twitter share facebook share ۱۳۹۶ آذر ۰۷ 1134

 ولیعهد جوان سعودی بیان کرد که عربستان در صدد بازگشت به شرایط رو به ترقی خود قبل از 1979 است. ولیعهد جوان ادعا کرد که عامل آن رویکرد متشدد انقلاب اسلامی بود که آنها را مجبور به چنین رفتاری کرد. برای ارزیابی صحت این ادعا باید به این سوال پاسخ داد که چرا عربستان روند مدرن سازی خود را در آن ایام متوقف کرد و چهره ای متحجر به خود گرفت؟ برای یافتن پاسخ  به چند دهه قبل از آن بازمی گردیم. زمان تاسیس عربستان در 1932 توسط عبدالعزیز مشکلی داخلی در این کشور به وجود آمد که از شورش اخوان من اطاع الله ناشی می شد. اخوان حامیان دیروز عبدالعزیز بودند که با قتل و غارت شبه جزیره، او را بر اریکه قدرت نشاندند. اما پس از تثبیت جایگاهش،او که تا دیروز امام اینان بود خود را ملک نامید و موالات کفار (انگلستان) را اتخاذ کرد و به ترویج بدعت (ابزار جدید) در کشور پرداخت و با انگلستان توافق کرد تا جهاد(حمله به عراق) را تعطیل کند. آنها شرایط جدید را برنتافته  علیه عبدالعزیز شورش کردند. درگیری شدیدی بین آنان رخ داد که عبدالعزیز با کمک انگلستان توانست بر اخوان فائق آید. گرچه عبدالعزیز توانست آنها را سرکوب کند، اما تفکر و نگاه آنها عوض نشد و ادامه داشت

دهه هفتاد ثروت عظیم حاصل از فروش نفت به طبقات دیگر جامعه سرایت کرد و کشور را به سمت جامعه ای مصرفی  حرکت داد. نقطه اوج مدرنسازی کشور زمان ملک فیصل بود که اعتراضهایی نیز وجود داشت و در نهایت فیصل ترور شد. روند ادامه داشت تا اینکه در زمان خالد، عقده های وهابیت  پس از شکلگیری جماعت سلفی محتسبه و رادیکال شدن آن به حد انفجار رسید. این جماعت در 1965 در پی حمله متدینین به مغازه های اطراف حرم و از بین بردن تصاویر مانکنها  شکل گرفت تا با بدعتهای ناشی از وارد شدن کالا و تمدن غربی مقابله کند و مردم را به سنت سلف دعوت نماید. اگرچه این جماعت در ابتدا تبلیغی بود اما به تدریج رادیکالتر شد و درصدد قیام برآمد. جهیمان العتیبی که رهبر جماعت سلفی محتسبه بود راه جدیدی برای خاموش کردن این فتنه ها یافت. او و یارانش رویاهای متعددی درباره مهدی بودن محمد بن عبدالله قحطانی (شوهر خواهرجهیمان) دیدند و سپس روایات مربوط به مهدی را براو تطبیق کردند. آنها راه نجات از فساد و بدعتهایی که از سوی حکام سعودی بر جامعه تحمیل می شد را در قیام مهدی دیدند و بر آن شدند تا در اولین روز از محرم 1400 در آغاز قرن پانزدهم هجری این مهم را تحقق بخشند. اشغال مسجدالحرام و بسته شدن درهای آن یک رسوایی برای ال سعود بود و باید هر چه سریعتر به آن خاتمه می دادند. تلاش مسلحانه برای آزادسازی حرم آغاز شد و این قبل از صدور فتوا از سوی فقهای وهابی برای جواز حمل سلاح و حمله نظامیان حکومتی به مسجدالحرام به درخواست ملک خالد بود. علی رغم تلاشهای ارتش و دادن تلفات زیاد، اشغال مسجدالحرام یک هفته به طول انجامید. ال سعود از توان ارتش خود ناامید شد و دست به سوی نیروهای غربی بخصوص فرانسویها دراز کرد. در نهایت پس از پانزده روز مقاومت جهیمان و برخی از یارانش که زنده مانده بودند دستگیر و به فاصله کمی اعدام شدند اما بازتاب این قیام در کشور شدید بود و موجی از همدلی در میان وهابیها نسبت به این حرکت و قهرمانان آن پیدا شد. فشارهای ناشی از این حرکت بود که سبب شد حکومت سعودی موضع خود را تغییر داده و چهره متدینانه ای به خود بگیرد.

ملک خالد میدانست بهای فتوای علما علیه جماعت جهیمان چقدر است و باید تلافی می کرد. بودجه های سرشار در اختیار نهادهای دینی داخل و خارج عربستان قرار گرفت تا به تبلیغ وهابیت بپردازند. حکومت می دانست که علما مانند جهیمان از وضعیت کشور راضی نیستند لذا برای جلب رضایتشان اقدام کرد و چرخشی 180 درجه ای در حاکمان این کشور رخ داد. به این نتیجه رسیدند که سرکوب اسلامگراها مشکلات را حل نخواهد کرد باید از خود اسلام استفاده می شد. آنها شروع کردند به تظاهر بیش از پیش به اسلام و اجرای احکام شرع در سطح جامعه.فهد به شرکتهای سعودی و خارجی ابلاغ کرد در هر کجا که اختلاط زن و مرد به وجود می آید حق استخدام نیروی زن ندارند. همزمان لیستی از توصیه ها برای جلوگیری از اختلاط زن و مرد به کسانی که به سفارتخانه های عربستان برای اخذ ویزا می رفتند داده می شد. حاکم جده در پیامی به شرکت های خارجی، محترمانه درخواست کرد تا زنان با پاها و دستان برهنه و با لباس های تنگ و مردان با پوشیدن شلوارک در انظار حاضر نشوند.  در پی حادثه اشغال حرم زنان سعودی مجبور به پوشاندن صورتهای خود با نقاب شدند. خانمها دیگر در باشگاه بین المللی زنان در ریاض شرکت نمی کردند.  اگرچه عاملان اشغال حرم اعدام  شدند، اما در عمل سعودی تسلیم تحجر شد.

نویسنده: مرتضی آقا محمدی

نظر شما