twitter share facebook share ۱۴۰۴ تیر ۲۰ 750
خاورمیانه‌ای آرام‌تر تنها با مشارکت پایتخت‌های خلیج فارس ساخته خواهد شد؛ کشورهایی که با چشم‌انداز اقتصادی خود، شرایط لازم برای دور کردن منطقه از درگیری را فراهم می‌آورند.

جنگ دوازده‌روزه‌ی ایران و اسرائیل، کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس را بر آن داشت تا برای سناریوهای اضطراری برنامه‌ریزی کنند، زیرا خطر نابودی برنامه های آنها در زمینه ترانزیت، گردشگری و.. بسیار جدی بود.

کشورهای خلیج فارس سرمایه‌گذاری سنگینی برای جلب حمایت دولت دونالد ترامپ از طریق قراردادهای اقتصادی انجام داده‌اند، تا در بزنگاه‌هایی که امنیت و ثباتشان در معرض خطر است، از این سرمایه‌گذاری‌ها به‌عنوان اهرم دیپلماتیک و ژئوپولیتیک بهره ببرند.

با آن‌که تنش با ایران همچنان ادامه دارد، اما رهبران خلیج فارس آشکارا از حملات اسرائیل و پاسخ‌های متقابل ایران، که هم‌زمان با میزبانی مذاکرات دیپلماتیک میان واشنگتن و تهران در خلیج فارس صورت گرفت، شوکه شدند.

تمایل آن‌ها برای تغییر چهره منطقه از درگیری به‌سوی توسعه اقتصادی و فناوری، با این بحران‌ها دچار مشکل می‌شود. در حالی که کشورهای خلیج فارس توانسته‌اند پیامدهای ناشی از سیاست‌های توسعه‌طلبانه و تهاجمی ایران را از زمان حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا حدی مهار کنند، اما گرفتار شدن در آتش جنگی تمام‌عیار را فاجعه‌بار می‌دانند.

اکنون نوعی وحدت دفاعی میان برخی پایتخت‌های خلیج فارس شکل گرفته است و آن‌ها در تلاش‌اند تا طرح های اقتصادی خود را علیرغم موانع مختلف، ادامه دهند.

شهرهای مهم منطقه مانند دوحه و دبی اکنون به یکی از قطب‌های اصلی ترافیک هوایی جهانی تبدیل شده‌اند که شرق و غرب را به‌هم متصل می‌کنند. در صورت تداوم درگیری میان اسرائیل و ایران، این شهرها جزو اولین قربانیان خواهند بود.

فرودگاه دبی پرترافیک‌ترین فرودگاه جهان است و دوحه رتبه دهم را دارد.

فرودگاه بین‌المللی حمد در دوحه فقط ۱۸۰ مایل با استان بوشهر فاصله دارد؛ منطقه‌ای که انبار موشک‌های بالستیک ایران و محل استقرار پایگاه هوایی ششم ایران است. فرودگاه بین‌المللی دبی حتی به ایران نزدیک‌تر است: حدود ۱۲۰ مایل تا بندرعباس، پایگاه اصلی نیروی دریایی ایران و محل استقرار تسلیحات بیشتر.

در سال ۲۰۲۴، تنها ۲۲٪ از مسافرانی که از دوحه عبور کردند، این شهر را مقصد نهایی خود داشتند. این موضوع بر اهمیت راهبردی منطقه در ترافیک جهانی هوایی، آسیب‌پذیری جغرافیایی برخی کشورهای خلیج فارس در برابر ایران، و خطر فلج شدن پروازهای جهانی و تخلیه گسترده اتباع خارجی در صورت درگیری تأکید دارد.

نزدیک به نیمی از جمعیت کشورهای خلیج فارس، و بیش از ۸۰ درصد از نیروی کار آن‌ها را مهاجران تشکیل می‌دهند؛ در مجموع حدود ۳۰ میلیون نفر در بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی.

