یکی از مسائلی که در زندگی حضرت زهرا قابل توجه است این است که حضرت در دوران کوتاه بین وفات پیامبر تا شهادت خود، چهره کاملا معترضانه ای داشت و در حال خشم، قهر و اعتراض بود. هیچ کس نمی تواند این مطلب را انکار کند. وقتی که حضرت به مسجد آمد و خطبه خواند سراسرش آتشین بود و مکالمه ای که بعد از آن اتفاق افتاد بسیار مکالمه تندی است.
در صحیح مسلم که معتبرترین کتاب حدیثی اهل سنت است این روایت نقل شده است که پس از مکالمه بین حضرت زهرا و ابوبکر که در هفته اول بعد از وفات پیامبر رخ داد، حضرت تا آخر عمرش دیگر با خلیفه صحبت نکرد. این نوع از اعتراض که بسیار سخت و سنگین است باید فلسفه روشنی داشته باشد.
در علل الشرایع شیخ صدوق آمده است که عمر به حضرت علی (ع) گفت ابوبکر می خواهد به ملاقات حضرت زهرا (ع) بیاید ولی ایشان او را نپذیرفته است و شما وساطت کن که این ملاقات انجام بگیرد. امیرالمؤمنین(ع) پذیرفتند و بعد از آمدن به منزل این موضوع را با حضرت زهرا (س) مطرح کردند. فاطمه (س) جواب داد به خدا قسم به آنها اجازه ورود نمی دهم و تا زنده هستم با آنها حرف نخواهم زد؛ تا پس از مرگ، پدرم را ببینم و شکایت آنها را به پیامبر عرضه کنم.
اما پس از آنکه فاطمه زهرا (س) فهمید که امیرالمؤمنین تقاضای آنها را پذیرفته، ایشان هم فرمود مانعی ندارد. وقتی که به حضرت زهرا (س) سلام کردند جواب آنها را نداد و روی خود را از آنها برگرداند. یعنی نه جواب سلام داد و نه با آنها صحبت کرد و فقط به اینجا ختم کرد که شنیدید حضرت رسول (ص) فرمود غضب فاطمه (س) غضب خدا است؟ خدایا تو شاهد باش که من از اینها غضبناک هستم.
یکی از مسائل عجیب در همین جا وصیت حضرت زهرا (س) است که نه قبل و نه بعد سابقه ندارد. فاطمه زهرا به امیرالمؤمنین فرمودند سفارش می کنم احدی از این افراد که در حق من ظلم کردند بر جنازه من نباید حضور پیدا کنند و اصلا برگزاری مراسم تدفین حضرت زهرا (س) در شب به خاطر همین مسأله بود. مرحوم سید جعفر شهیدی از ابن عبدالبر نقل کرده است که وقتی فاطمه زهرا از دنیا رفت عایشه می خواست وارد اتاق حضرت زهرا (س) شود، اسماء بنت عمیس جلوی عایشه را گرفت و گفت فاطمه (س) وصیت کرده که شما حق ورود به خانه او بعد از فوت او را ندارید.
تک تک اعمالی که حضرت زهرا (س) در این مدت 75 یا 95 روز بعد از وفات پیامبر (ص) انجام داده، جنبه اعتراضی دارد و وصیت، دفن و مجهول بودن محل دفن هم اعتراض است و ما در تاریخ خودمان این نوع برخورد را سراغ نداریم و جای دیگر هم ندیدیم. لذا اگر بنا باشد زندگی حضرت زهرا (س) مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد یک جنبه بسیار مهم این جنبه است.
