twitter share facebook share ۱۳۹۹ شهریور ۲۰ 931

از سال 2017 که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد، روابط ایران و آمریکا روز به روز رو به بدتری رفته است. این روند نزولی در پی خروج آمریکا از برجام در ماه می 2018 شتاب پیدا کرد؛ آمریکا تحریم های جدیدی بر افراد خاص و حوزه های مختلف اقتصاد از جمله فروش نفت ایران وضع کرد؛ به گونه ای که هیچ کدام از بخش های اقتصاد آن کشور از تحریم های آمریکا مصون نمانده است. حتی شیوع کرونا که تا امروز بیش از 20 هزار نفر تلفات بر جای گذاشته، باعث نشد که دولت ترامپ کمی از فشار تحریم ها کم کند و اجازه ورود داروی بیشتر به ایران دهد.

در ابتدا راه حل ایران در مقابل اقدامات آمریکا «صبر استراتژیک» بود و کوشید تا امضاکنندگان اروپایی برجام را متقاعد به برداشتن گام هایی برای کاهش مشکلات مالی و اقتصادی ناشی از تحریم های آمریکا کند. حتی واکنش ایران به ترور سردار سلیمانی محتاطانه بود؛ اما این صبر استراتژیک نتیجه نداد و ایران برای اینکه سیاست ترامپ را برای او هزینه دار کند، شروع به افزایش مرحله به مرحله سطح غنی سازی اورانیوم –در محدوده مجاز برجام- کرد.

علیرغم صبر و احتیاط ایران، امریکا فشارهای خود را بر تهران افزایش داد و تلاش کرد مدت زمان تحریم های تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران را گسترش دهد. این تلاش در شورای امنیت سازمان ملل شکست خورد و حتی متحدین آمریکا از جمله انگلیس و آلمان و فرانسه به طرح پیشنهادی ترامپ رأی ممتنع دادند. شکست آمریکا در سازمان ملل عمق مخالفت و عدم همراهی متحدان آمریکا را با سیاست های این کشور در قبال ایران نشان داد؛ سیاستی که تنها مبتنی بر فشار است و هیچگونه امتیازی که بتواند ایران را تشویق به مصالحه کند، به آن کشور نمی دهد.

سرانجام وزیر خارجه آمریکا مایک پمپئو تلاش کرد با استناد به مکانیزم ماشه که در برجام پیش بینی شده است، تحریم های سازمان ملل را علیه ایران برگرداند؛ اما بدلیل خروج آمریکا از برجام، این کار امکانپذیر نشد. با این وجود پمپئو اعلام کرد که تحریم ها در 20 سپتامبر باز خواهد گذشت؛ چه سازمان ملل این کار را تأیید بکند چه نکند.

واکنش دموکرات ها

علیرغم تشدید لفاظی ها و اقدامات ضد ایرانی دولت ترامپ، منتقدین دموکراتِ وی نسبتأ ساکت مانده اند. انتقاد اصلی آنها این بوده است که سیاست های ترامپ نه تنها نتوانسته ایران را وادار به پذیرش خواسته های آمریکا کند و جلوی فعالیت های این کشور را در منطقه بگیرد، که آمریکا را در سطح بین المللی منزوی کرده است. بیشتر دموکرات ها بعد از بحرانی که کووید 19 در ایران آفرید، حتی یکبار به هزینه های انسانی تحریم های آمریکا اشاره نکرده اند و در این مورد که چه برنامه ای را در قبال ایران پیش خواهند گرفت و این برنامه نسبت به برنامه دولت ترامپ چه تفاوت هایی خواهد داشت، نپرداخته اند. به طور خلاصه گرچه آنان از سیاست های ترامپ در قبال ایران انتقاد می کنند اما جایگزین بهتری ندارند.

اظهارات مشاوران سیاست خارجی بایدن، بسیار به مواضع دولت ترامپ نزدیک است. در مورد برجام، بررسی موشکافانه اظهارات مشاوران بایدن نشان می دهد که علیرغم انتظار همگان مبنی بر پیوستن دوباره دولت بایدن به توافق، نمی توان روی این احتمال حساب باز کرد. برای مثال «تونی بلینکن» نامزد احتمالی پست مشاور امنیت ملی در دولت بایدن گفته است که تنها در صورتی که ایران تعهداتش در توافق هسته ای را به طور کامل اجرا کند، به برجام برخواهد گشت.

