آیات بسیاری از قرآن مجید من جمله آیهی «وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ؛ در اجرای این دین، سختی و زحمتی بر شما روا نشده است» یا «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» به روشنی نمودار این امر است؛ پس اصل دین و برانگیخته شدن پیامبر برای اجرای آن، براساس سمحه و سهل معرفی شده است.
از نظر عملی نیز زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهما السلام) به طور اعم، و احکام فقهی صادر شده از طرف آنان به طور اخص، این امر را تأیید میکند؛ به طوری که به یقین میتوان قاعدهای اصطیادی به نام قاعدهی تساهل و تسامح را از آن دریافت که شمول و دامنهی این قاعده اگر نگوییم از قواعد دیگر اسلام بیشتر است دست کم همچون قواعد لاضرر و لاحرج گستردگی فراوانی دارد؛ به طوری که از اصول دین تا فروع را در برمی گیرد. این قاعده در مرحلهی وضع احکام و قوانین اسلام، اجرای احکام و استنباط احکام (به وسیلهی مجتهدان) مورد استناد واقع شده است.
شهید ثانی در تفسیر شریعت و فایدهاش و حکمت وضعش میگوید: آن، قانون الاهی و طریق امامی است. به وسیلهی آن، احکام جاری، و حلال از حرام تمییز داده میشود. فایدهاش کمال مکلفان از حیث علم و عمل است. حکمت وضعش، هدایت گمراهان از خطا است. دین برای هر وضیع و شریف و قوی و ضعیفی وضع شده است؛ پس عقل حکم میکند که دین طریقی آسان و سبیلی روشن باشد؛ چنان که خود حضرت رسول به این مطلب اشاره فرمود که «انی بعثت علی الملة السمحه البیضاء؛ من بر دین آسانگیر و روشن برانگیخته شدهام»
ملت و شریعت و دین یکی است. دین نزد خدا اسلام، و سهولت ضد صعوبت است. مسامحه نیز عدم مضایقه و تنگی به شمار میرود. بیاض هم کنایه از نور و روشنایی است؛ پس طریقی است که هیچکس از آن گمراه نمیشود. هر کس دین را سخت بگیرد و تمسک به آن را به سختی صعود به آسمان ببیند با سنت مخالفت، و شریعت را باطل کرده و باعث فوت حکم شریعت شده و فوایدش را پست و وضیع کرده است که منشأ این وهم فاسد و خیال باطل، عدم معاشرت با اهل حال و ... است (کلینی، 1401، ص 17).
آیات متعددی بر سمحه و سهل بودن دین دلالت صریح یا ضمنی دارند. «ما هیچ نفسی را بیش از وسع و توانایی تکلیف نمیکنیم و نزد ما کافی است که آن کتاب به حق سخن گوید و به هیچکس هرگز ستم نخواهد شد» (مؤمنون: 62) و یا آیهای که به آیهی تخفیف مشهور است: «یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفاً؛ خدا خواستار تخفیف و سهولت است و انسان ضعیف آفریده شده.»
خود تکلیف به معنای سختی و عسر است. ما نمیتوانیم بگوییم که کسی تکلیفی را وضع کند، اما هیچ عسر و حرجی نباشد. همین 17 رکعت نمازی که میخوانیم، به نوعی سختی است. در هر حکم الهی سختی وجود دارد. اما سختی آن به حدی نیست که انسان قدرت تحمل آن را نداشته باشد. پس خداوند در وضع احکام و تکالیف، نیم نگاهی به بحث تساهل و بردباری داشته است. خداوند برای انسانها آسانی اراده کرده است و اگر تکلیفی هم وضع میکند، این تکلیف در چارچوبی است که موجب عسر انسان نشود. وقتی وضو یا غسل برای شما ضرر دارد، میتوانید تیمم کنید. یا بحث خوردن روزه برای مسافر همین طور است. در فتح مکه، پیامبر(ص) به اصحاب میفرمایند که آماده شوید تا برای فتح مکه از شهر بیرون برویم و چون ایام ماه رمضان بود، میگویند چون مسافر هستید، روزه نگیرید. برخی از اصحاب میگویند «یا پیامبر(ص)؛ الان ایام ماه رمضان است. آیا بهتر نیست روزه بگیریم و جنگ را به زمان دیگری موکول کنیم؟» پیامبر(ص) مدارا میکند و میگوید شما که میخواهید جهاد کنید و روزه بگیرید، تکلیف روزه از شما برداشته شده است.
