twitter share facebook share ۱۳۹۶ بهمن ۲۱ 1658

از یک کارشناس مطلع شنیدم که در ابتدای کار ترامپ درکاخ سفید، نتانیاهو یک مفهوم را به خوبی برای او جا انداخت و آن اینکه تهدیدات علیه ایران و برجام را باید اولا: «محکم، قاطع و صریح اعلام و مکرر تکرار کند تا دیگران ذره‌ای تردید در عزم او احساس نکنند.»

ثانیا: «همزمان اقداماتی همچون تحریم را چاشنی این خط‌مشی کند و تنها در این‌صورت موفق خواهد شد.» تهدیدات مقامات اسرائیل در مورد حمله به ایران، مواضع صریح و قاطع ترامپ در مورد خروج از برجام همراه با تحریم‌های جدید، در چارچوب همین نظریه است.‌ تا اینجای کار، سناریوی مذکور باعث شده که اروپایی‌ها حاضر شوند گروه کاری مشترکی با آمریکا در مورد بازنگری برجام تشکیل و سریعا فعال کنند ضمن اینکه روند همکاری‌های اقتصادی جهان با ایران هم کند شده‌ است. اما راجع به چند ماه پیش‌رو، از بین سناریوهای مختلف، یک سناریو در مورد خروجی کارگروه آمریکا و اروپا ممکن است محتمل‌تر باشد و آن اینکه:

۱- اروپا بپذیرد که درمورد اعمال فشارها و تحریم‌های جدی علیه ایران درمورد مسائل موشکی، منطقه‌ای، تروریسم و حقوق بشر با آمریکا همراهی کند.

۲- متقابلا آمریکا بپذیرد که تعلیق تحریم‌های هسته‌ای پیش‌بینی‌شده در برجام را موقتا ادامه داده و نتیجه فشارهای مشترک را بعد از مدتی ارزیابی و تصمیمات بعدی درکار گروه مشترک اتخاذ کنند.

استراتژی جبهه متحد آمریکا، اسرائیل و اعراب تکفیری این است که با اجرای چنین سناریویی موارد زیرمحقق شود:

۱- نیازی به حمله نظامی آمریکا به ایران نباشد زیرا آمریکا آمادگی ورود به چنین سناریویی را ندارد. البته ممکن است تهدیدهایی از سوی آمریکا یا تل‌آویو برای حمله به ایران مطرح شود، منتها این تهدیدات پشتوانه عملیاتی نداشته و صرفا جنگ روانی علیه ایران خواهد بود.

۲- بدون خروج آمریکا از برجام، موج تحریم‌های جدید اروپا و آمریکا باعث خواهد شد فضاسازی‌های مخرب علیه ایران افزایش یافته، بلاتکیفی برجام جدی‌تر شده و درنتیجه نه تنها همکاری‌های کلان اقتصادی سایر کشورها با ایران متوقف و منافع اقتصادی ایران از برجام به حداقل برسد بلکه توان اقتصادی ایران را به حدی تحلیل برده تا تهران به‌جای مانور در منطقه، اسیر چالش‌های جدی در داخل شود و تمام توانش مصروف حل معضلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی داخلی شود.

۳- ضمن اینکه ایران مجبور باشد به تمام تعهدات برجامی خود تمام و کمال عمل کند، با کمترین تخلف از برجام، پرونده هسته‌ای ایران را در شورای حکام آژانس فعال و بعد از چند قطعنامه سعی کنند آن را مجدد به شورای امنیت سازمان ملل بکشانند. با این همه آمریکا و اسرائیل درک می‌کنند که در شرایط فعلی اجماع‌سازی جهانی علیه ایران ممکن نیست. بنابراین سعی می‌کنند با استفاده از موضوعات منطقه‌ای، موشکی، تروریسم و حقوق بشر، در هر فرصتی ایران را به شورای امنیت سازمان ملل بکشانند.

فرض آنها هم این است که سایر قدرت‌ها همچون روسیه و چین ممکن است مانع شوند. منتها این مسیر، باعث خواهد شد درصورت نقض برجام از سوی ایران، زمینه‌های لازم برای تسلیم مسکو و پکن را فراهم کند. قاعدتا مقامات اروپا در دیدارهای آینده خود با مقامات ایران، موضوعات منطقه‌ای و توان موشکی را مطرح خواهند کرد. هدف کاخ سفید- تل‌آویو این است که چنانچه ایران سرسختانه با چنین گفت‌وگوهایی مخالفت کند، سناریوی فوق کلید خورده و همراهی اروپا با تحریم‌های موشکی و منطقه‌ای و حقوق بشری آمریکا شروع شود.