شاید مقصود وی این بوده است که قبل از پیوستن دوباره آمریکا به برجام، ایران باید سطح اورانیوم غنی شده خود را کاهش دهد و در این مدت، تحریم ها موقتا پابرجا می ماند. در این صورت بعید است که ایران با این شرط موافقت کند زیرا افزایش سطح غنی سازی اورانیوم توسط تهران، پاسخی به خروج آمریکا از برجام و وضع تحریم های جدید بود. لذا با توجه به پیشینه آمریکا در برجام، ایران از اقدامات خود عقب نشینی نخواهد کرد مگر اینکه آمریکا همزمان به برجام باز گردد و تحریم ها را کاهش دهد.

از دیگر اظهارات بلینکن این است که آمریکا خواهان مذاکره با ایران برای رسیدن به توافقی بهتر و طولانی مدت تر می باشد، اما وی نمی گوید که منظورش از توافق بهتر چیست؟ آیا می خواهد ایران را از حق غنی سازی محروم کند؟ آیا منظور وی این است که توافق جدید باید موضوع فعالیت های ایران در منطقه و برنامه موشکی این کشور را نیز در بر بگیرد؟ اگر این تحلیل صحیح باشد، پس هیچکس نباید انتظار هیچگونه پیشرفتی در حل اختلافات دو کشور در زمان ریاست جمهوری بایدن را داشته باشد. ایران از حق غنی سازی اورانیوم خود دست بر نمی دارد و از موشک های خود نیز صرف نظر نمی کند، زیرا موشک ها توان بازدارندگی ایران هستند و تنها در صورتی می توان در مورد آنها مذاکره کرد که طرحی گسترده تر برای کاهش تسلیحات در کل منطقه در دست انجام قرار گیرد. سایر مشاوران بایدن و برجسته ترین آنها «جک سالیوان» نیز ضمن تأکید بر دیپلماسی، از حفظ فشار بر تهران سخن می گویند.

محدودیت های دیپلماسی

ظاهرا مشاوران بایدن باور دارند که دیپلماسی می تواند مسائل را به تنهایی حل کند، اما اینگونه نیست. موفقیت دیپلماسی در گرو این است که اراده ای قوی در دو طرف برای مصالحه وجود داشته باشد و هر دو کشور حاضر باشند از برخی از خواسته های خود صرف نظر کرده و در مقابل امتیازاتی بگیرند. اوباما چون از این قانون پیروی کرد، توانست با ایران به توافق برسد. اما با دقت در اظهارات بلینکن، آمادگی زیادی برای مصالحه و اعطای مشوق به ایران نمی بینیم. البته شاید این تحلیل ها درست نباشد، اما اگر اظهارات مشاوران بایدن را منعکس کننده دیدگاه و تمایلات او بدانیم، در این صورت امید چندانی برای پیشرفت در روابط ایران و آمریکا باقی نخواهد ماند.

روش مؤثرتر در قبال ایران است که ابتدا آمریکا به برجام برگردد و حداقل بخشی از تحریم ها را لغو کند؛ همزمان ایران اجرای کامل توافق را از سر بگیرد و روند افزایشی سطح اورانیوم غنی شده خود را کاهش دهد. دولت بایدن باید به تدریج به شرکت های آمریکایی اجازه دهد که با ایران وارد معامله شوند و به این ترتیب راه گفتگو با ایران را در موضوعات منطقه ای و... –به ویژه موضوعاتی که ممکن است ایران و آمریکا منافع مشترکی در آن داشته باشند- باز کند.

البته برای اینکه هرگونه پیشرفتی در روابط دو کشور امکانپذیر شود، ایران نیز باید سهم خود را ادا کند. تهران دیر یا زود باید به این درک برسد که لازم است در موضوعات منطقه ای که برای آمریکا و سایر قدرت های غربی مهم است وارد مذاکره شود. بدون گفتگو در این حوزه ها -حتی اگر آمریکا به برجام برگردد- نمی توان انتظار داشت که روابط اقتصادی این کشور در سطح منطقه و جهان کاملا عادی شود.

*منبع: responsiblestatecraft

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما