twitter share facebook share ۱۳۹۷ اسفند ۲۸ 1686

در سالهای اخیر مسئله افزایش اسلام هراسی و آزار و اذیت مسلمانان کما بیش در رسانه ها مطرح شده بود اما چندان بدان توجه نمی شد؛ حال با وقوع حادثه تروریستی اخیر و تلفات بالایی که بر جای گذاشته، مشکل تروریست های راست گرای افراطی در اروپا و اسلام هراسی در صدر اخبار و تحلیل ها و گزارش های رسانه ها قرار گرفته است.

اسلام هراسی مفهومی است که به پیش داوری، هراس و تبعیض غیر منطقی در قبال اسلام و مسلمانان اشاره دارد. به عبارت دیگر اسلام هراسی در خود این مفهوم را به همراه دارد که اسلام فاقد ارزش مشترك با دیگر فرهنگ هاست، در مقایسه با فرهنگ غرب در موقعیتی فرودست قرار دارد و بیشتر یک ایدئولوژی است تا یک دین

این پدیده که برخی آغاز آن را با وقوع انقلاب اسلامی ایران، طرح نظریه صدور انقلاب و نظم جهانی و همچنین نظريه «برخورد تمدن ها» توسط هانتينگتون می دانند، با یازده سپتامبر و حمله به برج های دوقلوی آمریکا اوج گرفت. پس از آن نیز ظهور داعش و روی کار آمدن دولت های پوپولیست و راست افراطی در بسیاری از کشورهای اروپایی، آمریکای جنوبی و ایالات متحده فرصتی مناسب برای غرب پيش آورد تا بتواند طرح اسلام هراسی را گسترش دهد

دونالد ترامپ، رییس جمهور ایالات متحده آمریکا برای تحقق شعار اول آمریکا، مهاجران را حیوان خواند و در تصمیمی کاملا نژاد پرستانه و اسلام ستیزانه، شهروندان هفت کشور اسلامی را از ورود به آمریکا منع کرد، بر ساخت دیوار برای جلوگیری از ورود مهاجران تأکید کرد و آنها را عامل فقر و بیکاری در آمریکا دانست.

در مجارستان، لهستان، چک، اتریش، اسپانیا و هلند احزاب راست افراطی در تبلیغات انتخاباتی، کشورهای خود را مهد آزادی، تمدن و دموکراسی دانسته، شعارهایی مبنی بر ضدیت با مهاجران و لزوم برخورد با آنها مطرح کردند و موفق شدند با توجه ویژه به مسائلی همچون مهاجرت‌، امنیت شغلی‌، بیکاری و رفاه اجتماعی، رأی کسب کنند.

از مهمترین شعارهای راست افراطی تأکید بر خلوص نژادی و ترس از فروپاشی جمعیت کشور بر اثر اختلاط ژنتیک با بیگانگان است. استدلال اندیشه‌ای این احزاب برای رأی‌آوری برمبنای هویت ملی و تهدید فرهنگ توسط مهاجرین صورت می گیرد و افرادی که از جانب مهاجرین احساس خطر می كنند معمولاً گزینه زیادی بين احزاب برای رای دادن ندارند و از همین رو به راست رادیکال گرایش پیدا مي‌كنند

بنابراین حادثه تروریستی نیوزیلند نشانه ای است از اینکه فرهنگ افراط گرایی، مهاجر ستیزی و اسلام هراسی که با برنامه ریزی سیاستمداران و احزاب غربی در برخی کشورهای غربی بازتولید شده و پرورش یافته، بیش از پیش در حال نهادینه شدن و گسترش یافتن است.

اما چرایی گسترش اسلام هراسی تنها به اندیشه های راست افراطی محدود نمی شود، بلکه علل مختلفی در بطن این پدیده نهفته است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1. یکی از علل رواج پدیده «اسلام‌هراسی» در اروپا تمایزات فرهنگی ـ هویتی و تفاوت خاستگاه های ارزشی مسلمانان با جامعه غرب است. برخی از رفتارها و هنجارهای پذیرفته شده در غرب همچون قمار و شرط بندی، مشروبات الکلی، رابطه خارج از ازدواج و همجنس گرایی در تعارض با مسلمانی قرار داشته و اسلام این رفتارها را مستوجب مجازات می داند؛ از این رو طبیعی است که غربی ها، اسلام و آموزه های اسلامی را تهدیدی جدی برای آزادی های خود بدانند.

حفظ این آموزه ها و ارزش ها توسط مسلمانان و استحاله نشدن آنان در فرهنگ غرب، سبب ترس غربی ها از خطر رو به فزونی مسلمانان می شود. آنان نگران این امر هستند که رشد جمعیت‌های مسلمان در غرب در نهایت به شکل‌گیری اکثریت مسلمان در آن کشورها منجر ‌شود و فرهنگ مسیحی و سکولار آنان را تهدید کند.

