twitter share facebook share ۱۳۹۷ مرداد ۲۸ 2048

به عبارت دیگر در گام اول افراد با احساس و عقلانیت خویش شرایط واقعی را درک کرده و خود را موظف به ایجاد تغییر و اصلاح می دانند؛ این احساس وظیفه و اقدامات فردی که در جهت تغییر و اصلاح صورت می گیرد در نهایت در جامعه موجی به راه انداخته و تمام افراد را درگیر خود می کند و آنها را به سمت تغییر و تحول پیش می برد.

انبیا و پیامبران الهی از همین شیوه برای ایجاد تمدن های بشری و تعلیم و تربیت امت ها استفاده می کردند به این ترتیب که رسالت خود را از یک گروه ضعیف و کوچک آغاز نموده و به تدریج بینش خود را به یک جنبش همگانی در جامعه تبدیل می‌کردند.

پس، ایجاد یک نهضت و انقلاب کارآمد و قدرتمند در گرو اراده و خواست همگانی است و این خواست جمعی تنها از راه تحریک خواست و همت و پشتکار افراد و گسترش آگاهی و به حرکت درآوردن اراده عمومی امکان‌پذیر است. نتیجه تحقق چنین جنبشی این است که افرادی آگاه و اندیشمند که قادر به مدیریت حوادث پیش‌رو هستند زمام امور مملکت را در دست گرفته، جامعه‌ را به سمت رشد و ترقی پیش می برند و نهایت تلاش خود را در راستای نیل به بهترین‌ها به کار می برند.

اما اگر سیر امور بر خلاف انچه که گفتیم پیش رفته، آتش تلاش و تکاپو، اندیشه و نوآوری در افراد و نخبگان فروکش کند، و طبقه الیت جامعه با واقعیات تلخ اجتماعی کنار آمده، در مقابل فشارهای زندگی سر فرو ‌آورند، در نوع نگاه و اندیشه عمومی ذوب شده و با آنچه روی می‌دهد کنار آیند، دیر نیست که چنین جامعه و ملتی دچار مرگ و نابودی ‌شود.

بسیاری از افراد و نخبگان جامعه، ایجاد تغییر و تحول را کاری بس دشوار می‌بینند و بر این باورند که با وجود بحران‌های امروزی و پیچیدگی شرایطی که با آن روبرو هستیم هرگونه حرکت اصلاحی غیرممکن به نظر می رسد، چنانکه متأسفانه می بینیم عدم اعتقاد به تأثیرگذاری افراد برجسته و نخبه روز به روز در حال گسترش است.

غافل از آنکه فرسایش و عقب ماندگی جامعه آن زمان محقق خواهد شد که نخبگان رسالت اصلی خویش را فراموش نمایند و تنها به سود و زیان و منافع خویش اندیشند و دچار آشفتگی و رکود عقلی و فکری شوند؛ در چنین شراطی است که زمینه استعمار فراهم شده و جامعه گرفتار در چنگال مستعمرین خواهد شد.

در حدیث شریف چنین آمده است که: «اگر عالِم دچار فساد و تباهی شود کل جهان دچار فساد و نابودی می‌گردد». زیراکه عالمان و اندیشمندان نیروی محرکه و قدرتی تأثیرگذار در زمینه ارزش‌های اخلاقی و دینی در جامعه هستند. با این وصف طبیعی است که اگر عالمان و اندیشمندان از ارزش‌های اخلاقی تهی گردند جامعه نابود گشته و ارزش‌های اخلاقی و دینی رو به زوال رود. امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: «این قلب‌ها همچون ظرف است و بهترین آنها با گنجایش‌ترین آنهاست... مردم به سه گروه تقسیم می‌شوند:‌ عالم ربانی و دانش‌آموزی که به دنبال راه نجات است و گروه سوم لاابالیان هستند که به دنبال هر صدایی به حرکت می‌آیند و باهر بادی به این طرف و آن طرف می‌روند و راه خویش را به وسیله دانش و علم، فروزان و روشن نساخته‌اند.»

یکی از مهم‌ترین عناصر شکل دهنده و تأثیرگذار بر تاریخ بشری استعداد و توانایی‌های فردی است به عبارت دیگر  تغییر و تحولات تاریخ و ظهور و تولد ملت‌ها هیچ ارتباطی با تحرکات و جنبش‌های گروهی ندارد بلکه این افراد هستند که می توانند با خواست، اراده، اندیشه و تلاش و پشتکار خود بر سیر تحولات و رویدادهای تاریخی تأثیرگذار باشند. حرکت ها و جنبش‌های گروهی عکس‌العملی در مقابل شرایط و پیامدهای خارجی است که معمولاً از روی آگاهی و درک کافی صورت نمی‌گیرد. ازاینروست که این نوع تحرک‌ها و جنبش‌ها به سرعت از بین رفته و تاریخ آنها را به فراموشی می‌سپارد. این جنبش‌ها تنها آثار و پیامدهای منفی بر جای گذاشته، به بنیان‌های جامعه آسیب می‌رساند و فرهنگ عمومی را از بین می‌برد. برای نمونه عملکرد خوارج به خوبی نشان می دهد که گروهی که تحت تأثیر محرک های خارجی قرار گرفته و احساسات و هیجان بر آنها غلبه یافته است نمی تواند جنبشی عاقلانه و حکیمانه را پایه گذارد چراکه منافع لحظه‌ای گروه مسیر حرکت اعضا را تعیین می‌کند و تبلیغات رسانه‌ای تفکر و بینش آنها را جهت می دهد. در چنین شرایطی اعضا قدرت تفکر و اندیشه را از دست داده و برای خود متأثر از شعارزدگی و هیاهو و جنجال هدف گذاری و برنامه ریزی می کنند. نهادها و سازمان‌های گوناگون نیز با علم به این نقطه ضعفی که فعالیت های گروهی دارد از گروهها و جمع های مردمی در راستای مقابله با مخالفان خود و به حاشیه کشیدن جنبش‌های فکری استفاده می کنند.

