(يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَآفَّةً..)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همگى به صلح وآشتى در آييد...».

اسلام دينى است كه حقيقتاً به آشتى وصلح فرا مى خواند؛ چرا كه مى فرمايد:
(
يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همگى به صلح در آييد واز گامهاى شيطان پیروی مکنید که او دشمن آشکار شماست». و می فرماید:(وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا)؛ «واگر به صلح گـراييدند تو نيز بدان روی اور».

اسلام هيچ گاه مانند كشورهايى نبوده است كه به دروغ دم از صلح مى زنند وفقط شعار آن را سر مى دهند. و وقتى جنگ به راه مى افتد بمب هايشان ده ها ميليون انسان را نابود مى كند و افتخار مى كنند كه مى توانند دنيا را در چند دقيقه از بين ببرند. عجبا! آيا ويرانگرى وخونريزى افتخار دارد؟!
اما اسلام، وقتى قرآنش دعوت به صلح مى كند، براستى در مسير صلح حركت مى كند وريز ودرشت قدم هايش را در اين راه بر مى دارد. واين تاريخ است كه به ما مى گويد دولت اسلام با كمتر از هزار وچهارصد قربانى، از هر دو سوى مسلمانان وكافران، روى كار آمد، وتازه همين هم نتيجه جنگهايى بود كه كفّار به راه انداختند ومسلمانان، در واقع، از خود دفاع كردند.آيا امروز، مكتبى يا انديشه اى يا نظامى با كمتر از ميليون ها قربانى پديد مى آيد وپياده مى شود؟قطعاً، نه.
يكى از سياست هاى انسان دوستانه اسلام در جنگ ها اين است كه اسلام هرگز آغازگر جنگ نمى شود. جنگ ها وغزواتى كه در زمان رسول اكرم صلى الله عليه وآله رخ داد همگى دفاعى بودند. هيچ وقت نشد كه اسلام، ابتداءً وبى جهت، به كفّار حمله كند وعليه آنان جنگ به راه اندازد. پیامبر اسلام (ص) هیچگاه شب جنگ نمى كرد بلكه تا صبح صبر مى كرد. حتى در غزوه «ذات السلاسل» كه مسلمانان شب بر كفّار مسلّط شدند، به آن ها حمله نكردند واميرمؤمنان سلام الله عليه اجازه این کار را نداد:(فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا * فَالْمُغِيرَ تِ صُبْحًا)؛ «و با سمّ[هاى] خود برق (از سنگ) همى جهانند. و صبحگاهان هجوم آورند».علت اين كه خداى متعال از حمله در صبحگاهان ياد كرده، اين است كه مسلمانان شب هنگام به سوى دشمن رهسپار مى شدند وصبحگاهان به آنها مى رسيدند.

در اين جا به ذكر بخشى از احاديث شريفى كه از رسول خدا صلى الله عليه وآله وامامان معصوم سلام الله عليهم درباره احكام مختلف صلح وجنگ وارد شده است، مى پردازيم. كه از اين احاديث آشكارا روشن مى شود كه انسانيت وعدالت وخـيرخـواهى بـراى همگان ومنافع عمومى از شالوده هاى استوار وثابت همه عملكردهاى اسلام، حتى در حال جنگ، مى باشد؛ به طورى كه نه در تاريخ معاصر، عصر جنگها وويرانگرى، ونه در تاريخ گذشته عالم، ونه در تاريخ هيچ مذهب وآيين ديگرى نظيرى براى آن نمى يابيم: 

