چرا این موضوع برای ایرانیها مهم است؟
اقلیم کردستان همسایهی ایران است و مرز قابل توجهی با ایران دارد. کردها اقلیت موثر و بزرگی در ایراناند و همسایهی اقلیم کردستان. زمزمههای جدایی، فدرالیسم، خودمختاری و فریادهای نارضایتی هر از گاهی از جانب بخشی از کردهای ایران نیز مطرح شده است. نگرانی و دغدغه اصلی این است که با شکلگیری یک کشور مستقل به اسم کردستان، گسلهای قومی در ایران نیز فعال شده و کردهای ایران بخواهند وضعیت مشابهی را تجربه کنند و از کشور ایران جدا شوند.
موافقان رفراندوم چه می گویند
اصلیترین دلیل موافقان این است که ما به عنوان ایرانی حق دخالت در سرنوشت ساکنان کشورهای دیگر را نداریم و تجربهی سوریه را نباید تکرار کنیم. بعضی از موافقان، شکلگیری کشور همسایهی کردستان را به نفع منافع ملی و اقتصاد و توسعه ایران میدانند و معتقدند ایران میتواند از مزایای همسایگی با یک کشور ثروتمند که به دریا دسترسی ندارد برخوردار شود. آنها معتقدند که ایران نباید وارد بازی ترکیه شود و پیوندهای نژادی و عاطفی و فرهنگی میان کردهای ایران و اقلیم کردستان را نادیده بگیرد. گروهی از موافقان نیز میگویند اساسا تشکیل کشور کردستان، آرزوی تاریخی کردها را برای شکلگیری یک کشور مستقل برآورده، موجب رضایت کردهای ایران و انحلال بخشی از خواستههای جنبش کردی میشود لذا برای همیشه زمزمه های استقلال در میان کردهای ایران را نیز از بین میبرد و اسباب خلع سلاح اپوزیسیون مسلح میشود. دستهای از موافقان هم کشور عراق را یک کشور جعلی میدانند که محصول توافق کشورهای استعماری است و میگویند برخلاف کردهای اقلیم کردستان که پیوندی با بخشهای عربنشین عراق ندارند و ملتی یگانه را تشکیل ندادهاند، کردهای ایران خود را بخشی از ملت ایران دانسته و در پیوندهای متعددی با آنها هستند. این گروه همچنین وضعیت کردهای ایران را در قیاس با ظلمی که در ترکیه و عراق و سوریه بر آنها رفته است و میرود، متفاوت دانسته و میگویند ایران نباید وارد بازی ترکیه و عراق و سوریه شود. و فراموش نباید بشود که بخشی از کردهای ایران هم که معمولا صدای بلندتری هم دارند آشکارا از تشکیل کردستان بزرگ شامل همهی کردهای ایران و ترکیه و عراق و سوریه میگویند و استقلال اقلیم کردستان را گام اول شکلگیری آن میدانند.
مخالفان چه می گویند
اصلیترین دلیل مخالفان این است که احتمالا شکلگیری کشور کردستان در همسایگی ایران تهدیدی برای «منافع ملی ایران» است و این استقلال را بخشی از نقشهی خاورمیانه ی جدید خوانده و مقدمهای برای ایجاد آشوب در منطقه و فعال شدن جنبش های قومی و هویتی و سرانجام تجزیهی ایران میدانند. بخشی از مخالفان میگویند که این کشور مستقل میتواند پایگاهی برای مخالفان و اپوزیسیون ایران شود. گروهی از مخالفان هم دلیل مخالفتشان با شکلگیری کشور مستقل کردستان همسویی آن با خواسته اسراییل و امریکا و سیاستهای آنان است. و سرانجام بعضی از مخالفان هم پنهان نمیکنند که اساسا حقی برای کردها و فرهنگ و زبان کردی برای تشکیل کشور مستقل به رسمیت نمیشناسند و آنان را بخشی از خاک ایران میخوانند.
خطر اصلی!
ایران در دههی شصت، تجربه ی خونین و شکستخوردهای از مواجهه با جنبشهای کردی دارد. در ایران دههی شصت، شرایط و رفتارها انقلابی بود. انقلابیونی که تازه به قدرت رسیده بودند شناختی از خواستهها و پایگاه جنبش کردی نداشتند و با مفهومی به اسم اصلاحطلبی و اصلاحات بیگانه بودند. این رفتار حکومت مرکزی، جنبش اصلاحطلبانهی کردستان را به سرعت به جنبشی مسلحانه تبدیل کرد. در سایهی جنگ ایران و عراق، استعداد غرب کشور برای امنیتیشدن بیشتر شد و بخشی از مردم ایران را در مقابل بخش دیگری از آن قرار داد.
