روزی رسول گرامی اسلام(ص) پس از بازگشت از یکی از سفرهای خود، به سمت خانه حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ رهسپار بود، اما به ناگاه مسیر خود را تغییر داد و به مسجد رفت. فاطمه (س) از این کار پیامبر در شگفت گشته، علت را جویا شد.
پیامبر (ص) علت تغییر مسیر را آویزان کردن تکه پارچه ای زیبا بر در خانه و دو مچ بند نقرهای که به دست حسنین انداخته بودند خواند، حال آنکه این زیورها در شمار غنائمی بود که به اهلبیت همچون بقیه مسلمانان داده شد.
فاطمه (س) پس از درک علت به سرعت پرده را به زیر کشید؛ سپس حسنین را فراخواند، مچ بندها و پرده را به دستشان داد تا به مسجد برده، به رسول خدا بگویند: «مادرمان حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ سلام شما را میرساند و میگوید این پارچه و این دو مچبند از آن شماست و به همانگونه که میخواهید آنها را در راه خدا انفاق کنید.» اینجا بود که پیامبر(ص) با صدای بلند درحالیکه در میان مسلمانان بود سه مرتبه فریاد زد: او این کار را انجام داد پدر به فدای او شود. سپس پارچه و دو مچبند را در بین مسلمانان تقسیم نمود.
گرچه آویزکردن پرده بر سر در منزل و انداختن مچ بند هیچیک اعمال حرام یا مکروهی نبودند، اما هدف پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ از اینگونه برخورد آن بود که امت خویش را تربیت کرده و راه و روش سادهزیستی را بهصورت عملی به آنها آموزش دهد؛ زیرا سادهزیستی صفتی است که خداوند متعال آن را دوست دارد و از تکلّف و تجملگرایی بیزار است.
ساده زیستی در زمینههای مختلف زندگی از خوراک و پوشاک گرفته تا برگزاری جشن و مهمانی جاری و ساری است. کسی که فرد یا گروهی را برای صرف غذا دعوت میکند کافی است که به مقدار توان خویش برای آنان تدارک ببیند، نه اینکه خود را به سختی افکنده و برای فراهم آوردن سفرهای رنگین از انواع نوشیدنیها و غذاها هزینه های گزافی را متحمل شود.
خداوند در سوره قصص با بیان داستان قارون به زندگی ساده همراه با آسایش و راحتی توصیه و تأکید می نماید. بنابر آیات قرآن، خداوند طبیعت و گیاه و حیوان را برای انسان آفریده و او را به استفاده تمام و کمال از این نعمت ها فرا خوانده است، اما این استفاده باید در جهت های مطلوب و پسندیده و برای کسب رضایت الهی صورت گیرد.
قارون از یهودیان زمان حضرت موسی ـ علیه السلام ـ بود که ثروت فراوان او باعث شد از راه راست منحرف گردد. مؤمنان قوم از او خواستند: « وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَلا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنْ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ؛ با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن؛ همچنانکه خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمیدارد.» بنابراین درب استفاده صحیح از این ثروت برای تضمین سعادت اخروی بر او بسته نبود و وی میتوانست با بهره گیری از امکانات خود هم دنیا و هم آخرت خویش را آباد کند. اما قارون که تصور میکرد این دارایی عظیم تنها دستاورد علم و تلاش وی بوده و خود نقش کلیدی در تمهید آن داشته است؛ از ثروت خود در راه ظلم و تجاوز به حقوق دیگران استفاده نمود. پس عذاب الهی شامل حال او شد و او را همراه با خانه و تمام اموالش در زمین فرو برد؛ بدین ترتیب قارون برای تمام بشریت و نسلهای آتی عبرتی شد تا همگان بدانند انسان مالک حقیقی اشیاء در این جهان نیست.
لازم به ذکر است که تأمین ما یحتاج خانه و حتی بعضی از امور زینتی، حرام و یا حتی مکروه نمیباشد و اگر پیامبر(ص) در آن داستان چشم بر پرده و حلقه ها میبست، در تاریخ به عنوان نکتهای منفی ذکر نمیشد و احدی از اصحاب ایشان را سرزنش و بازخواست نمی کرد. ولی آموزش یک زندگی آسوده و ساده اقتضا میکرد که پیامبر این رفتار را انجام دهد.
یکی دیگر از مسائلی که لازم است سادگی و پرهیز از تجمل گرایی در آن لحاظ شود ازدواج است، بدان امید که شمار افراد مجرد در جامعه کاهش یابد. در این امر نیز زندگانی حضرت زهرا و امیرمؤمنان علی ـ علیهما السلام ـ بهترین الگو برای مسلمانان است.
آیتالله سیدمحمد شیرازی بارها خواهان تغییر سبک ازدواج در کشورهای اسلامی شده بود و در سخنرانیهای خود به مذمت هزینه های گزاف جشن عروسی، مهریه های سنگین، لزوم تهیه مسکن بزرگ و اثاث خانه با مارک های گران قیمت می پرداخت؛ چراکه به درستی باور داشت تجمل گرایی به تدریج بر رفتار جامعه تأثیر گذاشته و دانسته یا ندانسته به یک عادت اجتماعی بدل می شود.
اگر زندگانی اهلبیت ـ علیهم السلام ـ را مطالعه کنیم در مییابیم که آنان علیرغم بی نیازی و توانگری هیچگاه ساده زیستی را ترک ننمودند. برای نمونه حضرت زهرا(س) مالک باغ فدک بود و درآمد حاصل از فروش محصولات این نخلستان بالغ بر هزاران سکه طلا می شد. اما این میزان از ثروت روش زندگی حضرت را تغییر نداد و ایشان به جای صرف این درآمد در راه تجمل گرایی آن را بین مستمندان تقسیم میکرد. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که نیازمندان بعد از شهادت حضرت زندگی سخت و مشقت باری را تجربه کردند که خود بیانگر فریب و دروغ غاصبان فدک در اختصاص دادن نخلستان به عنوان صدقه برای مسلمین بود.
بنابراین خاندان نبوت ـ علیهم السلام ـ با وجود بهره مندی از درهم و دینار، پیش از آنکه به بهبود وضع پوشاک و خوراک و مسکن خویش بیندیشند، در پی اصلاح وضع اقتصادی مردم جامعه بودند و یکی از روشنترین نقاط در تاریخ اسلام این است که در بعضی از برهههای زمانی، وقتی مردم را برای گرفتن هدایا و اموال دعوت میکردند کسی پیشقدم نمیشد چراکه فقیر و تهیدستی وجود نداشت.
نویسنده: محمد علی جواد تقی
مترجم: محمد منوری
messages.comments