الصفات العشر للمدیر الناجح
ویژگیهای ده گانه مدیر موفق
مدیریت یک شغل و وظیفه انفرادی نیست، بلکه فرایندی است در ارتباط با اجتماع که به غیر از خود، بر اشخاص و حتی اشیاء پیرامون تأثیرگذار و تأثیر پذیر است. برای نمونه مدیر مدرسه از یک جهت با دانش آموزان و آموزگاران در تعامل است و از جهت دیگر با آزمایشگاه و کلاس و سایر وسایل آموزشی سروکار دارد؛ از این رو یک مدیر باید علاوه بر حفظ ارتباط خود با تمام طرف های دخیل در کار، بکوشد تا بین هریک از این عوامل بیرونی نیز پیوند داده، رابطه آنها را با یکدیگر مدیریت کند؛ مثلا مدیر یک کارگاه علاوه بر مدیریتِ تولید، وظیفه نظارت بر حسن انجام کار توسط کارگران را نیز عهده دار است.
در اینجا ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در نهی کم کاری و اجتناب از کاستی در انجام کار، احادیث بسیاری از معصومین وارد شده است. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: « لعن الله من ضيّع من يعول؛ خداوند کسی را که نسبت به عیال و خانواده خود کوتاهی کند از رحمت خویش دور نماید»[1]. گرچه ظاهر روایت حاکی از کم کاری در مواجهه با انسان است اما بنابر ملاک و معیار فقهی می توان آن را به عناصر غیر انسانی نیز تسری داد.
در حدیث دیگری از امیرمؤمنان(ع) آمده است: « إنكم مسؤولون حتی عن البقاع والبهائم؛ شما حتی نسبت به زمین و حیوانات مسئولید[2]». همچنین در جای دیگر می فرمایند: « كلكم راع وكلكم مسؤول عن رعيته؛ همه شما مسئولید و بابت مسئولیت خود حسابرسی خواهید شد[3]».
اما برای آنکه یک مدیر بتواند کشتی مدیریت خود را از دریای پرتلاطم حوادث و ناآرامیها با موفقیت عبور داده و به ساحل نجات رساند، باید ویژگیهایی داشته باشد که کمبود کمی و کیفی هریک از آنها موجب ضعف و حتی شکست در عرصه مدیریت می گردد:
قدرت بیان
یکی از الزامات مدیریت، اجبار و اقناع دیگران به انجام پاره ای امور است؛ بنابراین یک مدیر باید بتواند خواسته خود را به آسانی به زبان آورده و آن را به سایرین تفهیم کند. مدیری که فاقد این وصف است بی گمان قادر به اقناع مدیران بالادست و وادار کردن کارمندان و زیردستان خود به انجام کار مورد نظر نخواهد بود.
حق طلبی
یک مدیر موفق با اخلاص و جدیت انجام وظیفه کرده و همواره بدنبال کشف حقیقت است. تکبر و خود بینی مانع از آن می شود که فرد به اشتباه خود پی برده و درصدد اصلاح برآید؛ دراینصورت با اطمینان از محق بودن خویش، در کوره راه قدم بر می دارد و به سوی پرتگاه شکست و نابودی پیش می رود. اشتباه خصیصه هر انسانی است و هرکس ممکن است که با جهل مرکب در راه اشتباه گام بر دارد ولی مهم آن است که خود را بی نیاز از تحقیق و همیاری دیگران نداند و با جستجو در پی کشف حقیقت رفته، برای مشکلات راه حل های گوناگون بیابد؛ این ویژگی یک مدیر موفق است.
اهمیت زمان
زمان برای یک مدیر موفق از اهمیت بالایی برخوردار است و جمله معروف «وقت طلاست» ارزش واقعی وقت را بیان می کند. زمان در کنار دو عامل نیروی انسانی و کار، نقشی اساسی در پیشرفت یا عقب ماندگی یک ملت ایفا می کند؛ اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرد سبب شکوفایی ملت شده و اگر بیهوده تلف شود اسباب شکست و سردرگمی آنان را فراهم خواهد کرد. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می فرمایند: « انتهزوا الفرص فإنها تمرّ مرّ السحاب؛ فرصت ها را غنیمت بشمارید چراکه چون ابر در گذرند[4]» و در حدیثی دیگر آمده است: « الفرصة كثيرة الفوت، قليلة العود؛ فرصت ها از دست می روند درحالیکه بهره وری از آنها بسیار ناچیز است».
مدارا کردن
یک مدیر باید انسانی مهربان، دلسوز و دوستدار دیگران باشد و با مردم به مدارا رفتار کند. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: « أمرني ربيّ بمداراة الناس كما أمرني بتبليغ الرسالة؛ خداوند همانگونه که مرا به ابلاغ نبوت و رسالت خویش امر کرده، به مدارای با مردم نیز فرمان داده است[5]». این روایت گویی بر آن است که وظیفه رسالت و نبوت را هم تراز با مدارای با مردم قرار دهد چرا که ابلاغ رسالت به مردم بدون مدارا با آنان امکانپذیر نمی باشد.
