چرا دستها و پاهای من سرد میشوند؟
وقتی هوا سرد میشود، طبیعی است که ابتدا انگشتان دست و پا سرد شوند، چون دورترین قسمتها از مرکز بدن هستند؛ جایی که بیشترین گرما تولید میشود.
بهگفته دکتر نیکولاس موریسی، جراح عروق در مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا در نیویورک «دستها و پاهای سرد معمولاً چیز مهم و خطرناکی نیست.»
اما چه زمانی سردی دست و پا میتواند نشانهٔ یک مشکل پزشکی باشد؟
چرا دستها و پاها سرد میشوند؟
وقتی بدن در حالت استراحت است، ارگانهای داخلی گرما تولید میکنند و وقتی بدن فعال است، عضلات منبع اصلی تولید گرما هستند.
اما در دست و پا، خبری از عضلات بزرگِ تولیدکنندهٔ گرما نیست؛ بنابراین با داشتن سطح زیاد و چربی کم، حرارت راحتتر از دست میرود و این قسمتها اول از همه سرد میشوند.
دستها و پاها به کمک شبکهای از رگهای بسیار ریز گرم میمانند که خون را از قلب به آنها میرسانند.
این رگها در سرما باریک میشوند تا بدن حرارت را حفظ کند و خون گرم را به سمت اندامهای حیاتی بفرستد.
به گفته دکتر چانگ: «مغز اینگونه تحلیل می کند که: بدون دست و پا میتوانم زنده بمانم، اما بدون قلب، ریه و کبد نه.»
برخی افراد بیشتر مستعد سردی دست و پا هستند:
-زنان معمولاً سریعتر سردشان میشود چون رگهایشان زودتر منقبض میشود.
-کودکان و افراد لاغر نیز چربی و عضلهٔ کمتری برای تولید و حفظ گرما دارند.
-سالمندان بیشتر دچار سردی میشوند، چون با افزایش سن رگها و اعصاب تضعیف میشوند.
چه زمانی موضوع نگرانکننده است؟
گاهی سردی دست و پا میتواند نشانهٔ یک مشکل جدیتر باشد.
حدود ۵٪ مردم آمریکا دچار سندروم رینود هستند؛ حالتی که در آن رگها در واکنش به سرما یا استرس ناگهان منقبض میشوند و جریان خون قطع میشود.
انگشتان در این حالت تغییر رنگ میدهند: در پوست روشن سفید و آبی می شوند و در پوست تیره زرد و بنفش.
این بیماری معمولاً بیخطر است، اما گاهی ناشی از بیماریهای خودایمنی جدی مثل لوپوس یا اسکلرودرما است.
دلایل دیگر سردی دست و پا عبارتند از: لخته خون در اندامها، تنگی رگها (بیماری شریان محیطی)، آسیب عصبی که باعث اختلال در حس دما و کنترل رگها میشود، کمکاری تیروئید، کمخونی و برخی داروها مثل محرکها، بتابلوکرها و سودوافدرین
چه زمانی باید به پزشک مراجعه کنیم؟ اگر سردی دست یا پا تازه شروع شده، اگر بهطور ناگهانی سردی شدیدتر شده، اگر درد شدید دارید، اگر روی انگشتان زخم، ترک، دَلَمه یا زخمهای باز ایجاد شده و اگر با وجود گرم بودن محیط، سردی دست و پا برطرف نمیشود
چطور دستها و پاها را گرم کنیم؟
بهترین راه، گرم نگه داشتن کل بدن است. قبل از خروج از خانه چند لایه لباس بپوشید؛ از ژاکت بادگیر استفاده کنید و کلاه بگذارید.
دکتر چانگ میگوید: «اگر مرکز بدن گرم باشد، مغز کمتر خودخواهی میکند و خون را از دستها و پاها قطع نمیکند.»
تحقیقات نیز نشان داده است که برای گرم نگه داشتن انگشتان، گرم کردن تنه مؤثرتر از گرم کردن دستها است.
روشهای دیگری نیز برای گرم کردن دست و پا وجود دارد از جمله: گرفتن یک فنجان نوشیدنی گرم؛ پوشیدن دستکش و جوراب ضخیم و افزایش تحرک و بالا بردن ضربان قلب با ورزش و حرکات سریع.
حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد انرژی مصرفی هنگام ورزش تبدیل به گرما میشود و باعث میشود خون بیشتری به دست و پا برسد.
این مادهٔ معدنی میتواند مدت سرماخوردگی را کوتاهتر کند
همه ما دنبال یک درمان خوب برای سرماخوردگی هستیم؛ ویتامینها، دمنوشهای خانگی، اسپریهای بینی و…
«زینک» هم یکی از محبوبترینهاست و بهصورت قرص مکیدنی، قرصهای حلشونده و اسپری بینی فروخته میشود.
درحالحاضر مدرک قطعی وجود ندارد که زینک بتواند از سرماخوردگی پیشگیری کند، اما برخی تحقیقات نشان میدهد ممکن است مدت سرماخوردگی را کوتاهتر کند.
دکتر ربکا اندروز، استاد دانشگاه کنتیکت، میگوید: «اگر بخواهید سریعتر خوب شوید زینک شاید یک تا دو روز از مدت سرماخوردگی کم کند، اما باز هم احتمال دارد بعضی علائم باقی بماند.»
دانشمندان گمان میکنند زینک ممکن است جلوی ورود راینوویروسها—که باعث حدود ۵۰٪ سرماخوردگیها میشوند—به سلولهای بدن را بگیرد.
این مادهٔ معدنی همچنین باعث تقویت سیستم ایمنی و بهبود پاسخ بدن به عفونت میشود.
در یک بررسی بزرگ پژوهشی در سال ۲۰۲4، محققان ۳۴ مطالعه درباره تأثیر زینک بر پیشگیری و درمان سرماخوردگی را بررسی کردند.
نتیجه این بود:
شواهد کمی وجود دارد که زینک بتواند از سرماخوردگی جلوگیری کند یا تعداد دفعات سرماخوردگی را کاهش دهد. اما برای افرادی که قبلاً سرما خوردهاند، شواهدی وجود دارد که زینک مدت علائم را حدود دو روز کوتاهتر میکند.
اما در کنار آن، زینک میتواند عوارض خفیف ایجاد کند، مثل: تحریک بینی و دهان، تغییر مزه، درد معده، یبوست، اسهال و استفراغ
علاوه بر اینها، برخی افرادی که اسپریهای بینی حاوی زینک مصرف کردهاند، دچار کاهش حس بویایی شدهاند.
به همین دلیل، سازمان غذا و داروی آمریکا در سال ۲۰۰۹ دربارهٔ ارتباط برخی محصولات بینی حاوی زینک با کاهش طولانیمدت یا حتی دائمی بویایی هشدار داد.
بدن ما خودش زینک تولید نمیکند، اما برای عملکرد سیستم ایمنی، سوختوساز و ترمیم زخم به آن نیاز داریم.
میزان روزانه زینک مورد نیاز: ۸ میلیگرم برای زنان و۱۱ میلیگرم برای مردان است.
غذاهای غنی از زینک شامل گوشت، ماهی و غذاهای دریایی هستند.
مقدار مناسب زینک برای درمان سرماخوردگی دقیقاً مشخص نیست، چون مطالعات از فرمها و دوزهای مختلف استفاده میکنند. اما بسیاری از تحقیقات از دوز ۸۰ میلیگرم در روز یا بیشتر استفاده کردهاند.
بسیاری از قرصهای مکیدنی موجود در بازار اگر طبق دستور و هر چند ساعت مصرف شوند، حدود همین مقدار زینک را تأمین میکنند.
با این حال دکتر اندروز هشدار میدهد: «اگر بیش از ۵۰ میلیگرم در روز زینک مصرف کنید، احتمال بروز عوارض بیشتر میشود.»
و تأکید میکند: «زینک را برای پیشگیری مصرف نکنید فقط برای درمان زمانی که سرما خوردهاید.»
او میگوید: «وقتی مکمل مصرف میکنید، مقدار زیادی زینک وارد بدن میشود—بیشتر از نیاز روزانه—و این میتواند باعث ناراحتی معده شود و حتی شما را به مطب پزشک بکشاند.»
نکات مهم قبل از مصرف زینک
قبل از مصرف زینک با پزشک مشورت کنید، چون ممکن است با برخی داروها تداخل داشته باشد.