نوآوری و تغییر و پیشرفت تمدن ها منوط به این است که در تعدادی از افراد نوعی گرایش فکری جدید به وجود آید که با طرز تفکر عموم مردم متفاوت بوده و بتواند به‌طور تدریجی و آهسته بر گرایش گروه تأثیر گذاشته و در نهایت آن را با خود همراه و هم اندیشه سازد.

به عبارت دیگر آنچه به ایجاد تغییر و تحول در یک تمدن می انجامد دو عامل اخلاق و عقل است به این ترتیب که هرگونه دگرگونی در اخلاق و روح فرد و نوع اندیشه و شیوه استدلال او به تغییر در تمدن می انجاد و این تحولاتی است که امری انفرادی بوده و تنها در فرد دیده می شود نه در گروه. زمانی که باورهای شخص شکل می‌گیرد، اگاهی او افزایش پیدا می کند و اندیشه‌های وی در اعماق وجودش ریشه دوانده و تکامل می یابد، آنگاه است که آگاهی عمومی نمود پیدا می کند. ازاینروست که خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «در حقیقت خدا حال [شرایط] قومی را تغییر نمی‌دهد تا آنان [خود] حال خود را تغییر دهند»؛ بدین‌معنا که تا زمانی که افراد تغییر نکنند امکان ندارد شاهد تغییر و تحول در گروه و مجموع افراد باشیم. این فرد است که می‌اندیشد، نوآوری دارد، فعال است و اراده می نماید و امواج تغییر را در جامعه خویش منتشر می‌کند. در مقابل، جامعه نیز این امواج را دریافت کرده، تحت تأثیر آن قرار می گیرد و به حرکت و تکاپو می افتد. افرادی که یک چنین امواجی را در عمق جامعه ایجاد کرده‌اند همان‌هایی هستند که در گذر زمان تاریخ را به وجود آوردند و در تاریخ بشری نقش‌آفرینی کردند. تأثیر تحولات فکری و تحرکات افراد و نخبگان با گذشت زمان از بین نمی رود بلکه به رشد خود ادامه می دهد مانند تأثیری که پیامبراکرم، امیرمؤمنان و امام حسین ـ علیهم السلام ـ در تاریخ بشر بر جای گذاشتند. این شخصیت های بزرگ هر کدام آگاهی و درک بزرگی را در تاریخ ایجاد کردند که تا به امروز آثار آنرا در درون و روح میلیون‌ها انسان می توان دید. جنبش‌ این بزرگواران انقلاب هایی آگاهانه و حکیمانه بود که در مقابل مردمی لاابالی و آشوبگر انجام گرفت تا انسان را از منجلاب مادی گری و دنیاپرستی نجات دهند.

پویش و حرکت به سمت انقلاب و تغییر زمانی در ما شکل می‌گیرد که درکی درست و عاقلانه از شرایط واقعی زندگی پیدا کرده و با نگاهی به آینده و تعیین چشم‌اندازی دور دست و بدور از هر گونه تنگ نظری و ترک منافع دنیوی و آنی خود به دنبال ایجاد تغییرات اساسی و بهبود شرایط باشیم. آنگاه است که یک احساس و شعور آگاهانه ما را فرا می‌گیرد و منافع واقعی خود را در گرو منافع عمومی و انجام مسؤولیت‌های دینی و انسانی خود می بینیم، با این نوع نگاه است که می‌توانیم در خود و دیگران یک اراده و خواست حقیقی و جدی در راستای نوآوری و تغییر ایجاد کنیم.

سخن آخر اینکه باید بدانیم حوادث تاریخ و قوانین الهی در این جهان تابع ضابطه علت و معلولی است که قرآن می‌فرماید: «و در سنت الهی هرگز تغییری نخواهی یافت»، این بدان معناست که اگر همان عوامل و اسباب در جای دیگری تحقق پذیرند همان آثار و پیامدهای قبلی را خواهند داشت و امکان ندارد با وجود یکسان بودن عوامل و اسباب، پیامدها و نتایج تغییر کند و چیز دیگری حاصل شود. شناخت این ضابطه و قانون به ما کمک می کند که در مسیر ایجاد تغییر و انقلاب، عوامل پیشرفت و ترقی را بشناسیم، تاریخ امت‌های گذشته را مورد مطالعه قرار دهیم و تمدن‌ها و عوامل اوج و افول آنها را به خوبی شناسایی کنیم و در نهایت این شناخت را در جهت تحقق خواست و ایجاد تحولات مثبت مورد نظر به کار گیریم.

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرمایند: «برای هر یک از شما [امت‌ها] شریعت و راه روشنی قرار داده‌ایم و اگر خدا می‌خواست شما را یک امت قرار می‌داد ولی [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید پس در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت گیرید بازگشت [همه‌ شما به سوی خداست] آنگاه درباره آنچه در آن اختلاف می‌کردید آگاهتان خواهد کرد». (سوره مائده: 48)

و نیز در وصیت‌نامه‌ای از امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ به فرزندشان امام حسن ـ علیه السلام ـ می‌خوانیم:‌ «دلت را با پند و اندرز زنده‌دار... و اخبار و سرگذشت‌ گذشتگان را در دل بگذار و آنچه بر پیشینیان گذشته به یاد آور در سرزمین گذشتگان و آثارشان سیر کن و بنگر که چه کردند و از کجا به کجا منتقل شدند و کجا بار گشودند و در کجا فرود آمدند».

نظر شما