وی افزود: علامه مجلسی در جلد بیست و نهم بحارالأنوار این سؤال را مطرح کرده که چرا آنقدر حضرت زهرا (س) که بی اعتنای به دنیا است به مسأله فدک تأکید دارد؟ مسأله این است که بین آن مظلومیت که محل تردید نیست با این مقاومت و قهر که این هم محل تردید نیست چه نسبت و رابطه ای وجود دارد؟ یک مسأله فقهی است که وقتی حقی از ما ضایع می شود چه کاری باید بکنیم و در برابر ظلم چه عکس العملی باید نشان داد و تا کجا باید ایستاد و مقاومت کرد؟
فهم سیره فاطمه زهرا (س) هم به ما کمک می کند که شخصیت حضرت زهرا (س) را بفهمیم و هم کمک می کند که این مسأله فقهی که مورد استفاده خود ما هست برای ما روشن شود. پاسخ اولی که در این زمینه وجود دارد این است که وقتی مورد ظلم قرار می گیرد وظیفه انسان این است که مقاومت و ایستادگی کند چون ایستادگی نکردن به معنای پذیرفتن ظلم است و قبول ظلم در اسلام ممنوع است و نباید تن به ظلم داد.
وی با اشاره به نگاه شهید مطهری به این مسأله، اظهار داشت: شهید مطهری می فرماید با توجه به اینکه علی (ع) و فاطمه بی اعتناترین مردم به مادیات دنیا بودند مخصوصا وقتی فاطمه (س) از پیامبر (ص) شنیده بود که به زودی به ایشان ملحق می شود، پافشاری در قضیه فدک دلیل روشنی بر وظیفه بودن احقاق حق است. زندگی تنازع بقا نیست اما کوشش برای بقا هست.
در اسلام فنا شدن به خاطر استیفای حقوق شهادت است. حتی کسی که برای احقاق حق مادی خود کشته شود اسلام آن را مقدس می داند چون از حق دفاع کرده است. اگر فاطمه (س) به دنبال فدک نرفته بود تن به ظلم داده بود و از این رو حق خودش را مطالبه می کند.
تحلیل دوم در مورد دلیل دفاع حضرت زهرا (س) از فدک این است که فدک تنها حق او نبود و حق خاندان عصمت و طهارت و حق ذریه او بود و می توانست از حق خودش بگذرد اما نمی توانست از حق نسل های آینده بگذرد. پیامبر اکرم (ص) می دانست که اهل بیت (علیهم السلام) در چه مصائبی قرار می گیرند و می دانست که نیازمند به یک پشتوانه مالی هستند و فدک را برای این جهت در اختیار فاطمه (س) قرار داده بود که آنها بتوانند در برابر مسائلی که در آینده اتفاق می افتد مقاومت و ایستادگی کنند.
تفاوت تحلیل اول و دوم این است که در تحلیل اول نگاه شهید مطهری به جنبه فردی حق است که هرکسی باید از حق خود دفاع کند. اما در تحلیل دوم حق جنبه عمومی پیدا می کند و علامه مجلسی می گوید که حضرت زهرا (س) حتی اگر از حق خود صرف نظر می کند باید از حق دیگران دفاع کند.
تحلیل سوم این است که فاطمه زهرا (س) در مسأله فدک و ارث مسائل دیگری را می بینند و این در واقع بهانه ای برای طرح یک دعوای بزرگتر است. دعوای بزرگتر این است که افرادی که بعد از پیامبر حکومت را به دست گرفتند صلاحیت و شایستگی حکمرانی را ندارند. اعتراض حضرت زهرا (س) این است که این سیستم مبتنی بر ظلم است و با تضییع حقوق دیگران کار خودش را پیش می برد و اینجا جای کوتاه آمدن و بخشیدن نیست.
عفو مربوط به مواردی می شود که شخصی خطایی در مورد انسان انجام داده و بعد از اینکه خطا را انجام داد و نوبت به مجازات رسید، حس انتقام و انتقام جویی در انسان وجود نداشته باشد. زمانی که بحث انتقام است اسلام می گوید آن را دنبال نکنید اما زمانی که مطالبه حق است، دعوت به عفو نیست چون عفو به معنای صرف نظر کردن از حق وجود ندارد. مخصوصا جایی که جنبه مطالبه عمومی پیدا می کند کسی مجاز به عفو نیست.
messages.comments