روایات فراوانی مبنی بر شریعت سهلهی سمحه داریم. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: از امت من، نه چیز برداشته شده: خطا و فراموشی و آنچه از روی اکراه باشد و آنچه را که نمیدانند و آنچه را که طاقت ندارند و آنچه را که مورد اضطرار است و حسادت و تفأل و وساوس فکری در امور آفرینش تا هنگامی که بر زبان جاری نشود
یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام عثمان بن مَظعون روزها به روزه و شبها به عبادت میپرداخت و به زندگی خود توجه نمیکرد و این امر، شکایت همسر او را در پی داشت. حضرتشان خطاب به عثمان فرمود: «ای عثمان! خداوند متعال، مرا به رهبانیت (گوشهگیری از مردم و ترک دنیا) نفرستاده است؛ بلکه مرا به شریعت و دینی که مستقیم و آسان است، مبعوث کرده است»
حضرت صادق(ع) فرمود: «إنّ الله تبارک وتعالى أعطى محمداً(ص) شرایع نوح و ابراهیم وموسى وعیسى ـ علیهم السلام ـ: التوحید, والاخلاص وخلع الانداد والفطرة الحنیفیة السمحة ولارهبانیة ولاسیاحة أحلّ فیها الطیبات وحرّم فیها الخبائث ووضع عنهم إصرهم والاغلال التی کانت علیهم ثمّ افترض علیه فیها الصلوة والزکوة والصیام والحج… وزاده الوضوء وفضّله بفاتحة الکتاب وبخواتیم سورة البقرة والمفصّل… وجعل له الارض مسجداً وطهوراً وأرسله کافة…؛ خداوند تبارک و تعالى, شریعت هاى نوح, ابراهیم, موسى و عیسى(ع) را به محمد(ص) عطا فرمود که عبارت است از: توحید, اخلاص, ترک بت پرستى, فطرت حنفى سازگار, و هیچ رهبانیت و سیاحتى در آن وجود ندارد. چیزهاى پاکیزه را در آن شرایع حلال و پلیدى ها را حرام کرد و تکلیف هاى سنگین و زنجیرهایى را که به گردن آنان بود, برداشت و آن گاه نماز, زکات, روزه, حج و… را [در شریعت محمد(ص)] مقرر ساخت و در آن وضو را افزود و با فاتحةالکتاب و آیات آخر سوره بقره و سوره هاى مفصل برترى داد… و زمین را برایش سجده گاه و پاک کننده قرار داد».
دین، برنامهی زندگی برای تمام انسانها است؛ هدف دین، جذب انسانها و رهنمونی بشر و رساندن آنها به سعادت است؛ پس دین باید از خود، جاذبهها و سهولتهایی داشته باشد که بتواند مخاطب عام را به طرف خود جذب کند. به عبارت بهتر، احکام دین نباید مخاطب گریز باشد. در غیر این صورت، تناقض با هدف دین پدید خواهد آمد؛ پس به حکم عقل سلیم، دین ماندگار، دینی است که با تساهل و تسامح با مخاطب رفتار کند و تا جایی که با هدف دین منافات نداشته باشد، نرمی و ملایمت به خرج دهد،
مرحوم مقدس اردبیلی بارها و بارها در استنباطهای خود در احکام فقهی به این قاعده اشاره دارد که به دو نمونه از آنها اشاره میشود:
1. اعمال پیشین انسان مستبصر: دربارهی اعمال گذشتهی فردی که به مذهب شیعهی اثناعشری روی آورده، در فقه امامیه مطالبی طرح شده است. مرحوم اردبیلی، مانند فقیهان دیگر شیعه به صحت اعمال گذشته قائل است. او ضمن بیان ادله میگوید: «و یؤید خروج الصلوة، کون الشریعة سهله و ان الله یرید الیسر و لایرید العسر، ... فلو استبصر شخص بعد ستین او سبعین سنة، فالزامه بالقضاء شاق و تعسر؛ مؤید صحت نمازهای وی این است که شریعت اسلامی، سهل و آسانگیر است و خداوند، جز آسانی از مسلمانان نخواسته، و اگر نماز هر روز تکرار شود.... برای این شخص تکلیفی سخت و دشوار خواهد بود.»
