twitter share facebook share ۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۶ 843

یکی از شاخصه های دنیای مدرن و جهانی شدن، افزایش ارتباطات جهانی و مبادلات برون مرزی بین مردم، اعم از کالا، انرژی، ایمیل، سیگنال‌های تلویزیونی و رادیویی، داده‌ها، مواد مخدر، تروریسم، سلاح‌، دی اکسید کربن، مواد غذایی، دلار و البته ویروس‌ها (چه به صورت بیولوژیکی و چه نرم افزاری) است.

اما سؤال این است که آیا باید از پیامدهای جهانی شدن و وابستگی هایی که ناخوداگاه بدنبال دارد، استقبال کنیم یا در مقابلش بایستیم؟

مبادلات بین مردم، در طول تاریخ و در سراسر جهان از طرق مختلف جریان داشته است؛ اما آنچه امروزه دستخوش تغییر شده است، علاوه بر مقیاس، سرعت و تنوع این مبادلات، نتایج و پیامدهای حاصل از گستردگی این ارتباطات است.

فناوری های مدرن از هواپیما و ماهواره گرفته تا اینترنت، در کنار سیاستی که کشورهای مختلف برای گشودن درهای اقتصاد خود به روی تجارت آزاد و سرمایه گذاری های خارجی در پیش گرفتند، زمینه جهانی سازی را فراهم ساخت. در این میان، هم کشورهای بی ثبات (از طریق روانه کردن مهاجر و پناهجو به سایر کشورها) و هم کشورهایی که ثبات و استقرار داشتند (با رشد تجارت و گردشگری) به تقویت فرایند جهانی سازی کمک کردند.

مشکل اینجا بود که بیشتر دولت ها جهانی سازی را امری سراسر سود و منفعت برای خود تلقی می کردند و لذا هیچ مانعی بر سر راه آن ایجاد نکرده و اجازه دادند که آزادانه روند خود را طی کند؛ حال آنکه جهانی سازی می تواند بسته به شرایط، گاه مخرب و گاه سازنده باشد. در سال‌های اخیر، تعداد فزاینده‌ای از دولتها و مردم جهان، به آثار مخرب جهانی سازی پی برده اند و این بار بدون درنظر گرفتن فوایدی که این امر می تواند داشته باشد، آن را سراسر زیان و خطر تلقی می کنند.

فهم این مطلب که چرا تغییرات اقلیمی، بیماری های همه گیر و تروریسم بر اثر جهانی شدن تشدید شده است، سخت نیست؛ اما در حوزه های دیگر، درک این رابطه پیچیده تر بوده و تلاش بیشتری را می طلبد. برای مثال در حوزه تجارت، جهانی شدن همانطور که در کشورهای صادرکننده به ایجاد شغل و افزایش درآمد و صادرات کالاهای صنعتی و کشاورزیِ بیشتر منجر شده و باعث می شود مصرف کنندگان، کالاهای باکیفیت تر و ارزانتری در اختیار داشته باشند؛ از طرف دیگر باعث می شود که این کالاهای صادراتی در کشورهای وارد کننده، جای محصولات داخلی را بگیرند و به تبع آن بیکاری افزایش یابد. به دنبال این پیامدها است که اعتراضات ضد تجارت آزاد افزایش پیدا کرده و از دولت ها خواسته می شود که نقش بیشتری در محدود کردن واردات و ارتقای صادرات ایفا کنند.

این امر را می توان در مورد جریان آزاد اطلاعات به نحوی دیگر مشاهده کرد. جهانی شدن این امکان را در اختیار مردم گذاشته است که از طریق اینترنت و سایر رسانه ها و شبکه های اجتماعی، آزادانه به هر گونه اطلاعاتی که می خواهند دسترسی داشته باشند. این امر گرچه مطلوب به نظر می رسد اما تهدیدی برای دولت های خودکامه و سیاست های کنترلی آنان محسوب شده و لذا می بینیم که این دولت ها رو به فیلترینگ شبکه ها و سایت های مختلف آورده اند؛ برای مثال چین سیستم فیلترینگ نیرومندی بر سایت ها و شبکه های خبری ای که برای منافع خود مضر می داند، اعمال کرده و مانع از دسترسی شهروندان خود به این سایت ها شده است.