مدیریت نیز همچون رسالت نیازمند رفق و مداراست. اگر مدیر به دیگران دست یاری دراز نکند و خوش خلقی را چاشنی کار خود قرار ندهد، قادر به برقراری ارتباطی سازنده با کارکنان نیست و همیاری و اعتماد آنان را از دست خواهد داد؛ پس دیری نمی پاید که نزد آنها بی ارزش و اعتبار شده، کار خود را با شکست و سرافکندگی به پایان می رساند.
این امر در مدیریت های کلان همچون ریاست دولت و حکومت نیز صادق است. در صورتی که زمامداران رفتاری خشک و نامطلوب داشته باشند، مردم در کشورهای دموکراتیک با توسل به صندوق های رأی و در کشورهای استبدادی با تمسک به سلاح، آنان را از مسند قدرت به زیر خواهند کشید.
به هر روی جلب رضایت مردم از الزامات موفقیت در کار است. مردم اگر از امام جماعتی ناخرسند باشند از اقتدای به او اجتناب می ورزند، اگر از تاجری راضی نباشند کالای او را بایکوت می کنند، اگر مرجع تقلیدی را باب میل خود نیافتند از تقلید او سر باز زده به دیگری روی می آورند؛ همچنین است استاد دانشگاه که او را برکنار می کنند و وزیر و رییس جمهور و سفیر و مدیر که به مدد تظاهرات یا روش های دیگر از قدرت کنار می زنند.
مدیر یک نفر است و مردم گروه، و بی تردید این توده است که در نهایت پیروز می شود. در حدیثی آمده است: « يكف عنهم يداً واحدة ويكفون عنه أيادي كثيرة؛ با یک دست آنها را پس می زند و آنها با دست هایشان او را پس می زنند».
در این میان، کار مدیری که مافوق دارد با پیچیدگی ها و مشکلات بیشتری روبرو است؛ چرا که گاه انتظارات مافوق و خواسته زیردستان با یکدیگر متناقض است و مدیر باید با مهارت و زیرکی بین این دو خواسته تعادل برقرار کرده، آنها را به هم نزدیک کند؛ در غیر اینصورت ناخرسندی هر یک از طرفین او را به پایین خواهد کشید.
هوشمندی و اندیشه نظام مند
از دیگر صفات مدیر آن است که دارای اندیشه نظام مند است و با هوشمندی مسائل مختلف را بررسی کرده، به طبقه بندی امور می پردازد. مرتب سازی داده ها نقش بسیار مهمی در امور مختلف به ویژه امور مالی ایفا می کند. در روایت آمده است: « تفكر ساعة خير من عبادة سبعين سنة؛ تفکر در مدتی از زمان بهتر از هفتاد سال عبادت است»
زیبا سازی شهری و ساخته های دیگری که در خلق آن ظرافت بسیار به کار رفته است مانند بوستان، خانه، خیابان و کارگاه همگی محصول نظام مرتب سازی و طبقه بندی ذهن انسان است.
دقت و ژرف نگری
یک مدیر موفق از تمام اتفاقات و جزئیات روی داده در حیطه مدیریت اش آگاه است و برای سؤال های خود به جواب های شتابزده و آنی بسنده نکرده، با ژرف نگری و تعمق پاسخ های سنجیده ای که به واقعیت نزدیک تر است پذیرا می گردد. این صفت به یکباره در انسان ظاهر نمی شود بلکه مستلزم تربیت روح و عادت دادن نفس به ژرف نگری و تفکر است.
قدرت نقد و بررسی
مدیر باید پس از جمع آوری اطلاعات مورد نیاز به نقد و بررسی آنها بپردازد؛ اطلاعات صحیح و مناسب را جدا کند و با ایجاد ارتباط بین داده ها نتیجه گیری نموده و تصمیم نهایی را بگیرد.
دوراندیشی
از دیگر صفات شایسته مدیر دوراندیشی و آشنایی با قواعد سنجش علمی است، تا از این طریق به بهترین ارزیابی دست یابد. یکی از یاران امیرمؤمنان علیه السلام در وصف حضرت چنین می گوید: « كان والله بعيد المدی؛ به خدا دوراندیش بود[6]».
مدیر دوراندیش منافع آنی بلند مدت را قربانی منافع کوتاه مدت نمی کند، چنانکه قرآن کریم می فرماید: « إن هؤلاء يحبون العاجلة ويذرون وراءهم يوماً ثقيلاً؛ اینان کسانی هستند که منفعت اندک زودگذر را بر روزی که منافعش فراوان است ترجیح می دهند».