مثلاً مصرف زیاد زینک میتواند اثر بعضی داروهای شیمیدرمانی را کاهش دهد.
اگر میخواهید از زینک برای درمان سرماخوردگی استفاده کنید:
۱. زینک را برای پیشگیری مصرف نکنید چون شواهد کمی برای پیشگیری وجود دارد و احتمال عوارض زیاد است؛ پس فقط هنگام داشتن علائم مصرف کنید.
۲. از قرص مکیدنی استفاده کنید، اما با احتیاط. بیشتر مطالعات اثربخشی قرص مکیدنی را بررسی کردهاند. اما بیش از ۵۰ میلیگرم در روز نخورید تا دچار ناراحتی معده و سایر عوارض نشوید.
۳. زینک را همراه برخی غذاها نخورید چون جذبش را کم میکنند، مثل: غذاهای پر فیبر، حبوبات، غلات، غذاهای پرکلسیم و آهن
۴. سیستم ایمنیتان را تقویت کنید. حتی با وجود زینک، مهمترین عوامل مقاومت بدن در برابر سرماخوردگی عبارتند از: تغذیهٔ سالم، نوشیدن آب کافی و خواب مناسب
چهار دورهٔ مهمی که مسیر زندگی مغز را شکل میدهند
مطالعهٔ جدیدd که در مجله Nature Communications منتشر شده است نشان میدهد مغز انسان در چهار سن کلیدی—۹، ۳۲، ۶۶ و ۸۳ سالگی—دچار تغییرات ساختاری مهمی میشود؛ یافتهای که ثابت میکند رشد مغز روندی خطی و یکنواخت نیست. به گفتهٔ الکسا موسلی، نویسندهٔ اصلی این پژوهش از دانشگاه کمبریج، معمولاً تصور میشود که مغز باید شکل «درست» یا «نادرستی» داشته باشد، در حالی که اینطور نیست و مغز هر دوره از زندگی نقش و ساختار متفاوتی میپذیرد.
پژوهشگران با بررسی حدود چهار هزار اسکن مغزی از افراد ۰ تا ۹۰ سال دریافتند که مغز در طول زندگی پنج مرحلهٔ متمایز را طی میکند و در چهار نقطهٔ مهم دچار تغییرات اساسی میشود. ست گرانت، عصبشناس دانشگاه ادینبورگ میگوید این یافته بار دیگر نشان میدهد که تعاملات مغزی در تمام عمر تغییر میکند؛ مغز یکبار ساخته نمیشود و همانطور تا پیری باقی نمیماند، بلکه همواره در حال تحول است.
طبق این پژوهش، دوران کودکی از تولد تا حدود ۹ سالگی مرحلهای است که مغز با سرعت بالا در حال ایجاد و حذف اتصالات عصبی است و مادهٔ خاکستری و سفید با سرعت افزایش مییابند. با وجود این فعالیت شدید، کارایی مغز در این دوره کمتر میشود و انتقال اطلاعات میان بخشهای مختلف زمان بیشتری میگیرد؛ اتفاقی که احتمالاً با فرآیند «هرس سیناپسی» مرتبط است. این ساختار ویژهٔ دوران کودکی میتواند به توانایی مغز در یادگیریهای اساسی مانند زبان، حرکت و گفتار مربوط باشد.
در حدود ۹ سالگی، همزمان با آغاز بلوغ در بسیاری از کودکان، مغز وارد مرحلهٔ نوجوانی میشود و شروع به بازسازی و افزایش کارایی شبکههای عصبی میکند. این دوران که تا اوایل دههٔ ۳۰ ادامه دارد، هم دورهٔ حساس رشد مغز است و هم زمانی که احتمال بروز اختلالات روانی بیشتر میشود. متخصصان میگویند برخلاف تصور عمومی، مغز تا اواخر دههٔ ۲۰ یا حتی اوایل ۳۰ سالگی به بلوغ کامل و پایداری نهایی نمیرسد. سرعت آهستهٔ رشد مغز انسان در مقایسه با بسیاری از حیوانات نیز احتمالاً به ایجاد شبکههای پیچیدهٔ عصبی و تواناییهای شناختی منحصربهفرد انسان کمک میکند.
