به نظر میرسد که ایران در حال تغییر رویکرد خود در روابط با کشورهای همسایه و غرب است و اکنون بیشتر بر منافع اقتصادی همکاریها تمرکز دارد. تلاشهای ایران برای گفتوگو با آمریکا، عربستان سعودی، روسیه و چین قابل توجه است. اما این اقدامات بیش از آنکه نشان دهنده تغییرات عمیق در باورها و سیاست های کلی ایران باشد، جنبه عمل گرایانه دارد و کوتاه مدت است.
فشارهای داخلی، بهویژه فشارهای اقتصادی و سیاسی، بیش از هر چیز ایران را مجبور کرده است تا رویکرد تند و تقابلی خود را در روابط با همسایگان و قدرتهای جهانی مورد بازبینی قرار دهد. به عنوان یکی از نشانههای این تغییر، ممکن است ایران از حمایت از حوثیها دست بردارد که این موضوع میتواند تحول مهمی در سیاستهای منطقهای ایران باشد.
در ادامه، به بررسی پنج عامل مهمی می پردازیم که باید در روند بازنگری سیاستهای ایران مورد توجه قرار گیرند:
1. دیپلماسی اقتصادی: تغییر ایران به سمت تعامل با ایالات متحده
به نظر می رسد که سیاست خارجی فعلی ایران بر تعامل اقتصادی، به ویژه با ایالات متحده، به عنوان وسیله ای برای کاهش تنش های منطقه ای متمرکز شده است. وزیر خارجه، عباس عراقچی، در مقالهای در روزنامه واشنگتن پست در تاریخ ۸ آوریل نوشت که ایران حاضر است در صورت رفع تحریمها، بازار خود را برای سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی باز کند. او تلاش کرد با زبان اقتصادی و با تکیه بر علاقه دونالد ترامپ به تجارت، راه تعامل را باز نماید.
این حرکت نشان میدهد که ایران به جای تکیه بر شعارهای ایدئولوژیک، به دنبال منافع فوری اقتصادی است. ایران حتی در سخنان رسمیاش کمتر به وقایع تنشزای گذشته، مثل ترور سردار قاسم سلیمانی توسط آمریکا در سال ۲۰۲۰، اشاره میکند و بیشتر از آمادگی برای همکاری در آینده سخن می گوید. اما به عقیده کارشناسان این استراتژی صرفا در راستای متوقف کردن یا کاهش تنش و درگیری گرفته شده و در واقعیت ایران قصد تغییر مواضع و برنامه های بلندمدت خود را ندارد.
ورود یک تاجر آمریکایی به نام استیو ویتکاف به عنوان نماینده مذاکرهکننده آمریکا با ایران هم تأکید دیگری بر رویکرد اقتصادی جدید ایران است. در داخل کشور، دولت این روند را «فصل جدیدی» معرفی کرده و خواهان حمایت همه جناحها برای جذب سرمایه خارجی شده است؛ البته برخی تندروها با این سیاست مخالفاند، ولی آنقدر قدرت ندارند که جلوی آن را بگیرند. اما همزمان با سیاست گشایش و تعامل در خارج، سرکوبها در داخل ادامه دارد و این باعث تردید درباره عمق واقعی اصلاحات میشود. با این حال، هدف اصلی روشن است: رفع فشار اقتصادی از طریق تعامل، بهویژه تعامل با آمریکا.
۲. نزدیکی ایران و عربستان: مدیریت خطر به جای ثبات واقعی
در سال ۲۰۲۳، چین واسطه نزدیکی ایران و عربستان شد، اما این نزدیکی بیشتر جنبه تاکتیکی دارد تا رسیدن به ثبات واقعی در منطقه. سفر وزیر دفاع عربستان، خالد بن سلمان، به تهران در آوریل ۲۰۲۵ نشان میدهد که عربستان نگران احتمال درگیری ایران و آمریکا است و از طریق مذاکره مستقیم با فرماندهان نظامی ایران، مثل سپاه پاسداران، بهدنبال نوعی اطمینان خاطر است.
عربستان به دنبال موازنه قدرت است، نه دوستی عمیق. در ایران، بعضیها تصور میکنند آمریکا در پشتصحنه این نزدیکی قرار دارد، ولی این تصور اغراقآمیز است. واقعیت این است که عربستان سعی دارد هم با ایران روابط خوبی داشته باشد و هم فشارهای آمریکا و اسرائیل را بهویژه در موضوع عادیسازی روابط با اسرائیل مدیریت کند.
هرچند روابط ایران و عربستان در بهترین حالت در دو دهه اخیر است، اما این صلح شکننده و موقتی است و رقابتهای عمیق و فشارهای خارجی هنوز پابرجا هستند.
