قریب چهار دهه است که در راستای ایده «تقریب مذاهب اسلامی»، فاصله بین دو روایت تاریخی مشهور سنی و شیعه از ولادت پیامبر اکرم(ص) بهعنوان «هفته وحدت» و یکی از مناسبتهای رسمی کشوری گرامی داشته میشود؛ اما در عمل این گرامیداشت منحصر بوده است در بازنماییهای رسانهای رسمی، درحالیکه در زیست دینی روزمره شیعیان و سنیان بهدشواری میتوان نشانهای از توجه به چنین مناسبتی و سیاست پشتوانه آن جست.
از طنز روزگار هفته وحدت بلافاصله بعد از روزهایی است که گروهی از شیعیان، آن را بهعنوان سالمرگ خلیفه دوم گرامی میدارند و جشن و پایکوبی میکنند. و این فقط شیعیان نیستند که اعتنایی به هفته وحدت ندارند؛ اهلسنت نیز ـ بهطور طبیعی ـ موضعشان منفی و بدبینانه بوده است. بهعبارت دیگر وضعیت عینی و واقعی جامعه مسلمانان ایران (اعم از سنی و شیعه) در این هفته مانند دیگر ایام سال، کاملاً خلاف آنچیزی است که رسانههای رسمی نشان میدهند.
در رسانهها، در این ایام نمایشی سالانه برپاست: ماموستاها و مولویها با حجتالاسلامها و آیتاللهها به گرمی مصافحه میکنند، دست برادری میدهند، مقابل دوربینها لبخند میزنند، از «ضرورت وحدت امت اسلامی» آنهم در «برهه حساس کنونی» سخن میگویند، از ضرورت بیداری در برابر دشمن مشترک و استکبار جهانی و حتا جریانهای تکفیری سخن میگویند، از «نقاط اشتراک فراوان شیعه و سنی» و «اصل اخوت دینی» میگویند و بعد هم چند تصویر از جشنهای اهلسنت برای میلاد پیامبر پخش میشود.
حال آنکه رسانه و مخاطبانش میدانند که واقعیت چیز دیگری است. واقعیت آن چیزی است که در دلِ حوزه قم و مدرسه زاهدان، در حجرههای طلاب و مساجد و خانههای شیعیان و سنیان میگذرد.
حالا و بعد از قریب چهار دهه، میتوان گفت پروژه وحدت نه تنها شکست خورده که بهجهت اصرار بر این ایده، ناخواسته جناح مخالف مذهبی تازهای در بین شیعیانِ سنتی ایجاد کرده است. شیعیانی که از پروژههای حکومت (نظیر مدیریت و پالایش آیینهای عزاداری و همین ایده وحدت و جریانسازیهای تبلیغاتی و سیاسی علیه جریانهای شیعی رقیب با برچسبهایی چون «تشیع انگلیسی») بوی خوشی به مشامشان نمیرسد و مجموعه اینها را در جهت تحدید و تهدید شیعه ارزیابی میکنند. با این اوصاف پربیراه نیست اگر کسی مدعی شود ایده وحدت، مشکل شکاف شیعه/سنی را که حل نکرده هیچ، حتا به شکاف شیعه/شیعه دامن زده است
حجت الاسلام والمسلمین دکتر داوود فیرحی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز با بیان اینکه وقتی از وحدت سخن به میان می آید این پرسش مطرح می شود که وحدت حول چه چیزی و بر چه مبنایی و با پذیرش چه مرجعیتی باید صورت گیرد، این واقعیت را مورد تأکید قرار می دهد که راه حل های پیشنهاد شده برای وحدت بین شیعیان و اهل سنت تاکنون ناموفق بوده است.{img_1}
دکتر فیرحی با اشاره به رویکرد تقریب بین مذاهب که توسط مرحوم شیخ محمود شلتوت رئیس اسبق الازهر مصر و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی مرجع تقلید وقت شیعیان برای رسیدن به وحدت اسلامی پیگیری شد، گفت: «طبق این نظریه فقه های متفاوت در کشورهای اسلامی به رسمیت شناخته می شود بطور مثال در ایران پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت یعنی حنبلی، شافعی، حنفی و مالکی و در مصر شیعیان زیدی و امامی می توانند طبق مذهب خود آزادانه عمل کنند. اما این نظریه ضمن آنکه از دوران تولد خود حتی یک گام هم جلو نرفته بلکه تلفاتی نیز داده است که آخرین آن شهادت مرحوم شحاته روحانی شیعه مصری در آن کشور به دست افراطیون اهل سنت بود. بنابراین نگاهی به تلاشهای فکری سیاسی در جهان اسلام ما را به این گزینه می رساند که احتمالا مشکلی در فهم مفهوم وحدت در جهان اسلام پدیدار شده و آنچه تحت عنوان وحدت مطرح می شود خود عامل تفرقه گردیده است، مگر این که تعریف اصلاح شده ای از مفهوم وحدت را بتوان رواج داد. واقع مطلب این است که شیعه باورهایی دارد و اهل سنت نیز عقایدی، و پیروان این مذاهب نمی توانند عقاید خود را کنار بگذارند و همین که کمی از عقاید خود کوتاه بیایند از طرف هم مسلکان خود متهم به تغییر مذهب می شوند».
