محسن غرويان:
پيامبر اسلام اگر رحمانيت نداشت كسی به عنوان پيرو پشت سر ايشان حركت نميكرد. دين اسلام، دين تساهل و تسامح است. پيامبر در ايام تبليغ دين اسلام سختگيری نداشت و برای ايشان كافی بود تا كسی حقانيت وحی و وحدانيت خداوند را بپذيرد؛ منش پيامبر به گونهای نبود كه فرد برای مسلمان شدن مشقت به جان بخرد و به حرج بيفتد. به همين خاطر گفته ميشود، به تعبير رسول خدا(ص) اسلام شريعت سمحه و سهله است
اين تسامح اما معنای عميقتری هم دارد. معنای دوم اين تعبير آن است كه در اسلام تكاليف دستو پاگير وجود ندارد و كسی كه اسلام ميآورد برای انجام تكاليف دينياش به مضيقه نميافتد. اين معنای رحمانيت اسلام است. اگر امروز ما خود را جزو پيروان پيامبر اسلام ميدانيم بايد سختگيريها را كنار بگذاريم و با جامعه تساهل و تسامح داشته باشيم؛ جزمانديشی و سختگيری شديد از تفكر و سنت پيامبر اسلام قابل استنتاج نيست. رحمانيت، تساهل و تسامح سنت پيامبر(ص) بوده است و اين سنت در جهان امروز بهترين و كارآمدترين ابزار تبليغاتی برای نشان دادن حقانيت اسلام است.
دينداری بايد آسان باشد تا برای مردم جذاب باشد و آدمی دل و قلب خودش را همراه دين كند. ما نيز بايد ابعاد تشويقی و رحمانی دين را به جامعه معرفی كنيم. همانطور كه امروزه در روانشناسی ثابت شده است پيامهای تشويقی تاثير عميقتری نسبت به روشهای تنبيهی و خشن دارند. خشونت، جمود و تعصب افراطی زمينه خلق داعش را فراهم ميكند. داعش در بستری خشن و به دور از تساهل رشد ميكند. تعصبات و خشونتی كه فطرت نوجوانانی كه جذب اين جريان انحرافی ميشدند را تغيير ميدهد و رحمت و عطوفت آنها را از بين ميبرد. داعش با پرچم «لا اله الا الله محمد رسولالله» كودكان بيگناه و مخالفان خود را به قتل ميرساند و به دليل درك نادرستی كه از اسلام دارد تصور ميكند بعد از مرگ يا كشته شدن در اين راه، با پيامبر اسلام(ص) در بهشت هم سفره خواهند شد. اما در حقيقت آنها فريب خورده و قربانی پيروی از تفكری خشن هستند كه در جهان به نام اسلام دست به قتل و تجاوز ميزند؛ اما حقيقت آن است كه اسلام همان رحمانيت و تساهل پيامبر است.
اسلام دين خشونت نيست اسلام از كلمه «سلم» است و سلم يعنی آرامش، صلح و صفا. بنابراين داعش نتيجه تفكر خشن و افراطی از اسلام است در حالی كه پيامبر، پيامآور رحمت بوده و بسياری حوادث دوران حيات پيامبر اين حقيقت را برای هر مسلمانی روشن ميكند كه ايشان موافق سختگيری نبوده و در يك كلام پيامبر پيامآور رحمت بودهاند. اين سيره و سنت پيامبر بوده است تا جايی كه وقتی در مكه افرادی به اسارت گرفته ميشوند، پيامبر دستور ميدهد بسياری از آنها آزاد شوند؛ ايشان در اين حادثه ميگويند: «شما آزاد هستيد.» پيامبر ميگفت حرف من را گوش بدهيد و به منطق من توجه داشته باشيد؛ با منطق و عقلانيت پيامبر توانست جذابيت دين خودش را نشان و گروه زيادی از مردم آن زمان را جذب كند. ما هم بايد از روش اخلاق، عاطفه، محبت و روابط حسنه با مردم استفاده و آنها را به دين دعوت كنيم.
عبدالله ناصری:
وجه شاخص مانيفستی كه پيامبر (ص) از جانب خدا برای ابلاغ آن مامور شده بود، گفتمان انسانسازی و رشد اخلاق انسانی و هدايت انسانها به سمت و سوي اخلاق بود؛ پيامبر (ص) مبعوث گرديد تا اخلاق انسان را كامل كند. هرچند در اين باره بسياری از سنتگرايان اين پرسش را به ميان ميكشند كه اساسا اخلاق ذيل دين قابل طرح است يا نه؟
اخلاق امری فرادينی است، اما آموزههای دينی ميگويد كه نه تنها اخلاق بلكه اصولی مانند عدالت كه عمدتا پيشادينی هستند در گفتمان قرآن قرار دارند. به همين جهت پيامبر(ص) ميگويد من براي اتمام مكارم اخلاقی آمدهام. البته قرآن نيز در آيات متعددی اين راهبرد را به پيامبر(ص) ابلاغ ميكند و خطاب به ايشان ميفرمايد، تو پيامبر اخلاق هستی.