تشدید اخیر تنش‌ها، نگرانی‌ها درباره امنیت و آینده را دوباره زنده کرده و این احساس اضطرار را در میان رهبران خلیج فارس ایجاد کرده است که تداوم درگیری با چشم‌انداز اقتصادی آن‌ها ناسازگار است. تاریخ هم این را نشان می‌دهد: در سال ۲۰۰۹، تنش‌های میان آمریکا و ایران—به‌ویژه در پی آزمایش موشک بالستیک ایران و نگرانی از پیشرفت فعالیت‌های هسته‌ای‌اش—به فروپاشی اعتماد تجاری در امارات انجامید. نتیجه آن، شکست پروژه‌های ساختمانی، فرار اتباع خارجی، و افت شدید گردشگری بود (بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد).

افزایش تنش‌ها تأثیر ژئوپولیتیکی دیگری هم دارد: امنیت دریانوردی. بنادر و مسیرهای حمل‌ونقل دریایی منطقه برای جاه‌طلبی‌های اقتصادی خلیج فارس در تبدیل‌شدن به قطب تجارت جهانی و زنجیره تأمین فناوری حیاتی‌اند. حق بیمه‌های خطر جنگ برای کشتی‌های راهی خاورمیانه، از ۰/۰۲٪ به ۰/۵٪ تا ماه ژوئن افزایش یافته است.

آیا ایرانِ پساهسته‌ای به نفع جاه‌طلبی‌های خلیج فارس است؟

حتی اگر ایران از طریق تغییر نظام تضعیف شود، ممکن است کشورهای خلیج فارس خود را در برابر اسرائیلی ببینند که با برتری فناورانه، قدرت نظامی، و توان هسته‌ای‌اش، به قدرت مسلط منطقه تبدیل شده است. حتی با وجود نزدیکی نسبی اخیر با اورشلیم، بعید است رهبران خلیج فارس تبدیل شدن اسرائیل به هژمون منطقه را بدون هیچ ‌چالشی بپذیرند.

پرسش کلیدی این است: آیا ایرانِ تضعیف‌شده و اسرائیلِ غالب، در نهایت به نفع جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای خلیج فارس خواهد بود؟ یا ادامه بن‌بست دیپلماتیک—که مانع تسلط کامل هر دو بازیگر می‌شود—فرصت بیشتری برای صعود خلیج فارس فراهم می‌آورد؟

اکنون که آتش‌بس موقتی میان اسرائیل و ایران برقرار شده، رهبران خلیج فارس باید بر نقش کلیدی خود در ساختن صلح و شکوفایی اقتصادی منطقه تأکید کنند. آن‌ها تنها بازیگرانی هستند که هم متحد آمریکا هستند و هم روابطی فعال با ایران دارند. با عقب‌نشینی ظاهری برنامه هسته‌ای تهران، خلیج فارس اکنون فرصت نادری دارد تا رهبری خود را در منطقه تثبیت کند.

در حال حاضر، حدود ۴۰ هزار نیروی آمریکایی در خلیج فارس مستقر هستند. پایگاه هوایی العدید در قطر—که اخیراً هدف ایران قرار گرفت—حدود ۱۰ هزار نفر را در خود جای داده، و ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین حدود ۹ هزار نیرو دارد.

من شخصاً از هر دو پایگاه بازدید کرده‌ام و با نیروهای مستقر آنجا گفت‌وگو داشته‌ام. آن‌ها نقش کلیدی این پایگاه‌ها را در تأمین امنیت روزمره منطقه و تقویت اعتماد میان واشنگتن و متحدان خلیج فارس به‌ویژه در مقابله با تهدیدات موشکی و پهپادی ایران و حوثی‌ها، توضیح داده‌اند.

آتش‌بس شکننده و آسیب‌پذیری نظام ایران، کشورهای خلیج فارس را همچنان نگران نگاه خواهد داشت، چراکه بی‌ثباتی داخلی یا تغییر نظام در تهران، ممکن است بیشتر از آن‌که کمک‌کننده باشد، برنامه های اقتصادی آن‌ها را دچار تزلزل کند.

