بازسازی بقیع
قبل از روی کار آمدن آل سعود در کشور عربستان بنایی قدیمی به نام «جنة البقیع» بر چهار قبر ائمه بقیع ـ علیهم السلام ـ بنا شده بود که با آمدن آل سعود و قدرت گرفتن وهابیت این بنا ویران شد و سالها بعد درب بقیع بر روی زائران بسته شد و کسی حق ورود به بقیع برای زیارت قبور ائمه ـ علیهم السلام ـ را نداشت و این امر باری سنگین بر دل شهید بزرگوار بهشمار میآمد و برای باز کردن درب قبرستان و بازسازی قبور و ساخت بارگاهی مجلل بر آن، تلاشهای بسیاری کردند و در این راستا بارها با ملک فیصل ملاقات کردند. ملاقات اول به معارفه و گفتوگوهای رسمی گذشت و بار دوم که سید بزرگوار به دیدار ملک فیصل رفت به او چنین گفت: «شما برای کسی که منتظر اتوبوس است و میخواهد به خانه برگردد و یا به سرکار رود یک سایبان درست میکنید تا زیر آفتاب سوزان رنجور نشود درحالیکه این کار واجب و یا مستحب نیست، چون سوار شدن اتوبوس یک کار مباح است. حال این مسلمانان که برای زیارت قبر مسلمانان صدر اسلام میروند با درهای بسته روبرو شده و هیچ سایبانی وجود ندارد که به آن پناه برند درحالیکه زیارت قبور در تمام مذاهب جزو مستحبات میباشد، از طرفی دیگر تخریب، نوعی اهانت و پرخاش به بزرگان بهشمار میآید و در اینجا 4 تن از بزرگان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ دفن هستند پس سزاوار است حاکمیت عربستان بر تجدید بنایی در بقیع رضایت دهد». ملک فیصل با این سخنان به قناعت میرسد و دستور میدهد که درب بقیع را بر زائران باز کنند ولی برای بازسازی از آیتالله سید حسن شیرازی میخواهد که بزرگان وهابیت را قانع کند که اگر آنها قبول کردند او نیز با بازسازی موافقت میکند. دربهای بقیع بر زائران باز میشود و آیتالله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی پیام تبریک و تشکر به جانب ایشان ارسال میکنند، اما با دخالت کینهتوزان و حسودان بازسازی بقیع راه به جایی نمیبرد.
ربوده شدن امام موسی صدر
در سالهای اخیر سعی شده که با تحریف افکار و شواهد تاریخی نوعی رویارویی و اختلاف بین امام شهید و امام موسی صدر را به تصویر کشند که دستهای از این اظهارنظرها به دلیل ناآگاهی از مستندات تاریخی و وقایع گذشته است. اما دستهای دیگر برای دستیابی به بعضی اهداف مغرضانه و سیاسی به دنبال ایجاد تفرقه و شایعهپراکنی هستند. زمانی که به شواهد تاریخی باز میگردیم میبینیم که این دو شخصیت بزرگوار و فرهیخته نه تنها با یکدیگر مخاصمه و دشمنی نداشته بلکه هر یک از آنها مکمل نقش دیگری در صحنه سیاست بوده است، که در اینجا به چند نمونه از این شواهد اشاره میکنیم:
1. نامه آیتالله شهید سید حسن شیرازی به مراجع تقلید، رؤوسای جمهور و شخصیتهای سیاسی پس از ربوده شدن سید موسی صدر (سال 1979م) و اظهار ناراحتی از بیاطلاعی از اخبار سلامتی و محل استقرار ایشان.