:: نفي پيمان شكنی 

در كافى، به نقل از امام صادق سلام الله عليه آمده است كه فرمود: «پيامبر خدا صلى الله عليه وآله هرگاه مى خواست گردانى را براى سريّه اى اعزام كند آنها را فرا مى خواند ودر برابر خود مى نشاند وسپس مى فرمود: «به نام خدا وبه يارى خدا ودر راه خدا وبر آيين رسول خدا حركت كنيد... در غنايم خيانت نكنيد، كسى را مُثله نكنيد، عهد شكنى نكنيد، از كشتن پيران سالخورده وكودكان وزنان خوددارى كنيد، درختان را قطع نكنيد مگرآن كه ناچار از اين كار شويد، هر مرد مسلمانى، كهتريا مهتر، به مردى از مشركان امان دهد، آن مرد در امان است تا سخن خدا را بشنود، اگر پيروى شما كرد، برادر دينى شما خواهد بود واگر نپذيرفت، او را به جاى امنى برسانيد، ودر برابر او از خدا كمك بگيريد».
آرى، اسلام هرگونه رذيلت يا رفتار غير اخلاقى وضد انسانى در جنگ را، از قبيل آنچه در اين حديث ذكر شده است، نفى مى كند. درست است كه كشتن وكشته شدن در راه خدا، هر دو، براى مؤمن يك فضيلت است اما هيچ گاه رذايل تبديل به فضيلت نمى شوند.اين است منطق اسلام وسياست انسانى آن، حتى در جنگ... چرا كه هدف، هرچه باشد، وسيله را توجيه نمى كند.

:: آرايش شگفت انگيز نظامي 

در «تحف العقول» نامه اى از اميرمؤمنان سلام الله عليه نقل شده كه آن را به زياد بن نضر، وقتى او را به فرماندهى جبهه مقدم سپاهش در صفين گماشت، نوشته
است. نامه چنین است:«بدان كه جبهه مقدّم سپاه، چشمان آن است، وچشمان جبهه مقدم، گشتى هاى آن مى باشد. پس هرگاه از مرز خود خارج شدى وبه دشمنت نزديك گشتى، تا مى توانى گشتى ها را به هر سو وبه تعدادى از دره ها ودرخت زارها وكمين گاه ها وبه هر جايى بفرست تا دشمنان شما را غافلگير نكنند وبراى شما كمين نگذاشته باشند. گُردانها وسواره نظام وقبايل را از صبح تا شب راه مبر، مگر براى آماده ساختن وبسيج كردن، كه اگر حمله اى به شما شد يا مشكلى برايتان پيش آمد آمادگى قبلى داشته باشيد. هرگاه به دشمن رسيديد يا دشمن به شما رسيد، روبه روى ارتفاعات يا در دامنه كوهها، يا پيچ وخم رودخانه ها اردو زنيد تا سنگر وحفاظ شما باشند. بايد نبرد شما از يك يا دو سو باشد. وديده بانان خود را در قله كوهها وسر تپه ها ودهانه وپيچ رودخانه ها بگماريد تا شما را ديده بانى كنند ودشمن از جايى كه بيم حمله اش مى رود ونمى رود بر شما نتازد.

هرگاه اتراق كرديد همه با هم اتراق كنيد وهرگاه كوچيديد همه با هم بكوچيد، وچون شب فرا رسيد وفرود آمديد گرد لشكرتان با نيزه ها وسپرها حصار كنيد وبگذاريد تيراندازان شما در پناه سپرها مأوى كنند تا به شما شبيخون زده نشود ويا غافلگير نشويد. تو خودت لشكرت را پاسبانى كن، ومبادا بخوابى يا بيارامى مگر به اندازه چُرتى يا اندكى. بايد بر اين شيوه باشى تا به دشمن برسى.
بر تو باد درنگ وتأنّى در جنگ، واز شتابكارى بپرهيز مگر اين كه فرصتى مناسب به دست آورى، ومبادا دست به جنگ بياغازى مگر آن كه دشمن به تو حمله كند يا فرمان من به تو برسد. والسلام علیک و رحمه الله».

