و پشت سر آنها برخی دیگر با نواختن طبلهای كوچك حركت میكنند. وقتی جمعیتِ در حال حركت به گرگاه میرسد به نشان احترام متوقف شده و سپس به حركت ادامه میدهد. در عبور از كنار گرگاه آنها كه «جاری-جاری»ها را حمل میكنند سر آنها را خم كرده تا دستهای نصب شده بر روی تابوت را لمس كنند. در این هنگام یك نفر فریاد میزند: «السلام علیكم» و بقیه جمعیت در پاسخ فریاد میزنند: «و علیكم السلام».
آن دسته كوچكی كه شب اول برنامه داشتند، به آرامی از راه میرسند. طبلهای بزرگ از وسایل نقلیه پیاده شده و در كنار گرگاه شیخ برهان الدین روی زمین قرار میگیرند و شروع به نواختن میكنند و دستهای كه «جاری-جاری»ها را حمل میكنند به سمت گرگاه رفته و «جاری-جاری»های موجود در گرگاه را لمس كرده و ادای سلام میكنند. بعد از آن طبلها بر پشت وسایل نقلیه قرار گرفته و جمعیت به مراسم ادامه داده و به سوی شهر باز میگردد.
عصر روز هشتم محرم «چُكی»ها توسط «جاری-جاری»ها و پرچمها اسكورت میشوند. چكی تابوتهای كوچكی به ارتفاع سینه انسان هستند كه در داخل گاری حمل میشوند. پنجهها در عصر این روز در داخل چكیها قرار گرفته و به سمت مركز شهر حركت میكنند. چكیها از نواحی مختلف شهر حركت كرده و در پارك مركز شهر در مقابل سن موجود در آنجا به صف قرار میگیرند. در اینجا نمایشهای زیادی در قالب موسیقی و نوعی رقص برگزار میشود.
در شب نهم تابوتها از مناطق مختلف به پارك مركز شهر حمل شده و در مقابل سن چیده میشوند. برای رفع خستگی، پس از سخنرانیهای رسمی و طولانی، دوباره موسیقی و رقص اجرا میگردد. صبح روز دهم تابوتها مقابل منزل استاندار شهر در كنار پارك به صف قرار میگیرند در حالی كه قدیمیترین آنها جلودار است. مسئولان و اشخاص سرشناس در این هنگام در ایوان منزل استاندار ایستادهاند. طبلهای بزرگ نواخته شده و رقص شروع میشود. اعضای خاندان تابوت قدیمی و مسئولان محلی نیز در اینجا حضور دارند. ابتدا برخی از افراد سرشناس و مسئولان كه در ایوان منزل استاندار هستند به سخنرانی پرداخته و بعد حركت دسته تابوت به سمت كربلا شروع میشود. دسته حركت كرده و پرچمها و «جاری-جاری»ها به دست جوانان در مقابل تابوت قدیمی حركت میكنند در حالی كه موسیقی نواخته میشود و یك صف از مردان كه لباس سفید و بلند شیخها را پوشیدهاند حركت میكنند. در این روز گورستانی كه قبر شیخ برهانالدین در آن است، مملو از جمعیتی میشود كه با پای برهنه به آنجا میآیند. قهوه و شربت توزیع شده و عود سوزانده میشود و برخی دعاهای عربی خوانده میشود. گاه در این مراسم برخی به حالتی از خلسه و بیهوشی فرو میروند. به همین دلیل متخصصانی در آنجا حضور دارند تا آن افراد را به حالت عادی بازگردانند. تابوت اصلی را كه حاوی پنجهها است نزدیك گرگاه شیخ برهانالدین میآورند و آنچه به تابوت آویخته شده از آن جدا میشود وگلها و تزیینات آن جدا شده و برای بچههایی كه در آنجا حضور دارند پرتاب میشود. پنجهها از آن دستهایی كه متصل شده بودند جدا شده و مجدد در داخل آن سبد قدیمی ششگوشه قرار میگیرند. باقیمانده غذا و قهوه و شربت توزیع شده و بیشتر مردم متفرق میگردند در حالی كه یك عده كم در همان گورستان در زیر درخت بزرگ دور نشسته و با صرف نوشیدنی گعده میگیرند.
آنچه این مراسم و برنامه محرم در شهر بنكولو را از دیگر نقاط جهان متمایز میكند، صرفاً نحوه انجام و مناسك موجود در آن نیست، بلكه مهم این است كه اكثر قریب به اتفاق مردم شهر در عین حالی كه واژگانی همچون حسین (ع)، كربلا و یزید را استفاده میكنند، اما از داستان عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و اصل و چرایی قیام ایشان چیزی نمیدانند. گرچه بیشتر ابعاد و نمادهای این مراسم شبیه عزاداری است، اما مردم شركت كننده از این مطلب اطلاع چندانی ندارند و گاه نوع موسیقی و رقص آنها از حالت عزاداری خارج میشود. برخی تحصیلكردههای آنها اطلاعات اندكی درباره امام حسین(ع) و عاشورا دارند. بعضی از اساتید دانشگاهی اندونزی هم اخیراً مدعی شدهاند كه تابوت، یك سنت دینی نیست، بلكه میراث فرهنگی آنان است و انجام این برنامه به معنای شیعه بودن یا شیعه شدن مردمان بنكولو نیست. برخلاف این ادعاها، آنچنان عناصر مذهبی و نمادهای شیعی در این مراسم زیاد و متعدد است كه عدم ارتباط این مراسم با واقعه عاشورا و كربلا را غیرقابل پذیرش مینماید، با این حال به نظر میرسد كه فضای به وجود آمده علیه شیعه عامل اصلی این گونه ادعاها باشد.
در سال 1390 كه برای اولین بار به اندونزی سفر كرده بودم با نام این شهر و مراسم آن آشنا شدم. با اینكه مدارك بسیاری وجود دارد كه شیعه در اندونزی قدمت و اصالت دیرینهای دارد كه فعلا مجال پرداختن به آن نیست، اما امروزه مردمان آن سرزمین شدیداً نسبت به اهل بیت(ع) در فقر و جهالت علمی هستند. در همان سفر در مواجهه با گروهی از جماعت تبلیغ متوجه شدم با اینكه همگی طلاب معهدهای اهل سنت بودند، حتی نام حسنین(ع) و اینكه اینان نوادگان رسول خدا(ص) هستند را هم نمیدانستند. به لطف خداوند اخیراً برخی از دوستان اهل فضل از شیعیان آن دیار، جزوات كوچكی را به زبان اندونزیایی نوشته و به معرفی اجمالی از امام حسین(ع) و واقعه عاشورا پرداخته و در ایام محرم در شهر بنكولو توزیع نمودند. با اینكه ظرفیت و نیاز تبلیغ و تبیین ابعاد این داستان در آن شهر میتواند بسیار مهم و تأثیرگذار باشد، ولی میبایست محذورات و واقعیتهای میدانی و دخالت و نفوذ سلفیت، بخصوص عربستان در این كشور را فراموش نكرد و از اقدامات شتابزده پرهیز نمود. در شرایط موجود به نظر میرسد اطلاع رسانی تدریجی و آهسته، بدون تحریك حساسیتهای طرف مقابل به احیای معارف اهل بیت(ع) در آن سرزمین كمك نماید. به نظر میرسد، طلاب شیعه اندونزیایی بهترین گزینه برای این مهم باشند.
نویسنده: مرتضی اقامحمدی
منبع: دین انلاین
messages.comments