با توجه به نزدیکی جغرافیایی، و شناخت فرهنگی، تاریخی و اجتماعی رهبران خلیج فارس از ایران، آن‌ها می‌توانند نقش بی‌بدیلی در طراحی معماری امنیتی پایدار ایفا کنند.

نظر تحلیل‌گران و سیاست‌گذاران خلیج فارس چیست؟

در سفر اخیر هیئت کنگره آمریکا به منطقه خلیج فارس، که توسط شورای آتلانتیک سازمان‌دهی شد، سیاست‌گذاران محلی در عین حال که نگرانی‌های‌شان درباره برنامه هسته‌ای ایران را مطرح نمودند، به‌صورت خصوصی تمایل خود برای تعمیق روابط با اسرائیل را ابراز کردند.

با این حال، آن‌ها هشدار دادند که اسرائیل، تحت دولت بنیامین نتانیاهو، نباید خود به منبع جدیدی از بی‌ثباتی تبدیل شود. برخی تحلیل‌گران می‌گویند رهبران خلیج فارس نگران‌اند که اهداف راهبردی اسرائیل روشن نیست و نمی‌دانند این کشور دقیقاً به‌دنبال چه چیزی است یا این اقدامات به چه آینده‌ای ختم می‌شود.

عبدالرحمن الراشد، روزنامه‌نگار سعودی، هشدار داد که تلاش اسرائیل برای هدف‌گیری رهبر ایران، ممکن است خشم و کینه ایدئولوژیک تاریخی علیه اسرائیل و آمریکا را شعله‌ور کند. در مقابل، مقام‌هایی مانند استیون ن. سایمون، مقام سابق شورای امنیت ملی آمریکا، باور دارند که سرنگونی نظام ایران در بلندمدت به نفع امنیت منطقه خواهد بود.

محمد بحرون، مدیر اندیشکده «بحوث» در دبی، هشدار داد که اسرائیلی مسلط، در منطقه‌ای که به‌دنبال شراکت اقتصادی است و نه اتحادهای امنیتی، جای زیادی نخواهد داشت.

حسن الحسن، تحلیل‌گر بحرینی، هشدار داد که همه‌ی زمینه‌های لازم برای بازگشت درگیری‌های گذشته همچنان پابرجاست؛ ایران همچنان به‌دنبال توان هسته‌ای است، و اسرائیل نشانی از خویشتن‌داری نشان نمی‌دهد. او گفت: «تا زمانی که توافقی پایدار حاصل نشود، خطر تکرار آنچه در دو سال اخیر رخ داد، کاملاً واقعی است.»

با این حال، باید توجه داشت که اسرائیل یکی از تأمین‌کنندگان اصلی فناوری‌های سایبری برای کشورهای خلیج است؛ همکاری‌ای که به‌واسطه‌ی نگرانی‌های مشترک درباره تهدیدات سایبری ایران، تقویت شده است.

تلاش خلیج برای کسب جایگاه قدرت میانی

نشانه‌های علنی نزدیکی میان پایتخت‌های عربی و اسرائیل احتمالاً در کوتاه‌مدت محدود باقی خواهد ماند، زیرا کشورهای خلیج فارس هم‌زمان با تعمیق همکاری‌های پنهانی با اسرائیل، در تلاش‌اند روابط خود با ایران را به‌گونه‌ای بازتعریف کنند که منافع اقتصادی‌شان حفظ شود.

در عین حال، ایرانِ ضعیف‌تر، در کنار پیشنهادهای انگیزشی و تضمینی به تهران، و همکاری‌های پشت‌پرده با اسرائیل، می‌تواند موقعیت استراتژیک کشورهای خلیج فارس را به‌عنوان میانجی تقویت کند، و مانع از تسلط بیش از حد هر یک از این دو قدرت شود.