شگفتا از عظمت اسلام!براستى كه دين بزرگى است، اسلام!دين انسانيت است. حقيقتاً همان دينى است كه آفريدگار انسان آن را براى سعادت انسان قرار داده است؛ چرا كه پيوند بسيار نزديك ميان آن دو است.در عين حال كه اميرمؤمنان على سلام الله عليه اين آرايش فوق العاده نظامى را براى فرمانده جبهه مقدم سپاهش وضع مى كند، در پايان تأكيد مى كند كه: «از دست زدن به جنگ بپرهيز مگر آن كه دشمن آغاز به جنگ كند».پس، دو سپاه براى چه صف آرايى كرده اند؟
مگر نه براى جنگ؟ مگر نه اين است كه معاويه كه بر جانشين شرعى وقانونى پيامبر صلى الله عليه وآله، يعنى اميرمؤمنان على بن ابى طالب سلام الله عليه، خروج كرده، بر خدا وپيامبر صلى الله عليه وآله خروج كرده است؟آيا ارتش معاويه، به اصطلاح قرآن، «باغى» نبودند؟ قرآن مى فرمايد:
]
وَ إِن طَـآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الاْخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ[؛ «اگر دو گروه از مؤمنان با يكديگر جنگيدند ميانشان صلح افكنيد، واگر يكى از آن دو گروه بر ديگرى طغيان كرد با آن كه طغيان كرده است بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد».
امّا اين اسلام بزرگ است كه حتى در تاريكترين شرايط ودشوارترين موقعيت ها، انسانيت را رها نمى كند.جنگ افروزى، هرگز!انسان دوستى وپيش دستى در انسانيت، آرى!اين بود مختصرى از منطق نظامى اسلام، ودر هر زمينه ديگرى.

:: ناپالم ممنوع 

اميرمؤمنان سلام الله عليه فرمود: «نهى رسول الله صلى الله عليه وآله أن يلقى السم في بلاد المشركين؛ پيامبر خدا صلى الله عليه وآله ازريختن سمّ در سرزمين هاى مشركان نهى فرمود».ناپالم، ممنوع!اين چيزى است كه چهارده قرن پيش پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله بر آن تأكيد ورزيده است.
و آن حضرت وقتى مى فرمايد: نه؛ به اين سخنش پايبند خواهد بود.
اما امروز، دنيا مى گويد: ناپالم ممنوع، اما به اين سخن پايبند نيست.
از اين جاست كه عظمت اسلام در جنگ، وتعهّد به گفته هايش معلوم مى شود.

:: كشتن زنان ممنوع 

روايت شده است كه از امام صادق سلام الله عليه سؤال شد: چرا جزيه از زنان برداشته شده است؟ فرمود: «چون پيامبر خدا صلى الله عليه وآله از كشتن زنان وكودكان در دارالحرب نهى فرمود، مگر آن كه جنگ كنند، وحتى در صورتى هم كه بجنگند، تا جايى كه امكان دارد وبيم خطرى نمى رود بايد از كشتن آنان خوددارى ورزيد. حال، وقتى رسول خدا صلى الله عليه وآله از كشتن زنان در دارالحرب نهى مى كند به طريق اولى در دارالاسلام نبايد كشته شوند، واگر از پرداخت جزيه خوددارى كنند نمى توان آن ها را كُشت وچون كشتن آن ها مجاز نيست جزيه از آن ها برداشته شده است، در صورتى كه مردها اگر از پرداخت جزيه امتناع كنند پيمان شكنى كرده اند وخون وكشتنشان رواست؛ چرا كه كشتن مردها در سرزمين شرك ودر زمانى كه ذمّى هستند جايز است. مشركان وذمّيان زمين گير، وكور وپير سالخورده وزن وكودكان دارالحرب نيز همين حكم ]عدم جواز كشتنشان] را دارند؛ وبه همين دليل جزيه از ايشان برداشته شده است».آرى، مدافع حقيقى حقوق زن در همه زمينه ها «اسلام» است. اما «مادّيگرى» زن را تبديل به كالاى ارزانى،
همچون شراب و هروئین و... کرده است.

انصاف را، اى جهانيان! آيا ـ با توجه به اين روايت كه هزاران مورد مثل آن در اسلام وجود دارد ـ اسلام از زن حمايت كرده يا با او جنگيده است؟
آيا مادّيگرى از زن حمايت كرده يا او را به انحطاط كشانده است؟

برگرفته از کتاب اسلام و سیاست نوشته ایت الله سید صادق شیرازی

 

نظر شما