شخصیتها و بزرگانی که نامه به آنها ارسال شده است:
آیتالله العظمی سید روح الله خمینی ـ نجف اشرف
آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خوئی ـ نجف اشرف
آیتالله العظمی سید حسن طباطبائی قمی ـ مشهد مقدس
آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی ـ مشهد مقس
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری ـ طهران
آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی ـ قم مقدس
آیتالله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی ـ قم مقدس
آیتالله العظمی سید محمد کاظم شریعتمداری ـ قم مقدس
دکتر شیخ عبدالحلیم محمود شیخ جامع الأزهر ـ قاهره
سید محمود ریاض رئیس اتحادیه عرب ـ قاهره
خالد بن عبدالعزیز آل سعود ـ پادشاه عربستان سعودی
ملک حسین ـ پادشاه اردن
حافظ أسد ـ رئیس جمهور سوریه
هواری بومدین ـ رئیس جمهور الجزایر
معمرقذافی ـ رئیس جمهور کشور لیبی
أنور سادات ـ رئیس جمهور کشور مصر
پل ششم ـ پاپ اعظم در واتیکان
متن نامه پس از سلام و احترام چنین است:
از روز 3 سپتامبر سال جای تا به امروز خبری از امام سید موسی صدر رئیس مجلس شیعی و دو همراه ایشان در دسترس نمیباشد ایشان برای شرکت در مراسم نکوداشت استقلال لیبی به این کشور سفر کرده و تا به امروز از ایشان خبری موجود نیست این شرایط موجب نگرانی تمام پیروان مذهب تشیع گشته و آنها به دنبال اخباری از سرنوشت ایشان میباشند.
ما از تمام شما بزرگوارن درخواست داریم که سعی و تلاش خویش را برای رفع ابهامات این حادثه بهکار گیرید، بهخصوص که چنین حادثه مرموز و مبهمی میتواند پیامدهایی ناگوار مانند از بین رفتن مصونیت دیپلماسی شخصیتهای سیاسی و دینی را در پی داشته باشد.
اینجانب معتقدم که این حادثه یکی از بدترین انواع عقب ماندگی و زیرپا گذاشتن قوانین بینالمللی و ارزشهای انسانی است.
بیشک که شما نیز ما را در این اندیشه همراهی میکنید، که تمام این حوادث و در این برهه از تاریخ بدین هدف انجام میگیرد که افکار عمومی از آنچه در لبنان و منطقه خاورمیانه رخ میدهد منحرف شود.
امیدوارم امید شیعیان لبنان در حل این مشکل را ناکام نگذارید.
حسن شیرازی: بیروت
این نامه به تنهایی بیانگر آن است که نه تنها بین این دو بزرگوار تضاد و دشمنی نبوده بلکه سید شهید تمام تلاش خود را به کار گرفته تا ابهامات این حادثه برطرف شود و سید موسی صدر به لبنان باز گردد. بله تفاوتهایی در اندیشه و طرز تفکر، دلیل بر تضاد و دشمنی نیست چراکه دو برادر تنی و هم خون که در یک خانواده تربیت میشوند نیز ممکن است از نظر طرز تفکر و بینش با یکدیگر متفاوت باشند.
2. نامه آیتالله العظمی سید محمد شیرازی برادر بزرگوار امام شهید به ایشان که بیانگر نگرانی شدید ایشان نسبت به قضیه ربوده شدن امام موسی صدر میباشد و در این نامه از شهید بزرگوار خواسته میشود که از تمام امکانات برای حل این مشکل بهره گیرد. پرسش اینجاست که ایا می توان تصور کرد یک اختلاف و دشمنی بین آن دو بزرگوار بوده و برادر آیتالله شهید از آن بیخبر بوده است؟ درحالیکه تمام شواهد بیانگر اطلاع این مرجع عالیقدر از تمام فعالیتهای برادر خویش است.