مرحلهٔ بزرگسالی که از حدود ۳۲ سالگی تا میانهٔ ۶۰ سالگی ادامه دارد، طولانیترین دورهٔ ثبات نسبی مغز است. در این دوره تغییرات مغز ملایمتر و آهستهتر است و الگوهای رفتاری، شخصیتی و ظرفیتهای شناختی نیز نسبتاً پایدار میشوند. این دوره همان زمان پختگی رفتاری و ثبات ذهنی است که در بسیاری از افراد مشاهده میشود.
در حدود ۶۶ سالگی، مغز وارد مرحلهای میشود که حساسیت آن نسبت به بیماریهای مرتبط با سن افزایش مییابد. با این حال این تغییرات صرفاً منفی نیستند. برخی تواناییها مانند مدیریت احساسات و خردورزی در دوران سالمندی تقویت میشوند و نشان میدهند هر مرحله از زندگی ترکیبی از افت و پیشرفت را در خود دارد. ساختار مغز در این سنین به شکلی طبیعی و قابلانتظار تغییر میکند.
مرحلهٔ پایانی از حدود ۸۳ سالگی آغاز میشود؛ دورانی که مغز الگوی جدیدی از تغییرات را نشان میدهد. در این دوره برخی بخشهای مغز اهمیت بیشتری پیدا میکنند و اگرچه تعداد اتصالات کاهش مییابد، این کاهش بر اساس الگویی مشخص رخ میدهد. موسلی برای توضیح این وضعیت آن را به تغییر مسیرهای اتوبوس تشبیه میکند: وقتی مسیر مستقیم حذف میشود، ایستگاههای انتقال اهمیت بیشتری پیدا میکنند. به نظر میرسد مغز نیز در این دوره اتصالهای ضروری را حفظ و تقویت میکند.
این پژوهش نشان میدهد که رشد مغز محدود به کودکی و نوجوانی نیست، بلکه فرآیندی مادامالعمر است. بسیاری از تغییراتی که در بزرگسالی یا سالمندی مشاهده میکنیم لزوماً منفی نیستند و حتی میتوانند به تقویت تواناییهای شناختی خاصی منجر شوند. پژوهشگران میگویند درک این الگوهای طولانیمدت میتواند توضیح دهد چرا مغز نوجوانان نسبت به برخی اختلالات آسیبپذیرتر است و چرا در سنین بالا احتمال اختلالات دیگری افزایش مییابد.
یاکوف استرن، عصبشناس دانشگاه کلمبیا، معتقد است گام مهم بعدی این است که ارتباط دقیق این تغییرات ساختاری با عملکردهای شناختی مشخص شود. او یادآور میشود که بسیاری از عوامل مؤثر بر رشد و سلامت مغز تحت کنترل خود ما هستند از جمله تغذیه، ورزش و حفظ ارتباطات اجتماعی. به گفتهٔ او، گرچه مغز با افزایش سن تغییر میکند، اما سبک زندگی سالم میتواند این تغییرات را به سمت «پیری موفق» هدایت نماید.
آیا واقعاً به ۸ ساعت خواب نیاز داریم؟
ممکن است فکر کنید همه باید هشت ساعت بخوابند، اما واقعیت این است که هر فرد به مقدار خواب متفاوتی نیاز دارد.
بیشتر متخصصان خواب توصیه میکنند بزرگسالان برای حفظ سلامتی و آرامش روانی، هر شب بین هفت تا نه ساعت بخوابند. تحقیقات نیز نشان میدهد خواب کمتر از هفت ساعت خطر چاقی، فشار خون بالا، بیماریهای قلبی و سایر مشکلات ناشی از کمخوابی را افزایش میدهد. حتی گزارشهای پزشکی نشان دادهاند که پنج ساعت خواب یا کمتر احتمال ابتلا به بیماریهای مزمن را بالا میبرد.
اما دکتر تونی کانینگهام، روانشناس بالینی و مدیر مرکز خواب و شناخت در بوستون، میگوید موضوع فقط شمارش ساعتهای خواب نیست. در گفتوگو با CNN او توضیح میدهد که کیفیت خواب به اندازهٔ مدت خواب اهمیت دارد.