منافع رهبران خلیج فارس در حال حاضر به‌سمت حفظ رابطه‌ای نزدیک ولی محدود با اسرائیل، و رابطه‌ای ضعیف ولی باثبات با ایران متمایل است، تا بتوانند خود را به‌عنوان قدرت‌های میانی و بی‌جایگزین منطقه مطرح کنند.

با این‌حال رقابت میان قدرت‌های خلیج فارس می‌تواند مانعی برای یک موضع واحد منطقه‌ای شود. البته عربستان سعودی، تحت رهبری محمد بن سلمان، شاید بتواند به‌تنهایی وارد صحنه شود و تلاش خود برای رهبری منطقه در نظمِ پس از ایرانِ هسته‌ای را شدت بخشد.

لحظه‌ای برای پیشروی خلیج فارس

پس از تصمیم راهبردی و پرهزینه‌ی ترامپ برای خنثی‌سازی یا به‌تعویق انداختن برنامه هسته‌ای ایران، آتش‌بس بعدی میان ایران و اسرائیل—که به ابتکار رئیس‌جمهور آمریکا اعلام شد—فعلاً پابرجاست.

به نظر می‌رسد واشنگتن بار دیگر با اولویت‌های خلیج فارس هم‌راستا شده، و دور تازه‌ای از گفت‌وگوها با ایران را اعلام کرده است. همان‌طور که هالی داگرِس از مؤسسه واشنگتن می‌گوید، نبرد بر سر برنامه هسته‌ای ایران هنوز پایان نیافته است و با توجه به این‌که این برنامه نماد غرور ملی جمهوری اسلامی است، احتمال کنار گذاشتنش اندک است.

دولت آمریکا باید میان منافع اسرائیل و خلیج فارس راه‌حلی متوازن بیابد. اما در نهایت، برای رئیس‌جمهوری که رویکردی تجاری‌محور دارد، خلیج فارس به‌عنوان مرز جدید اقتصاد جهانی اهمیت ویژه‌ای دارد.

تنها چند هفته پیش، قطر، امارات و عربستان سعودی توانستند دستاوردهای بزرگی—به ارزش بیش از ۲ تریلیون دلار—در زمینه فناوری‌های نوین، از جمله هوش مصنوعی و زیرساخت‌های دیجیتال، هم برای خود و هم برای آمریکا، به‌دست آورند.

رهبران خلیج فارس باید همچنان از این لحظه بهره ببرند، امتیازهای بیشتری از ایران و اسرائیل بگیرند، هدف نهایی را تعریف کنند و راه‌حلی دیپلماتیک و جامع را تثبیت نمایند.

خاورمیانه‌ای آرام‌تر تنها با مشارکت و رهبری پایتخت‌های خلیج فارس و ایالات متحده ساخته خواهد شد؛ کشورهایی که با چشم‌انداز اقتصادی خود، شرایط لازم برای دور کردن منطقه از درگیری را فراهم می‌آورند.

گام بعدی کشورهای خلیج فارس، بر اساس سه ضرورت اصلی شکل خواهد گرفت:

۱) حفظ منافع اقتصادی،

۲) تقویت امنیت جمعی،

۳) و تثبیت نقش‌شان به‌عنوان حلقه‌ی اتصال شرق و غرب در تجارت جهانی و فناوری‌های نوظهور.

این اهداف می‌توانند امیدی تازه برای آغاز فصل جدیدی از قدرت خلیج فارس باشند؛ جایی که این منطقه نه‌فقط بخشی از نظم جهانی باشد، بلکه یکی از شکل‌دهندگان اصلی آن نیز گردد.

چنان‌که لانا نسیبه، معاون وزیر امور خارجه امارات و فرستاده ویژه سیاسی می‌گوید: «هیچ دیوار آهنینی نمی‌تواند پیروزی کامل را برای هیچ کشور یا ملتی به ارمغان آورد.»

منبع: شورای آتلانتیک



نظر شما