حکومت به چند نوع تقسیم میشود:
1. وراثتی؛ که از خویشان به خویشان میرسد.
2. کودتایی؛ گروهی بر ضد حاکمان قبلی کودتا میکنند و جای آنها را میگیرند.
3. انتخابی؛ که مردم حاکم را بر میگزینند.
حکومت وراثتی بدترین نوع حکومت است چون کسی به خواست و ارادهی مردم توجهی ندارد و از آنجا که با انتخابات به قدرت نرسیده به اندازهای به مردم خدمت می کند که برای بقای خود لازم میداند. به همین دلیل در چنین حکومتی انواع ستم، سرکوب، غارت و چپاول به آسانی روی میدهد. در بیشتر موارد این نوع حکومت به دیکتاتوری منتهی میگردد حکومت کودتایی گاه علاوه بر زشتیهای خود پلیدیهای حکومت موروثی را نیز به همراه دارد. در این نوع حکومت قدرت متکی بر سر نیزه و اعمال زور است و به خواست مردم توجهی نمیشود. لازم به ذکر است منظور از این نوع حکومت تنها کودتای نظامی نیست چه بسا حاکم با ارادهی مردم زمام امور را در دست میگیرد ولی پس از اینکه به هدف خود رسید از نیروی نظامی در راستای سرکوب آنان و اعمال ارادهی خود بهره میجوید؛ همانند آنچه در حکومت بنیعباس شاهد بودیم پس حکومت باید از آغاز تا فرجام براساس خواست و ارادهی مردم شکل گرفته و ادامه یابد.
در اسلام حکومت از آنِ رسولخدا و امام منصوب از سوی خداوند متعال است و عصمت، آنان را از ارتکاب گناه باز میدارد. اما در زمان غیبت این وظیفه به کسی سپرده میشود که دو ویژگی ذیل را داشته باشد: نخست آنکه جامع شروط فتوا دادن باشد که عبارتنداز: علم به امور دین و دنیا، عدالت و ایمان و دوم آن است که از سوی اکثریت مردم انتخاب گردد. بنابراین تفاوت حکومت اسلامی و حکومتِ دموکراسی در مقید بودن حکومت به چهارچوب اسلام و وجود حاکمیت برتر از سوی فقیهان میباشد. حکومت اسلامی حکومت برتر است چون بر جان و تن یک جامعه حکومت میکند نیازهای دل را برآورده میسازد زیرا مردمی که در سایهی آن زندگی میکند به حاکمان ایمان دارند و اطاعت آنان را اطاعت از خدا و رسول میپندارند. در کنار نیاز دل، نیاز جسم را نیز برآورده میکند زیرا که در سایهی قوانین اسلام مردم از زندگی خوش و پیشرفت واقعی بهرهمند خواهند شد.
چگونگی تعامل نظام اسلامی
نظام اجتماعی در برگیرندهی افراد قوی، ضعیف و اقلیتهاست نظام اسلامی موظف است افراد ضعیف را تقویت کند تا علاقمندی آنان نسبت به حکومت افزایش یافته و شمار افراد توانمند در جامعه رو به فزونی رود زیرا که اقتدار حکومت بسته به قدرت افراد جامعه است در یک جامعهی غیر اسلامی اینکه قدرتمندان تمایلی به از دست دادن امتیازات خود نداشته و حاضر به مشارکت با ضعیفان نباشند امری معمول است اما در زیر لوایِ حکومت اسلامی میتوان با تهذیب نفس آنان را چنان پرورش داد که به جای انحراف و کجروی راه راست را پیشهی خود سازند. در باب اقلیتهای دینی آنچه مورد توجه است پاسداشت حرمت آنان در چارچوبی خاص میباشد رسولخدا ـصلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند: هر کس یکی از اهل ذمه را آزار دهد به یقین مرا آزرده است هنگامی که آنان منطق درست اسلام را درک نموده و در چارچوب حکومت اسلامی احترام خود را حفظ شده ببینند بیش از پیش به این دین خواهند گروید همانگونه که در صدر اسلام شاهد بودیم پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هیچکس را به پذیرش اسلام مجبور نکرد و تنها کاری که در مکه انجام داد کنار زدن موانع پیشروی مسلمان شدن مردم بود. در کنار رفتار مبتنی بر تساهل و مُدارا که منجر به اسلام آوردن مردم حجاز از روی اختیار و بدون جنگ و خونریزی شد رفتار خشونتباری از برخی امیران مسلمان میبینیم که با زور شمشیر و بدرفتاری با اهل ذمه همراه بوده و نتیجهای جز گرایش بیشتر مردم اروپا به مسیحیت و بیزاری آنان از اسلام نداشت. خداوند در آیات 34 و 35 سورهی فصلت مسلمانان را به نیکی تشویق کرده و میگوید نیکی با بدی یکسان نیست بدی را با آنچه بهتر است دفع کن آنگاه، کسی که میان تو و او دشمنی است گویی دوستی یکدل میگردد.
بنابر آنچه گفته شد دولت اسلامی چند نکته را باید مورد توجه قرار دهد:
1. اعطای آزادیهای معقول به مردم براساس آنچه در اسلام و سیرهی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و حضرت علی ـ علیه السلام ـ قابل مشاهده است زیرا آزادی نقش سوپاپ اطمینان را در جامعه ایفاء کرده و از هرگونه خفقان، سرکوب و آشوبی پیشگیری میکند.
2. مطالعهی گذشته تا از این راه به ناآرامیها پی بُرده و پیش از آنکه با انقلابهای غیرقابل پیشگیری رو به رو شویم به چارهجویی بپردازیم؛ زیرا ناآرامیها همانند بیماری نه یکباره و بدون مقدمه که به تدریج پدیدار میشوند.
3. تشکیل کمیتهای راهبردی؛ شایسته است دولت گروهی از عقلاء و ریشسفیدان را بهمنظور مصالحه و آشتی ملی گرد آورد تا هرگاه حالتی غیر طبیعی و تنشآلود در جامعه پدیدار شد آنان مشکل را برطرف سازند.
دولت یکپارچهی اسلامی
هر چند پیامبر با کوشش و تحملِ مرارتهایِ بسیار کوشید حکومت یکپارچه و امتی واحد ایجاد کرده و بر آنان قانون وضع کند، اما عملکرد نادرست خلفا منجر به تکهتکه شدن این حکومت یکپارچه شد. در زمان حضرت نزدیک به هفت میلیون عرب، ایرانی، رومی و حبشی اسلام آورده و همگی از حقوق یکسان برخوردار بودند. اما پس از او روند تشتت و جدایی مسلمین تا آنجا پیش رفت که امروزه شاهد دهها کشور و قانون اسلامی هستیم. از اینرو برای بازگرداندن حکومت یکپارچهی اسلامی به جامعه چند چیز ضروری به نظر میرسد:
1. موانع روانی کنار گذاشته شود زیرا همهی مسلمانان برادرند البته نه به صورت شفاهی و تبلیغاتی که زندگی واقعی باید چنین باشند.
2. رفع موانع قانون؛ زیرا قانون یکی است ریشه در کتاب و سنت دارد و اگر تفاوتی است در اجتهاد با حفظ چارچوب ادلهی اربعه میباشد.
3. از میان برداشتن موانع جغرافیایی بهگونهای که هر مسلمان این امکان را داشته باشد بدون نیاز به کارت شناسایی، پاسپورت، ویزا و غیره بتواند به هر نقطهای از سرزمینهای اسلامی سفر کند.
برگرفته از کتاب بیداری اسلامی نوشته ایت الله سید محمد شیرازی
messages.comments