کیفیت خواب مهمتر از تعداد ساعات خواب است
بسیاری از مردم فقط روی تعداد ساعت خواب تمرکز میکنند و فراموش میکنند که کیفیت خواب ممکن است حتی مهمتر باشد. به گفته کانینگهام، دو عامل تعیینکننده کیفیت خواب عبارتاند از: فشار خواب و ریتم شبانهروزی بدن.
فشار خواب در طول روز و با بیدار ماندن افزایش مییابد و هنگام خواب کاهش پیدا میکند؛ بنابراین هر چه مدت بیشتری بیدار باشید، خوابآلودگی بیشتری احساس میکنید. او این روند را به احساس گرسنگی تشبیه میکند: «هر چه زمان بیشتری از آخرین وعده غذایی بگذرد، گرسنهتر میشوید.»
برای داشتن خواب خوب، باید در زمان مناسب و هنگامی که فشار خواب کافی ایجاد شده به رختخواب بروید.
ریتم شبانهروزی بدن نیز مثل یک ساعت داخلی کار میکند و توسط مغز تنظیم میشود. نور و عوامل خارجی میتوانند روی آن اثر بگذارند، اما اساس کار آن داخلی است. این ریتم در طول شبانهروز گاهی سیگنال خوابآور و گاهی سیگنال بیداری تولید میکند. اگر تجربه کردهاید که پس از یک شب بیداری ناگهان «سرحال» میشوید، این همان سیگنال بیداری ریتم شبانهروزی است.
برای داشتن خواب باکیفیت، فشار خواب و ریتم شبانهروزی باید همزمان با هم کار کنند. به همین دلیل تغییرات ناگهانی یا برنامه خواب نامنظم، کیفیت خواب را کاهش میدهد.
کانینگهام میگوید یکی از بهترین راههای بهبود کیفیت خواب این است که هر روز در یک ساعت مشخص بیدار شوید. ثابت نگهداشتن زمان بیدار شدن حتی از ثابت نگهداشتن زمان خواب مؤثرتر است، زیرا اگر هنوز احساس خوابآلودگی ندارید، رفتن به رختخواب—تنها به این دلیل که زمان خواب فرا رسیده—همیشه کار درستی نیست.
چقدر خواب لازم داریم؟
توصیه هفت تا نه ساعت خواب میانگین است و برای همه افراد صدق نمیکند. کانینگهام توضیح میدهد: «این به این معنا نیست که هر انسان دقیقاً به هشت ساعت خواب نیاز دارد. برخی افراد واقعاً فقط پنج یا شش ساعت خواب نیاز دارند و بدنشان با همین مقدار بهترین عملکرد را دارد.»
برعکس، برخی افراد برای عملکرد مناسب به نه، ده یا حتی یازده ساعت خواب نیاز دارند.
برای اینکه مقدار خواب مناسب خودتان را پیدا کنید، دو کار مهم باید انجام دهید:
۱. یک زمان خواب ثابت انتخاب کنید
زمان خوابتان باید زمانی باشد که میدانید ظرف ۲۰ تا ۳۰ دقیقه میخوابید. اگر در این بازه زمانی خوابتان نبرد، یعنی هنوز فشار خواب کافی ندارید. در این صورت باید فعالیتهای آرامشبخشی مثل حمام آب گرم، مدیتیشن یا خواندن کتاب با نور کم انجام دهید.
۲. یک دوره بدون زنگ ساعت داشته باشید
در دورهای که تعطیل هستید یا کاری ندارید، سعی کنید بدون زنگ ساعت بخوابید تا طبیعیترین زمان بیدار شدن بدن را پیدا کنید.
کانینگهام پیشنهاد میکند: پردهها را بکشید، از چشمبند استفاده کنید و طوری بخوابید که هیچ نشانهای از زمان نداشته باشید
در دو سه روز اول معمولاً بیشتر از حد طبیعی میخوابید چون بدهی خوابتان را جبران میکنید. اما بعد از چند روز، وقتی چند روز پشت سر هم در یک ساعت مشخص و بدون هیچ نشانه بیرونی بیدار شدید، یعنی مقدار خواب مورد نیازتان را پیدا کردهاید.


نظر شما