این فیلم گویای آن است که مردم به طور روز افزونی از مراسم و شیوه های معمول تدفین گریزانند و آنچه برای آنها مهم است صرفاً گرامی داشت و یادبودشان پس از مرگ توسط بازماندگان می باشد
در این فیلم کوتاه، موسوم به «پایان های جایگزین» که مدت زمان نمایش ان کمتر از ده دقیقه است، شش سبک جدید برای مردن را در آمریکا در قالب گفتگوی مختصری بین همسر و خواهر مرد متوفایی که قرار است تشییع جنازهی غیر متعارفی برایش برگزار شود، به تصویر میکشد. این فیلم کوتاه به خوبی نشاندهندهی تغییر نگرش به مرگ و غم و اندوه در آمریکاست.
خواهر متوفی با بیان اینکه خود و برادرانش از شرکت در مراسم خاکسپاری در قبرستان خانوادگی بروکلین متنفر هستند، گفتگو را آغاز می کند. او میگوید: «این کار اگرچه در عرف کاری پسندیده و احترام به متوفی و بازماندگان اوست، ولی مورد پسند ما نیست.»
روش متفاوتی که آنان برای ادای احترام به مردگانشان برگزیدهاند، قرار دادن خاکستر او در «صخرهی یادبود» است. در این روش، خاکستر حاصل از سوزانده شدن جسد با سیمان مخلوط شده و درون یک صخره دریایی دستساز در خلیج مکزیک قرار میگیرد.
این سکانس از فیلم با نمایش دختر متوفی، در حالی که چهرهاش با تجهیزات غواصی در اعماق دریا پوشیده شده و یادبود پدر را تنگ در آغوش گرفته است، به پایان می رشد.
این یکی از صحنههای بیصدای این مستند است که از شبکهی «اچ بی او» پخش شده و به موضوع دغدغهی بیشتر مردم و اشتیاقشان به جلوگیری از مرگ میپردازد. این فیلم قصد دارد تمایل مردم به کنترل شیوه و زمان مرگشان از یک سو و گرایش به مراسم هایی همچون جشن گرفتن در استقبال از مرگ و مردهسوزی که به جای تدفین و مراسم سنتی تشییع جنازه عمدتاً در آمریکا متداول شده است را به تصویر بکشد.
در یکی دیگر از سکانس های فیلم، باربارا جین که مبتلا به سرطان پانکراس است به همراهی بهترین دوستش درحال مشاهده محلی که قرار است در آنجا دفن گردد دیده می شود. درحالیکه آنان به مشاهده محوطه ای که بدلیل ملاحظات محیط زیستی نام «دفن سبز» بر آن گذاشته شده مشغولند، یکی از کارکنان قبرستان توضیح می دهد که متقاضیان دفن سبز همینکه بر روی نقاطی که قرار است در آن دفن گردند پا می گذارند، روی زمین دراز می کشند و به آسمان نگاه می کنند تا منظره دفنشان را پیش ذهن خود مجسم سازند. در پایان این سکانس دوستان باربارا پس از شستن جسد وی، او را در محلی که باربارا پیشتر انتخاب کرده بود دفن می کنند و پس از آن یک درخت روی قبر وی می کارند.
این فیلم همچنین خانوادههایی را به قاب تصویر درمیآورد که اجساد عزیزانشان را با موشک به فضا میفرستند. امیلی و رایان متیاس، زوجی که در اثر سرطان پسر پنج سالهی خود را از دست دادهاند، در مصاحبهای گفتند: او از ما خواسته بود که مراسم یادبودش در قلعههای بزرگ و با حضور ابرقهرمانان کارتونی برگزار شود؛ ما هم ترجیح دادیم به جای اینکه یک تشییع جنازه غمگین داشته باشیم، پس از مرگش به آرزویش جامهی عمل بپوشانیم.
قابل توجه ترین قسمت این مستند طولانی، بخش مربوط به دیک شانون مهندس سابق درهی سیلیکون بود که علیرغم انجام درمانهای سخت، سرطان در وجودش هنوز هم به قوت خود باقی مانده و ریههایش را دچار متاستاز کرده بود. از آنجا که در کالیفرنیا قانونی با عنوان «مرگ با عزت»، اجازه مرگ خودخواسته را در شرایط خاصی میدهد، وی تصمیم گرفت که به زندگی خود پایان ببخشد.
در اولین سکانس مربوط به وی، او را با همسر 57 سالهاش میبینیم که به پزشک معالجش مراجعه کردهاند تا داروهای پایانبخش عمرش را برایش تجویز کند. پزشك هم طبق روال، توضیح میدهد كه اینگونه داروها افراد را به حالت اغما میاندازد و فرد، بعد از گذشت نیم ساعت از مصرف آن میمیرد. همسرش در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده است میگوید: «این کار واقعاً سخت است، اما او فکر می کند که تصمیم درستی گرفته است.». در صحنهی بعد دیک و همسرش داروهای کشنده را از بالای کمد خود پایین میآورند و آن را به دوربین نشان می دهند؛ سپس دیک با کمک دامادش شروع به ساختن تابوتی میکند و داماد اظهار امیدواری می کند که دیک را هیچگاه در آن تابوت نبیند. شش ماه بعد وقتی سرطان بسیار بدتر و وخیمتر میشود و ریه هایش از کار میافتند، 40 نفر را به مراسمی میهمان میکند. در این میهمانی، یکی از دوستان دیک در حالی که جام شرابش را به سلامتی دیک بالا برده بود، می گوید: «امیدوارم اتفاقی که به دنبالش هستی به این زودی ها به وقوع نپیوندد»؛ اما دیک پاسخ میدهد: «من صبح سهشنبه، دنیارا بدرود خواهم گفت» و درحالیکه دوستانش از دیدن آرامش او شوکه شده اند، اضافه می کند: «میخواهم درحالی از دنیا بروم که زندگی خوب و با کیفیتی داشته ام؛ احساس میکنم حالم رو به وخامت است؛ می دانم چه اتفاقی میافتد؛ میخواهم کنترل اوضاع را در دست بگیرم و صبح سهشنبه این کار را خواهم کرد.»
پایان فیلم «شام آخر» دیک و خانوادهاش در کنار هم را به تصویر میکشد. پس از آن همهی اطرافیانش با گوش فرا دادن به سرود انجیلی که مطابق عرف در مراسم تشییع جنازه اجرا می شود گریه میکنند. روز بعد، او در حالی که جام زهر را سر میکشد به خانوادهاش که دورش را احاطه کردهاند میگوید که چقدر آنها را دوست دارد و روی مبل دراز میکشد. در حالی که به اغما رفته و حیات نباتی دارد، همسرش به فرزندانشان توضیح میدهد که مرگ رخدادی کاملاً طبیعی است؛ «مرگ است دیگر؛ خوابی عمیق که به بیداری نخواهد انجامید». زندگی در جریان است و به جریان خود ادامه خواهد داد؛ در حالی که مردی به خواست خودش در خانه و در کنار همسر، فرزندان و عروس و دامادهایش می میرد.
نقطهی قوت این فیلم مستند، در میزان اندک تفسیرهای ارائه شده در آن توسط مجری و حضور نامحسوس دوربین است. در عوض به بیننده فرصت میدهد تا با مشاهدهی این فیلم به آوای مرگ و اندوه، در فضایی مناسب، آنگونه که شایسته است گوش فرا دهد.
*مترجم: ط. مکارمی
messages.comments