2. حجاب زن در نماز: فقیهان شیعه دربارهی محدودهی پوشش زن در حال نماز، مباحثی را ارائه کردهاند. محقق اردبیلی معتقد است که پوشاندن پاهای زن تا قوزک پا، در نماز، لازم نیست و میگوید که مقتضای اصل سهولت در شریعت و نیز نفی حرج که از پشتوانهی عقلی و شرعی بهره مند است، عدم وجوب ستر پاها است. افزون بر آن، متعارف در روستاها و بیابانها، آن بوده و هست که زنان، پاهای خود را (تا قوزک پا) نمیپوشاندهاند و از امامان و عالمان دین منع و ردعی صادر نشده است. نکتهی دیگر آن که آنان قدرت بر انجام این گونه حجاب را جز با سختی و مشقت نخواهند داشت و چنین تکلیفی بعید مینماید. در نهایت میگوید: «و لولا خوف الاجماع المدعی لامکن القول باستثناء غیرها من الراس و ما یظهر غالبا ایضا؛ اگر ترس از اجماع ادعا شده نبود میتوانستیم این نظریه را بپذیریم که بخشی از موهای سر و مقداری از بدن که غالباً از زنان بیرون میماند، پوشش آن لازم نخواهد بود.»
مرحوم اردبیلی، روایاتی که جواز کشف الراس را برای کنیز ثابت میکند، مؤید این نکته میداند که روایات حجاب تمام سر، حکم استحبابی است و نه الزامی، و آن را روش جمع بین ادلهی متفاوت تلقی میکند.
یکی دیگر از نمونه های فتاوای صادره که قاعده لاضرر و لاحرج اساس آن قرار گرفته است فتوای آیت الله سید صادق شیرازی در خصوص روزه افرادی است که بدلیل موقعیت جغرافیایی محل سکونتشان ناچار به امساک به مدت طولانی هستند. به فرموده ایشان: «اگر طول روز بیش از هجده ساعت باشد، روزه دار بین دو حالت مخیر است: یک. اگر برای وی بدون حرج و ضرر امکان دارد به افق شهرش روزه بگیرد، یعنی قبل از طلوع فجر امساک کند و بعد از مغرب افطار کند. و این احوط استحبابی است. دو. اینکه به افق شهرش از طلوع فجر امساک کند، سپس به میزان ساعات شهرهای متعارف در همان وقت افطار کند، مثلا ساعات روز کربلا از اذان فجر تا اذان مغرب را حساب کرده به همان میزان امساک کرده سپس افطار نماید. مثلا اگر روز کربلا ۱۶ ساعت است ، بعد از گذشت ۱۶ساعت از روزهاش افطار نماید»
اساساً سهله و سمحه بودن شریعت می تواند همانند عدالت, معیاری برای جداسازی احکام ثابت از متغیر گردد; به این گونه که اگر حکمی صعب, حرجی و از دیدگاه عرف عمل ناشدنی بود, آن حکم یا اساساً در شریعت جعل نشده یا اگر جعل شده, مربوط به زمان و مکانی بوده که عمل به آن برای افراد صعوبت در پی نمی آورده است. بنابراین شایسته است که مسئولین قوهی مقننه و شورای نگهبان در روح قوانین به نوعی تساهل و مدارا را لحاظ کنند. اگر قانونی وضع شود که در آن روح تساهل و مدارا نباشد، برخلاف مبانی دینی ما خواهد بود. باید قاعده لاحرج به صورت قاعدهای کارساز و عملی در بعد اجتماعی مد نظر قرار گیرد. در مقرراتی که برای اصلاح جامعه در نظر گرفته میشود اگر این قاعده مد نظر قرار گیرد قوانین، بسیار کارساز و عملی خواهد شد بدین معنا که افراد جامعه در این صورت، نه تنها قوانین را رودررو و محدود کنندهی خود نمیبینند، بلکه جوانب مثبت این قوانین مشهود میشود؛ بدین جهت، رغبت به عمل به آن افزون خواهد شد. در واقع، شارع مقدس در جایگاه بهترین و کاملترین قانونگذار، باید الگوی مصلحان جوامع و قانونگذاران قرار گیرد؛ بنابراین، انعطافپذیری در قوانین اجتماعی از مهمترین ابعاد موفق و مصلح بودن این قوانین به شمار میآید.
نظر شما