در نظریههای جنبشهای اجتماعی میگویند مادامی که خواستههای یک جنبش به رسمیت شناخته نشود و در ساختارها و قانون نهادهای حکومتی نهادینه نشود، جنبشها نمیمیرند بلکه از شکلی به شکل دیگر در میآیند. بر این مبنا، تصور اینکه خواستههای جنبش اصلاحطلبانهی کردستان، از بین رفته است مبنایی علمی و جامعه شناسانه ندارد. در شرایط فعلی این تصور نادرست، باوری است که اگر مبنایی برای تعریف منافع ملی و مواجههی رسمی با رفراندوم کردستان شود، میتواند زمینه ایجاد خطر اصلی برای منافع ملی ایران باشد.
کردهای ایران را نباید بر سر دوراهی قرار داد. همان اندازه که پیوند کردها با ایران تاریخی و انکار ناشدنی است، پیوندهای هویتی و فرهنگی و عاطفی و حتی خانوادگی و فامیلی آنها با کردهای اقلیم کردستان، غیر قابل چشم پوشی است. باید دقت شود که دلیل اصلی مخالفت ایران با استقلال کردستان، تامین منافع ملی است و در وضعیتی که تعریف و تحلیل نادرستی از منافع ملی وجود داشته باشد، میتواند آن را به خطر بیاندازد.
میان «دو خواسته» به صورت مشخص باید تفکیک قایل شد. «تمایل کردهای ایران برای جدا نشدن از ایران» و «تمایل کردهای ایران برای استقلال حریم کردستان». خواستههایی که به نظر میرسد در شرایط فعلی پاسخ به هر دوی آنها از سوی اکثریت کردهای ایران مثبت است، اما اگر رو در روی هم قرار گیرند، انتخاب دشواری را برای آنها رقم خواهد زد. انتخابی که خطر فعالکردن گسلهای قومی در ایران را به دنبال دارد و دامنهی زلزلهی ناشی از آن معلوم نیست تا کجا برود.
به نظر میرسد زمان برای آنکه حکومت ایران دست تمنا به سوی کارشناسان و تحلیلگران و صاحب نظران کرد و شخصتهای بومی دراز کند، فرا رسیده است. روزگاری در دهه شصت، حکومت ایران، برای مدیریت بحران، صادق خلخالی را بر احمد مفتی زاده ( عضو شورای انقلاب) و حمیدرضا جلایی پور جوان انقلابی و بیتجربه را بر عبدالرحمن قاسملو(عضو مجلس خبرگان) ترجیح داد تا برای اولین بار در عمرشان به کردستان سفر کنند. در نتیجه ی آن فرزندان ایران روبروی هم قرار گرفتند و تخم نفرتی تاریخی کاشته شد و آنچه نباید بشود شد. این بار شرایط خطیرتر از ان است که مرتکب آن خطای مهلک و تکرار آن فجایع شد. حکومت ایران حتی اگر علاقهای به دادن سهمی به کردهای ایران برای حکومت نداشته باشد، اکنون به نظرات و تحلیلها و تاثیرگذاری آنها محتاج است. کم نیستند تحلیلگران و صاحبنظران کردی که هم به زبان و فرهنگ کردی اشنایی دارند، هم پیگیر اخبار اقلیم کردستان از طریق منابع اصلیاند و هم دلسوز ایران و ایرانیان و هم در بدنهی جنبش اصلاحطلبانه ی کردستان حضور دارند. اینبار، برای پرهیز از «خطر اصلی» از دوستی خاله خرسه باید پرهیز کرد و میدان و تصمیم را «باید» به دوستان واقعی و عاقل مردم ایران سپرد؛ چه بسا در سایهی یک تصمیم درست هم برداشت حکومت از منافع ملی و مخالفت او با استقلال حریم کردستان تغییر کند و هم همان نفرت تاریخی ناشی از خطاهای نسل انقلاب از یادها برود.
*زیتون/ طاها پارسا
messages.comments