۳. تمایل به شرق: نزدیکی به روسیه و چین با محدودیتهای زیاد
ایران روابط خود با روسیه و چین را تقویت کرده تا بتواند تحریمهای آمریکا را دور بزند، و از سازمانهایی مثل بریکس و سازمان همکاری شانگهای استفاده کند. همچنین ایران در حال امضای قرارداد تجارت آزاد با روسیه است.
اما بیشتر این همکاریها ناشی از اتفاقات بیرونی -مثل تحریمهای غرب علیه روسیه پس از حمله به اوکراین- است نه نزدیکی راهبردی عمیق. در بسیاری مسائل منطقهای، مثل آینده سوریه یا رابطه با اسرائیل، ایران و روسیه اختلافنظر دارند. ایران به تعهدات واقعی روسیه شک دارد و همکاریهای آنها در مناطق بحرانی، مثل قفقاز جنوبی، هماهنگ نیست.
در مجموع، نزدیکی به روسیه و چین بیشتر از روی ناچاری است، نه انتخاب بلندمدت راهبردی. ایران همچنان نگاه محتاطانهای به گفتوگو با غرب، بهویژه آمریکا، دارد و بهدنبال حفظ تعادل بین این دو محور است.
۴. فشارهای داخلی و تغییر رفتار سیاست خارجی
مشکلات اقتصادی و نارضایتیهای داخلی باعث شدهاند که ایران سیاست خارجی خود را بازنگری کند و از مواضع ایدئولوژیک سختگیرانه فاصله بگیرد. کشورهایی مثل عربستان، که قبلاً به سیاستهای مذهبی تکیه داشتند، اکنون با تمرکز بر تجارت و تعامل جهانی، موفقتر عمل کردهاند و از ایران جلو زدهاند.
در داخل ایران، بسیاری میگویند که پایبندی بیش از حد به شعارهای ضدغربی و مذهبی، کشور را منزوی کرده، در حالی که رقبای عرب با جهانی شدن به قطبهای اقتصادی تبدیل شدهاند. برای بسیاری روشن شده است که ادامه این مسیر به زیان ایران است و کشور باید انعطافپذیرتر عمل کند.
تعامل با دولت ترامپ نیز نشانهای از همین چرخش است؛ ایران میخواهد با دستیابی به توافق و کاهش تحریمها، اقتصاد خود را احیا نماید. راه نجات، نه در شعار، بلکه در عملگرایی و دیپلماسی اقتصادی است.
۵. کاهش حمایت از گروههای نیابتی: اولویت با بقا
استراتژی ایران برای حمایت از گروههای نیابتی مثل حزبالله، حماس، و حوثیها با مشکلات جدی روبهرو شده است. گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد ایران در حال کاهش حمایت از حوثیها در یمن است تا از درگیری مستقیم با آمریکا جلوگیری کند. این یعنی ایران فعلاً دنبال مدیریت تنش است.
حتی به نیروهای نیابتی در عراق پیام داده شده که محتاطتر عمل کنند. آمریکا دوباره حوثیها را گروه تروریستی اعلام کرده و حملات نظامی خود در منطقه را افزایش داده است.
در عین حال، قدرتهای خارجی مثل روسیه و چین نیز وارد بازی گروه های نیابتی شده اند و ایران دیگر کنترل کامل را بر این گروهها ندارد. بنابراین، گرچه ایران همچنان از این گروهها حمایت میکند، اما سه نکته را در دستور کار قرار داده است: احتیاط بیشتر، تمرکز بر بقا و جلوگیری از درگیری پرهزینه.
کوتاه سخن اینکه:
در پنج سال آینده، ایران با دو چالش اصلی مواجه است: نجات اقتصاد و کاهش نفوذ تندروها. بسیاری معتقدند که تندروها، بدون شناخت درست از دنیای امروز، کشور را به انزوا کشاندهاند. آنها با تکرار شعارهای مذهبی و ضدغربی، فرصت تعامل با جهان را از بین بردهاند، در حالی که رقبای منطقهای مثل عربستان با دیپلماسی اقتصادی موفق شدهاند.
اقتصاد ایران در وضعیت بحرانی است و با نظام بانکی ضعیف، بحرانهای زیستمحیطی، و بیاعتمادی عمومی روبهروست. تا زمانی که اصلاحات جدی انجام نشود، کشور توان اجرای پروژههای بزرگ اقتصادی را ندارد.
با این حال، فرصتهایی هم وجود دارد. تعامل دوباره با آمریکا برای احیای توافق هستهای میتواند تحریمها را کاهش داده و اقتصاد را جان تازه ببخشد. اما شرط آن این است که جناحهای عملگرا در سیاست خارجی دست بالا را پیدا کنند و ایران از سیاستهای شعاری دست بردارد.


نظر شما