باید پذیرفت که خوب یا بد، مسأله شیعه/سنی در میدان تاریخ هیچگاه حل نشده و نخواهد شد. اختلافات تاریخی میان این دو مذهب ـ که عمدتاً مربوط به وقایع پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) است ـ شاید از منظر یک ناظر بیرونی کوچک و جزیی باشد، اما از منظر دروندینی اهمیت فوقالعادهای دارند؛ تلاش برخی وحدتگرایان شیعه برای رفع و رجوع کردن این اختلافات (نظیر موضع مرحوم فضلالله) نهتنها در عمل کمکی به حل بحران نکرده، بلکه برعکس به فاصلهگیری بیشتر شیعیان سنتی از ایدههای وحدت و تقریب دامن زده است. بنابراین اولین واقعیتی که باید پذیرفت و انکارش ثمری ندارد این است که اختلافات تاریخی میان شیعه و سنی اولاً وجود دارد و ثانیاً جدی است. هر تلاشی برای نفی یا کوچکشمردن آنها حکم آب در هاونکوبیدن دارد و بهجهت واکنشی که برمیانگیزد، اختلافات را برجستهتر و مهمتر خواهد کرد. پس در میدان تاریخ، ایده وحدت شانس چندانی ندارد.
یکی دیگر از عوامل شکست پروژه وحدت، این است که این دغدغه، دغدغهای درونزا در متن جامعه اسلامی نیست؛ بلکه مشابه بسیاری سیاستهای مذهبی دیگر پروژه دولت بوده است. و یکی از موانع این کامیابی آن بوده که دولت نخواسته یا لازم ندانسته است پیش از اقدام، جامعه را «اقناع» کند. همین اقناعنشدن مانع از آن شده است که این سیاستها با همدلیِ بدنه جامعه همراه باشد. نتیجه اصرار بر یک امر بدون توجه به فقدان بستر پذیرش آن همین است که امروزه شیعیان سنتی، با سیاستهایی نظیر وحدت همدل نیستند.
بااین اوصاف، چه باید کرد؟
بهنظر میرسد یکی از راه حل ها جایگزینی آرمان عملیِ «تعایش اهل سنت و شیعیان» با شعار ایدهآلیِ «وحدت شیعه و سنی» است. مشکلات و فاصلهها و شکافهای مذهبی تاریخی و سیاسی این دو شاخه از جهان اسلام، لااقل برای بخش عظیمی از باورمندانشان، جدیتر از آن است که قابل مذاکره باشد. اما مشکلات اجتماعی به آن جدیت نیست. در بسیاری حوزههای عرفی که ربطی به مذهب ندارند، شیعیان و سنیان ایرانی منافع مشترکی دارند؛ نظیر آسیبهای اجتماعی که گریبانگیر خانواده ایرانی (فارغ از هر مذهب) شده است. و یا بسیاری از مقولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دیگر که نیازمند گفتگو و تبادل نظر نخبگان مختلف جامعه است. بنابراین بهجای تمرکز بر اشتراکات مذهبی، باید بر فرصتها و تهدیدهای مشترک اجتماعی انگشت نهاد. باید لایههای میانی و نخبگان غیردینی در راستای رسیدن به همزیستی مسالمتآمیز اجتماعی در عین بهرسمیتشناختن و احترام به تفاوتهای مذهبی، با یکدیگر به گفتگو و تعامل بپردازند، گفتگویی بیرون از کنترل و مدیریت دولت و با هدف اولاً همفهمی و شناخت دقیق همدیگر و ثانیاً رسیدن به فهرستی از توافقهای ضمنی آنهم در امور عرفی (و نه مذهبی). چراکه اشتراکات مذهبی اگر قدرت آن را داشتند که مانع خشونت شوند، این تاریخ سیاهِ دیگریستیزیِ مذهبی را امروز پشت سر نداشتیم.
*محمد حسام مظاهری/دین آنلاین
نظر شما