مهاجرت یکی دیگر از حوزه هایی است که تحت تأثیر جهانی شدن واقع شده است. درحالی که از قدیم، مهاجرت مردم در گروههای بزرگ امری پذیرفته شده بود و حتی از جانب کشور میزبان مورد استقبال قرار می گرفت –چنانکه آمریکا همینگونه ساخته شد و بنیاد اقتصاد، سیاست، دانش و فرهنگ این کشور را همین مهاجران پایه ریزی کردند- امروزه بسیاری از آمریکایی‌ها به مهاجران با دیده‌ی خشونت می‌نگرند و آنها را تهدیدی برای مشاغل، بهداشت عمومی، امنیت و فرهنگ خود می‌دانند. روند مشابه آمریکا را در بسیاری از مناطق اروپایی نیز می توان دید.

همه‌ی این تحولات، جهان را به سمت دگلوبالیزاسیون (جهانی نشدن) سوق می‌دهد که البته، هم هزینه و هم محدودیت‌هایی در پی دارد. جلوگیری از واردات می‌تواند باعث تورم، کاهش قدرت انتخاب مصرف‌کننده، کند شدن سرعت نوآوری و... شود. حرکت به سمت دگلوبالیزاسیون همچنین مانع از آشنایی با ایده‌ها و افکار جدیدی که در دنیا مطرح است می گردد و این امر، خلاقیت را از بین برده و مانع تصحیح اشتباهات سیاسی می شود. بستن مرزها به روی مهاجران نیز موجب می شود که کشور نتواند از مهارت و استعداد آن نیروها استفاده نموده و نیروی کار مورد نیاز خود را تأمین کند. حال آنکه با گشودن مرزها می توان علاوه بر بهره مندی از نیروهای توانمند و تحصیلکرده، به کسانی که بر اثر جنگ، گرسنگی یا آزارهای سیاسی و مذهبی مجبور به فرار شده اند کمک رساند.

این تصور که با بستن مرزها می توان در اوضاع تغییر مثبت ایجاد کرد، تصور غلطی است. مثلاً در مواجهه با ویروس کرونا یا بیماری‌های مشابه، حتی اگر کشوری از فرایند جهانی شدن دور مانده و مرزهای خود را ببندد، باز هم از خطرات بیماری مصون نمی ماند؛ زیرا آن دسته از شهروندانی که از خارج به میهن خود باز می گردند، می توانند به راحتی ویروس را به داخل کشور انتقال دهند. اینجاست که می گوییم سلطه گری و اِعمال حاکمیت، نمی تواند تأمین کننده امنیت و رفاه مردم باشد.

پس باید روش بهتری برای پاسخگویی به چالش‌ها و تهدیدات جهانی شدن اتخاذ کرد. اقدامات جمعی و چندجانبه‌گرایی[1]  یکی از راهکارهایی است که می تواند خطرات بیماری، تغییرات آب و هوایی، حملات سایبری، گسترش سلاح‌های هسته‌ای و تروریسم را کاهش دهد. یکجانبه‌گرایی، انزواطلبی[2] و انکار مسیر مناسبی برای قدم برداشتن نیست و هیچ کشوری نمی‌تواند به تنهایی در برابر این خطرات بایستد.

کوتاه سخن اینکه: جهانی سازی واقعیتی است غیر قابل چشم پوشی؛ پس به جای اتخاذ روش هایی همچون انزوا و یکجانبه گرایی، باید راهکارهای کاهش تبعات و مواجهه بهتر با آن را یافت و فواید و مضراتش را به خوبی مدیریت کرد.

 


[1] چندجانبه‌گرایی در روابط بین‌الملل به معنای ائتلاف چند کشور برای پیشبرد یک هدف مشترک است.

[2] انزواطلبی انزواطلبی خط مشی سیاسی رهبرانی است که معتقدند بهترین منافع کشورشان وقتی تأمین می‌شود که نسبت به امور کشورهای دیگر فاصله بگیرند

 

*منبع: project syndicate

 مترجم: ط. مکارمی

نظر شما