پيامبر در مدينه به هيچوجه ملزم به تشكيل حكومت دينی نبود، بلكه زمانیكه ادامه حضور پيامبر در مكه به دلايل سياسی اجتماعی ممكن نبود ايشان تصميم گرفتند به مدينه بروند. وقتی پيامبر اسلام (ص) وارد مدينه شدند، با يهوديان و بتپرستان شهر به عنوان دو گروه بزرگ اين شهر روبرو شدند. واكنش پيامبر (ص) به جامعه آن زمان مدينه حائز اهميت است. حضرت محمد (ص) با يهوديان و بتپرستان پيماننامه شهروندی ميبندد و نكته قابل توجه آن است كه ايشان در هيچ كدام از بندهای اين پيماننامه آنان را ملزم به پذيرش اسلام نميكنند. در عوض تاكيد پيامبر (ص) بر اين بود كه آنها در آيين خود آزادند و تنها بايد بابت خدمات و ايمنيای كه استفاده ميكنند، مالياتی بپردازند. لذا مادامی كه آنها اين پيمان را زير پا نگذاشتند، پيامبر چيزی را بر آنها تحميل نكرد.
هرچند قريش از همان سال دوم حملاتی را انجام داد و يهود نيز در جنگهای خيبر و احزاب پيمان را شكست و پيامبر (ص) ناچار شد با آنها برخورد كند. حتی پيامبر در اين جنگها هم اصرار داشتند به خارج از مدينه بروند تا تعداد كمتری كشته شوند، لذا آن آماری كه در متون مستشرقين آمده، نسبت به واقعيتی كه در مدينه رخ داده مبالغهآميز است.
بنابراين پارادايمی كه پيامبر (ص) به عنوان اسلام معيار تكليف كرد اين بود كه خداوند هيچگونه تكليفی برای اسلام و ايمانآوردن معين نكرده است، بلكه پيامبر (ص) فقط مامور ابلاغ بودهاند. پيامبر اسلام (ص) به دنبال آن بودند مسيری را برای مردم مشخص كنند و نشان دهند صلاح و رستگاری تنها در پذيرفتن راه اسلام است. به همين دليل ماهيت جنگهای پيامبر دفاعي بود - البته جنگ بدر تحليل ديگری دارد كه بايد در فرصتی جداگانه به آن پرداخته شود - بنابراين پيامبر (ص) فقط به دنبال ساخت، رشد و بلوغ انسان بودند.
در تاريخ اسلام با رحلت پيامبر (ص) وارد گفتمان ديگری ميشويم اگرچه اين چرخش گفتمانی در دوره خليفه اول كامل تجلی پيدا نميكند ولی در دوره خليفه دوم اين ساختارهای چرخش گفتمانی شكل ميگيرد. در اين دوره برای آنكه بتوانند بر امر سياست مستولی شوند و آن مسيری كه در سقيفه شكل گرفته بود با استحكام بيشتر ادامه پيدا كند ساختارهای اداری جديدی را بنيانگذاری كردند يا به تعبير برخی نوانديشان دينی، اسلام سياسی را شكل دادند.
جز در دوره ٥ ساله پايانی عصر خلفای راشدين كه هيچ ميلی به فتح سرزمينهای جديدی وجود نداشت در دورههای پيش و پس از آن فتح سرزمين ابزاری برای تامين معيشت و غنايم ميشود و فتوحات جنبه اقتصادی پيدا ميكند. مخصوصا برای اعراب از نظر اقتصادی كمتوان، سرزمينهای جديد همگی از نظر كشاورزی حاصلخيز بودند و اين فرصتها در آن نظر آنها جذاب بود. فتوحات تا اوايل عصر عباسی ادامه پيدا ميكند و رسيدن به سرزمينهای پرمحصول مانند ايران برای اعراب اهميت پيدا ميكند.
از سويی ديگر اصرار حكومت بر انجام فتوحات به اين دليل بود كه جامعه دچار پرسشگری نشود و به ابهام ذهنی مبتلا نگردد و تنها درگير مشغلهای جدي به نام فتوحات باشد. اين روند ادامه پيدا ميكند منتها تمام دوره تاريخی اسلام را در بر ميگيرد و ادبيات نظری كشورگشايي در اسلام قاعدهمند ميشود، و عموما اهل تسننی كه طی چهارده قرن قدرت را در اختيار داشتند، مانيفست جديدی از اسلام تاريخي را توليد و منتشر ميكنند كه حاوی مضامينی مبتنی بر كشور گشايی است.
وعده ورود به سرزمينهای حاصلخيز، انگيزه قبايل عرب برای مشاركت در جنگ را دو چندان ميكرد. لذا وقتی جنگ اعلام ميشد قبايل به راحتی تمكين ميكردند و وارد سرزمينهای جديد ميشدند و به دليل حاصلخيزی منطقه جديد بازنميگشتند چون مايل نبودند به سرزمينهای خشك سابقشان بازگردند. روشن است فتح سرزمينی به قصد منابع اقتصادی دور از گفتمان نبوی بود؛ مردم جزيرهالعرب وارد تجارت و دامداری ميشدند و با فتح سرزمينهای جديد منابع اقتصادی جديد برای آنها فراهم ميشد. بنابراين بعدها در متون تاريخی ادعاهايی شكل گرفت تا رفتارهای خلفاي سهگانه اول و خلفای اموی و عباسی را به رفتارهای پيامبر (ص) شبيهسازی كنند و لذا تفسير قالبی از آيه جهاد صورت گرفت و ادعا شد همه جهادهای پيامبر (ص) ابتدايی بود در صورتی كه حقيقت اين است جهادهای پيامبر (ص) هيچ كدام ماهيت ابتدايی نداشت.
*اعتماد
نظر شما