امروزه در اروپا دین اسلام بیشترین رشد را دارد به طوری که تعداد مسلمانان اروپا از طریق، مهاجرت‌ و ميزان بالای زاد و ولد در حال افزایش است. طبق تحقیقات انجام شده، مسلمانان اروپایی به طور تقریبی سه برابر سایر اروپایی‌ها فرزند دارند. برخی پیش‌بینی‌ها حاکی از آن است که تعداد مسلمانان اروپا ظرف 30 سال آینده سه برابر خواهد شد. اما مسئله این است که نرخ باروری مسلمانان گرچه هنوز هم بالاست، اما شیب آن در حال کم شدن است. یکی از دلایل این امر ظهور نسل دوم و سوم مهاجران در اروپا است که در آنجا متولد شده اند و نسبت قابل توجهی از مسلمانان اروپایی را به خود اختصاص داده اند. بسیاری از تحلیلگران و جمعیت‌شناسان اروپایی عقیده دارند با گذشت زمان، نسل‌های بعدی مسلمانان اروپایی کم‌کم در جامعه اروپایی جذب خواهند شد و فرهنگ آنها در فرهنگ اروپایی ذوب خواهد گشت و نمودار افزایش وزن جمعیتی آنها در اروپا متعادل خواهد شد.

2. از زمان وقوع حملات یازده سپتامبر تا کنون کشورهای غربی همچون ایالات متحده، فرانسه، انگلیس و اسپانیا، بارها شاهد وقوع حملات تروریستی متعدد و مرگباری علیه غیر نظامیان بوده اند. این حملات که از جانب گروههایی صورت می گیرد که خود را اسلام گرا معرفی می کنند، به کشورهای غربی محدود نمانده و حتی مردم کشورهای اسلامی را همچون پاکستان و افغانستان هدف قرار داده است. طبیعی است که وقوع این حملات بر شدت اسلام هراسی بیفزاید و اسلام را به عنوان دینی که تشویق به خشونت و ترور می کند، در اذهان جا بیندازد.

3. جهل نسبت به اسلام؛ انسان غالبا نسبت به چیزی که علم و شناخت ندارد موضع گرفته و چون آن را خطری برای خود می داند، سعی در اجتناب از آن می کند. این اصل در خصوص ترس و نفرت مردم غرب نسبت به اسلام نیز جاری است.

در غرب، اطلاعاتی سطحی نسبت به اسلام وجود دارد و همین اطلاعات سطحی نیز از منابعی نامطمئن و فاقد احاطه علمی به اسلام اخذ شده است. اغلب مساجد و مراكز اسلامی بريتانيا و اروپا توسط سعودی ها اداره می شود و مشخص است كه اسلام معرفی شده در اين مراكز نيز اسلام وهابی است كه با گفت وگو و ميانه روی، مخالف است. در کنار این امر، حجم زیادی از تولیدات رسانه ها نیز حاوی مطالب بی اساس و دروغی است که سعی در تخریب چهره اسلام و مسلمانان دارد و همین مطالب است که افکار عمومی غربی ها را شکل می دهد.

چگونگی تعامل رسانه ای غرب با اسلام را می توان در دو مدل تقابلی و تعاملی خلاصه نمود. در مدل تقابلی نحوه بازنمایی رسانه ای اسلام در غرب، در قالب مقوله های دوگانه ای همچون غرب- ديگران، متمدن- بربر، عقلانی- غيرعقلانی و امثال آن بررسی می شود. در اين تقابل، غرب به عنوان جامعه ای قدرتمند ،برتر، متمدن و مدرن، و اسلام به عنوان جامعه ای ضعيف، فرومايه، شیطانی، بربر و مخالف كليه مظاهر مدرنيته از جمله دموكراسی تصوير شده، خدمات مسلمانان به تمدن بشری و دستاوردهای تاريخی آنان به طور كلی ناديده انگاشته می شود.

همچنین در این بازنمایی مسلمانان گروهی همگن و يكپارچه تصوير می گردند؛ درحالیکه نتيجه قهری اين تلقی، تعميم بی ضابطه و دلبخواهی ويژگی های منفی گروه كوچكی از اين جماعت، به كل مسلمانان و جامعه اسلامی است. برای مثال، اگر چند مسلمان به هر دليل و با هر انگيزه، عامل يك حمله انتحاری باشند، همه مسلمانان، در سراسر جهان، تروريست خوانده می شوند!