3. نشستهای فوقالعاده و پیدرپی مجمع علمای شیعه (که توسط ایشان بنیانگذاری شده و تا اواخر عمر ریاست آن به عهده وی بود) با موضوع ربوده شدن امام صدر و بررسی جزئیات آن و صدور بیانیههای مختلف در مورد این قضیه، که از بیانیهها چنین برداشت میشود که اطرافی سعی دارند این قضیه به صورت کامل روشن نشود و ابهامات باقی بماند اما این مجمع به ریاست آیتالله شهید سید حسن شیرازی بر رفع ابهامات این حادثه تأکید دارد. در یکی از این بیانیهها آمده که: «ما از کنار این حادثه به سادگی نمیگذریم اگرچه تلاشهایی صورت میگیرد که این حادثه به فراموشی سپرده شود... باید دانست که امام صدر از مصونیت دیپلماسی در بالاترین مراتب سیاسی برخوردار بوده و سکوت در مقابل این توطئه به منزله به خطر انداختن مصونیت سیاسی تمام سران عرب است... باید تمام ملت بداند که امام صادر در یکی از هتلهای پایتخت لیبی سکونت داشته و خروج ایشان از این کشور اثبات نشده و تمام گفتهها و ادله در این زمینه (خروج ایشان از خاک لیبی) قانعکننده نیست».
4. حجت الاسلام و المسلمین شیخ حمید شاهرودی (فرزند آیتالله العظمی شیخ علی شاهرودی) در خاطرات خود از شهید بزرگوار نقل میکند که روزی از امام موسی صدر چنین شنیدم که میفرمود: «من سید حسن شیرازی را دوست میدارم، ما در دو زمینه مختلف فعالیت میکنیم ولی هر یک از ما فضای خالی خاصی را پر میکند».
و شواهد تاریخی دیگر که بیانگر ارتباط دوستانه این دو بزرگوار با یکدیگر است، که به دلیل رعایت خلاصهگویی از آنها صرفنظر کردیم.
امام شهید و قضیه فلسطین
شهید بزرگوار به قضیه اشغال فلسطین به عنوان یک قضیه اسلامی که تمام امت در آن دخیل هستند نگاه میکرد و آن را تنها به قضیهای برای جهان عرب و یا فلسطینیها محدود نمیکرد، در حقیقت دشمن اسرائیلی به قدس به عنوان یک قضیة یهودی که مربوط به تمام یهودیان میشد مینگریست و از تمام یهودیان جهان دعوت میکرد که تمام امکانات خویش را به کار گرفته و از اسرائیل حمایت کنند، در مقابل آیتالله شهید به دنبال آن بودند که تمام مسلمانان جهان را در دفاع از قضیه قدس و فلسطین بسیج کنند و بر این باور بودند که تمام منافع اسرائیل در کشورهای عربی و اسلامی باید از بین رود و در این راستا با حکام کشورهای اسلامی و سران گروههای مختلف فلسطینی از جمله یاسر عرفات ملاقات کرده و بر ضرورت آزادی فلسطین از چنگال دژخیمان اسرائیل تأکید میکرد.
تلاش برای آزادی فلسطین از همان سالهای اقامت در وطن خویش (کشور عراق) آغاز شد، آن زمان که عبدالرحمن عارف در سال 19663 به عنوان رئیس جمهور این کشور تعیین شد و اظهار میکرد که قضیه فلسطین یکی از دغدغههای وی میباشد. سید بزرگوار با او ملاقات کرد و راه مبارزه با صهیونیستها را با او مطرح نمود. عبدالرحمن عارف از ایده او استقبال کرد و از ایشان خواست برنامه مدنظر را به صورت مکتوب و با بیان تمام جزئیات در اختیار او قرار دهد. ایشان نیز به این امر مشغول شد و یک نمونه از آن پروژه دقیق را در اختیار وی قرار داد اما متأسفانه چون رژیم بعث عراق آن طرح را بسیار دقیق ولی بر خلاف منافع خویش دید هیچگاه آن را عملی نکرد. متأسفانه نسخه دیگر این طرح که نزد ایشان بود مفقود شد.