ایران چه بخواهد چه نخواهد یک عنصر تعیین‌کننده در معادلات منطقه است. بسیاری معتقدند که شرایط کنونی منطقه به نفع ایران است اما من چنین اعتقادی ندارم و معتقدم شرایط فعلی یک روند باخت-باخت برای قدرت‌های اسلامی منطقه از جمله ایران، عربستان، ترکیه، سوریه، مصر و عراق است و پیروز اصلی اسرائیلی‌ها هستند که با استفاده از تقابل قدرت‌های اسلامی و ایجاد بحران در این کشورها، با کمترین هزینه، اهداف کلان خود را به پیش برده و منابع کشورهای اسلامی منطقه روزبه‌روز تحلیل می‌رود. اینکه تحلیلگران غربی-عبری-عربی هم مدام برنفوذ و سلطه ایران درمنطقه اصرار می‌کنند، برای مشروعیت بخشیدن به فشارهای بیشتر بین‌المللی علیه ایران است. بنابراین ایران باید با یک کلان‌نگری، سعی کند این روند را تغییر دهد.

برنده روند تشدید خصومت‌ها و تقابلات آمریکا -غرب با ایران هم در کوتاه‌مدت عربستان و متحدانش اما درکوتاه‌مدت و درازمدت اسرائیل است. ضمن اینکه خصومت‌های جاری بین ریاض و تهران نیز نهایتا به نفع اسرائیل است. ایران با تمام رقبا و دشمنان دنیای غرب همکاری و هم‌پیمانی سخاوتمندانه دارد. با وجود این کنترل و کاهش خصومت و تقابل با آمریکا، غرب، عربستان و کشورهای همسایه در راستای منافع ملی ایران خواهد بود. به موازات تشدید تحریم‌ها، فرصت‌های تاریخی و کم‌سابقه‌ای نیز به‌وجود آمده‌است؛ همچون: بحران سعودی- امارات با قطر، تشدید تقابلات ترکیه با اروپا- ناتو- آمریکا، عصبانیت اروپا از سیاست‌های ترامپ، شکاف موجود در داخل آمریکا در مورد برجام و سیاست‌های ترامپ در مورد ایران، اشتراکات و همکاری‌های جدی بین ایران و عراق و سوریه در مقابله با تروریست‌های تکفیری، همکاری‌های مشترک ایران و روسیه و ترکیه درمورد سوریه و ... بهره‌برداری درازمدت از این فرصت‌ها نیازمند ابتکاراتی فراگیر و جامع است و تاخیر نیز موجب از دست رفتن این فرصت‌ها خواهد شد.

مشکلات اقتصادی از جمله بیکاری و گرانی و فساد گسترده مهم‌ترین چالش شرایط فعلی ایران است. تقویت اقتصاد داخلی که پاشنه آشیل نظام است دریک اقتصاد فسادزده دولتی، همراه با چالش‌های سنگین اجتماعی و فرهنگی، نیازمند تحولاتی اساسی است. دو عامل مهم فساد بی‌مهار نیز «تحریم» و «اقتصاد دولتی» است. ناکارآمدی‌های موجود در مبارزه با فساد همگام با بحران در روابط باغرب و تشدید تحریم‌ها، به چنین وضعیتی دامن خواهد زد. راهکارهای موجود ضمن اینکه روند سقوط اقتصاد ایران را مهارکرده اما معضلات اقتصادی جاری توده مردم را حل نکرده و با ادامه این وضعیت، نارضایتی مردم بیشتر نیز خواهد شد. زیربنایی‌ترین عامل معضلات اقتصادی ایران هم دولتی بودن اقتصاد ایران و در حاشیه بودن بخش خصوصی است. دولت آلمان بعد از اتحاد دو آلمان، ظرف کمتر از ۱۰ سال، اقتصاد کاملا دولتی آلمان شرقی را به‌طور کامل خصوصی کرد درحالی‌که ایران بعد از ۴۰ سال نه تنها در خصوصی‌سازی واقعی ناموفق بوده بلکه سهم دولت و خصولتی‌ها در اقتصاد نسبت به قبل از انقلاب نیز افزایش یافته است.

حل ضعف‌ها و مشکلات سیاسی- امنیتی-اقتصادی ایران نیازمند ابتکارات و تصمیمات شجاعانه و واقع‌بینانه‌ای است که خلأ آن به‌شدت حس می‌شود. نخبگان و سیاسیون ایران باید در یک اجماع ملی همراه با روحانیون متنفذ و علما پارادایم جدیدی در تعامل ملی و منطقه‌ای و جهانی طراحی و معرفی کنند. تنها با اجماع ملی می‌توان راهبردی را عملیاتی کرد که پاسخگوی معضلات مذکور بوده بدون اینکه استقلال، عزت، ملیت و اسلامیت ایران کمترین لطمه‌ای بخورد. ملت آبدیده و توانا شده، درتحمل مشکلات صبر استراتژیک به‌خرج داده، به قدرت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تبدیل شده و باید با مسوولیت جهانی عمل کند. تا دیر نشده نخبگان متنفذ وجیه‌المله باید متهورانه اقدام کنند.

*دنیای اقتصاد

messages.comments