در مدل تعاملی هم که بر مبنای گفتگو و پذیرش چند فرهنگ گرایی است، باز حاصل کار، تأیید تخاصم و نزاع و اختلاف میان دو تمدن غرب و اسلام است و بدیهی است که با مفروض دانستن این اختلاف، نمی توان رابطه ای مثبت و سازنده میان اسلام و غرب انتظار داشت

4. خلط میان دین اسلام و وضع کنونی مسلمانان؛ پنهان نیست که امت اسلام از قرن ها پیش، با بحران های متعدد در سطوح متفاوت رویارو بوده اند و این بحران ها موجب شده تا مسلمانان به لحاظ مشارکت در تمدن بشری و ارتقای سطح بشری در رتبه ای پایین تر از دیگر ملل قرار گیرند. در سطح سیاسی، حکومت های استبدادی و جنگ ها و نزاع های مسلحانه، استعدادهای زیادی را به نابودی کشانده و جان های بسیاری را گرفته است. در سطح اقتصادی، آمارها نشان می دهد که بیش از نیم میلیارد مسلمان زیر خط فقر زندگی می کنند؛ این بدان معنا است که بیش از یک سوم ساکنان زمین که زیر خط فقر به سر می برند، از مسلمانان هستند؛ این در حالی است که کشورهای اسلامی از ثروت های طبیعی و انسانی فراوانی برخوردارند.

در سطح اجتماعی می توان از رنج کشورهای اسلامی از تضادهای طبقاتی شدید و فزاینده، انحطاط جایگاه زنان، کنار نهاده شدن جوانان و کم توجهی به کودکان سخن گفت. در سطح فرهنگی به نظر می رسد که جهان اسلام، تقریبا به طور کامل از انقلاب های معرفتی، اطلاعاتی و علمی ای که جهان شاهد آن بوده، منقطع است و تقریبا کم ترین سهم را در این انقلاب ها داشته است و در بهترین حالات، مصرف کننده سیری ناپذیری دستاوردهای تکنولوژیک آن بوده است.

در پی این اوضاع اسف بار، طبیعی است که که نوعی همذات پنداری خودکار، میان اسلام و فقر و عقب ماندگی ایجاد شود و ریشه ضعف و عقب ماندگی مسلمانان، به اسلام نسبت داده شود. بنابراین، بسیار دشوار است که انسان غربی که تنها سیمایی مشوّه و تحریف یافته از اسلام را شناخته، با این دین، تعامل عاطفی برقرار کند و حتی آن را عامل عقب ماندگی بخش های عظیمی از جهان نداند و موضعی منفی نسبت به آن نگیرد.

5. اجرای جمود ورزانه آموزه های اسلام از سوی برخی نظام های اسلامی نیز که صرفا نگاهی شکلی را پشت سر دارد و از روح و محتوا تهی است، از دیگر عوامل و اسباب بی حرمتی به اسلام و ترساندن مردم از آن است، زیرا این نظام ها را چونان جلادی سنگدل و متحجر نشان می دهد که آزادی مردم را مصادره کرده، آنان را از هرگونه شادی و نشاط محروم و به انجام شعایر و فرائض و مناسک دینی مجبور کرده اند. تعصب و تحقیر زن، عدم تسامح نسبت به غیر مسلمانان و رد دموکراسی از دیگر جلوه های این نظام های اسلامی است.

سخن آخر اینکه: يكی از مهم ترين مشكلات ما در حال حاضر اين است كه انتقاد خود را متوجه ديگران می كنيم و ضعف های خویش را در زمينه اسلام هراسی نمی بينيم؛ درحالیکه عملكرد برخی كشورهای اسلامی در معرفی اسلام، بسياری از اوقات نه تنها به اسلام هراسی دامن می زند که سبب نفرت و گریز از دین جوانان مسلمان می گردد.

در عین حال نباید از كم كاری نهادهای فرهنگی جهان اسلام در زمينه معرفی صحيح تعاليم قرآن كريم غافل شد. توجه به حساسیت ها در سیاستگذاری های فرهنگی، آسیب شناسی فعالیت های فرهنگی خارج از کشور مثل صدا و سیما، مراکز اسلامی، جامعه المصطفی و ..، به کارگیری نیروهایی که شناخت کافی نسبت به اسلام و غرب دارند، برگزاری سمینار و نمایشگاه، برنامه های هنری، تورهای گردشگری در کشورهای اسلامی برای طبقات و اقشار مختلف همچون اساتید و روزنامه نگاران، ایجاد شبکه های ماهواره ای و انتشار روزنامه و فیلم، و گفتگو میان مسلمانان و غربی ها برای مثال ارتباط با نخبگان غرب و ارائه تصاویر صحیح از اسلام به انها از جمله راهکارهایی است که می توان در مقابله با اسلام هراسی در پیش گرفت.

نظر شما