دغدغه ایشان در زمینه قضیه فلسطین و آزادی قدس از تعدادی از اشعار ایشان به خوبی هویداست، که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
با ایمان و تصمیم جدی، قدس به ما باز خواهد گشت
و روزی پرچم اسلام بر کشور ویران فلسطین برافراشته خواهد شد
...
پس ای امت اسلامی در یک دست قرآن و در دست دیگر سلاح به دست بگیر
و شوکت و عزت گذشته خویش را از دست دشمنان و افراد پست باز پس گیر
و در جایی دیگر میفرماید:
ای امت اسلامی چه بر سر تو آمده که ارتش یهود به راحتی در سرزمینهای تو حرکت میکند و جولان میدهد
چه اتفاقی افتاده که ترس تو را فرا گرفته آیا تصور کردی که اسرائیل، عزرائیل (ملک الموت) است!
آیتالله شهید و علویها
علویان، گروهی از شیعیان بهشمار مروند که سالیان متمادی به دلیل تهمتهای ناروایی که به آنها نسبت داده میشد از شیعیان دیگر دور افتاده بودند. آیتالله شهید به سفارش برادر بزرگوارشان آیتالله العظمی سید محمد شیرازی ـ قدس سره ـ به دیدار علویان کشور سوریه و همچنین علویان ساکن طرابلس لبنان رفته و با آنها جلسات مختلفی داشتند و ساعتها با آنها صحبت کرده تا آنها به قناعت رسیده و حاضر میشوند از تاریکی و ظلمت رسانهای و تهمتهای ناروا بیرون آمده و بیانیهای صادر کنند و خود را جزو شیعیان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ معرفی کنند. در نهایت این بیانیه با امضای 80 نفر از بزرگان و علمای این گروه صادر شد و آنها مذهب خویش را شیعه اثنی عشری معرفی کردند. پس از سفرهای مختلف آیتالله شهید کتابچهای نوشت و نام آن را «علویان شیعیان و پیروان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ» قرار داد، که به قسمتی از مقدمه این کتاب اشاره میکنیم:
خداوند متعال به من توفیق داد که به دیدار برادران مسلمان خویش (علویان) در کشور سوریه در سال 1392 هـ . ق (1971م) رفته و سپس با برادران مسلمان خویش (علویان) در طرابلس لبنان دیداری داشته باشم. البته این تلاشها با پیشنهاد برادر بزرگوارم آیتالله العظمی سید محمد شیرازی و به همراه گروهی از علما و روحانیون صورت گرفت. بنده با گروه های مختلف اجتماعی از علما، اندیشمندان و فرهیختگان گرفته تا عموم مردم، در مساجد و دانشگاهها ملاقات کردم و با آنها سخن گفتم، و همانگونه که میپنداشتم آنان از شیعیان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ میباشند... این بیانیهای که توسط جمعی از علما و بزرگان آنان منتشر میگردد شاهد صدقی بر این مدعی است...
این بیانیه که توسط بزرگان این گروه صادر شده بیانگر دو مطلب است:
1. علویان جزو شیعیان بوده و از امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ پیروی میکنند و گروهی از آنان نیز از نوادگان آن حضرت بهشمار میآیند، و مانند دیگر شیعیان اثنی عشری پیرو آن حضرت بوده و یا در نسب به این بزرگوار ملحق میشوند.
2. همانا که دو کلمه «علویان» و «شیعیان» دو کلمه مرادف و هم معنا هستند مانند دو کلمه «امامیه» و «شیعه جعفری» که مترادف هستند پس هر شیعی اثنی عشری از نظر عقیده با علوی همسان بوده و هر علوی در مذهب خود شیعی به حساب میآید». البته ناگفته نماند که تعداد علویان مستقر در سوریه ـ در زمان شهید بزرگوار ـ حدود دو میلیون نفر بودهاند که ایشان باعث می شود آنها رسما خود را پیرو اهلبیت ـ علیهم السلام ـ معرفی کنند.
نظر شما