عدالت و انصاف
با انصاف و مساوات، بر خود و دیگران حکم میکند زیرا که عدالت را سرلوحه رفتار خود قرار داده است. خداوند عزوجل می فرمایند: « ولا يجبرمنّكم شنآن قوم علی أن لا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوى؛ دشمنی با گروهی شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند، از روی عدالت گواهی دهید که به پرهیزکاری نزدیک تر است[7]». چنین مدیری در احکام خود فردی امانتدار، سنجیده و متعادل است و از جانبداری، خشونت و احساسی شدن دوری می گزیند.
ایمان به خداوند
آخرین ویژگی مدیر موفق آن است که به خدا و روز واپسین ایمان دارد. ذکر این صفت در آخر مطلب از آن روست که بسیاری از مدیران، بدون اعتقاد به خداوند و تنها با بهره داشتن از صفات پیش گفته در کار خود موفق اند؛ ولی به اعتقاد ما وجدان ادمی هرچند بی آلایش و آزاده باشد بدون ایمان به خدا و قیامت کامل نخواهد بود؛ بنابراین گرچه دیگران این صفت را جزء صفات لازم برای یک مدیر موفق به شمار نمی اورند، اما از دیدگاه ما این شرط جزء شروط اساسی در مدیریت است.
اگر انسان بداند که خداوند پیوسته او را زیر نظر دارد به گونه ای که: « فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره * ومن يعمل مثقال ذرّة شراً يره؛ هرکس به اندازه ذره ای عمل خیر کرده باشد آن را می بیند و هرکس به اندازه ذره ای عمل شر کرده باشد ان را خواهد دید.[8]» و آگاه باشد که روزی چنین می گوید: « ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة ولا كبيرة إلاّ أحصاها ووجدوا ما عملوا حاضراً ولا يظلم ربك أحداً؛ این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته، مگر اینکه ان را به شمار آورده است؟ و (این درحالی است که) اعمال خود را حاضر می بینند و پروردگارت به هیچکس ستم نمی کند[9]»؛ این معرفت او را موظف می کند که بهترین کار را انجام داده و به نیکوترین و مستحکم ترین وجه ممکن به نتیجه برساند و این چیزی است که یک مدیر در همه حال به آن نیازمند است.
در سخنی از امام سجاد(ع) می خوانیم: « وأما حق الخليط إن لا تغرّه، ولا تغشّه، ولا تُكذّبه، ولا تغفله، ولا تخدعه، ولا تعمل في انتقاضه عمل العدو الذي لا يبقي علی صاحبه، وإن اطمأن إليك استقصيت له علی نفسك، وعلمت أن غبن المسترسل رباً، ولا قوة إلاّ بالله؛ حق معاشر تو این است که او را فریب ندهی، نیرنگ نزنی، دروغ نگویی، به غفلت نیندازی و مانند دشمنی که هیچ ملاحظه ای ندارد در امر او کارشکنی نکنی؛ و اگر به تو اعتماد کرد با هرچه در توان داری برای او بکوشی و بدانی که مغبون کردن کسی که به تو اعتماد کرده نوعی ربا به حساب می آید[10]».
این جمله آخر از کلام نورانی امام سجاد، از بیان پیامبر اکرم(ص) برگرفته شده است که فرمودند: « غبن المسترسل سحت؛ مغبون نمودن کسی که به تو اعتماد کرده حرام است[11]».
پس اگر کسی بر دیگری اعتماد کرد ولی او فرد معتمد را مغبون ساخت مثلا مقداری از مال او را برای خود برداشت، آن اموال از بدترین انواع حرام است که در اسلام از آن تعبیر به «سحت» می شود. به عبارت دیگر اگرچه فریب دادن و مغبون ساختن مطلقا حرام است اما چون فریب در مورد شخصی اتفاق افتاده که به فریبکار اعتماد کرده، بدتر و ناشایسته تر است؛ چرا که فریبکار از اعتماد او سوء استفاده نموده و اعتماد وی را با خیانت و دشمنی پاسخ داده است.
برگرفته از کتاب فقه مدیریت نوشته آیت الله سید محمد شیرازی
مترجم: محمد منوری
[1] . الكافي: ج4 ص12
[2] . نهج البلاغة: الخطب 167.
[3] . غوالي اللئالي: ج1 ص129.
[4] . مستدرك الوسائل: ج12 ص142 ب90
[5] . مستدرك الوسائل: ج9 ص35 ب104 تتمة ح 10134.
[6] . بحار الأنوار: ج33 ص250
[7] . سورة المائدة: 8
[8] . سورة الزلزلة: 7 ـ 8.
[9] . سورة الكهف: 49.
[10] . مستدرك الوسائل: ج11 ص164 ب3.
[11] . الكافي: ج5 ص153.
نظر شما