ورای چند و چون حمله شیمیایی در غوطه، مسئله واقعی این است که حملهای که قرار است احتمالا به سوریه انجام شود هدف اصلیاش «تنبیه اسد» به خاطر حمله یادشده نیست. برخلاف حمله نمادین آمریکا در سال گذشته به پایگاهی در حمص که ۵۰ موشک در آن به کار گرفته شد و هیچ تاثیری در معادلات سیاسی و نظامی سوریه نداشت، این حمله چنان که از شواهد برمیآید اهداف ژئوپلیتیک مهمی را دنبال میکند.
بازگشت روسیه به صحنه بینالمللی پس از افولی که با سقوط شوروی تجربه کرد از جمله با حضور در جنگ سوریه و حمایت تام و تمام از دولت اسد رقم خورده است. حالا دوباره مسکو به بازیگری در صحنه بینالمللی بدل شده که در عین حال اختلافاتش با غرب هم رو به اوج رفته است، از مسئله اوکراین و حضور در سوریه تا تلاش برای احیای کامل نفوذ در جمهوریهای سابق شوروی یا تلاشش برای جداساحتن ترکیه از ناتو تا همراهی و اتحاد ولو کژدار و مریزش با تهران تا ایفای نقش در افغانستان حتی از طریق ارتباط با طالبان تا حضور فعال در آمریکای جنوبی و ...
گوشمالی مسکو، چه از طریق اعمال تحریمهای کمسابقه علیه این کشور و چه از راه تضعیف شدید متحدی (اسد) که قرار بود تثبیت موقعیت آن و به شکستکشاندن سایر بازیگران فعال در صحنه سوریه به نمادی از بازگشت روسیه به صحنه بینالمللی باشد و نیز درگیر نگه داشتن بیشتر روسیه در باتلاق سوریه برای حمایت از حکومتی که در اثر حملات احتمالی یادشده دوباره به ضعف میافتد یکی از اهداف حمله است.
تضعیف بنیه دفاعی دولت اسد که در ایام اخیر دوباره قدرت برتر در صحنه سیاسی و نظامی سوریه شده، و به هر حال در جبهه غرب هم نیست، با تهران دست اتحاد داده است و در عین حال دشمن دیرینه اسرائیل هم به شمار میرود هدف دیگر حمله است. این که دولت اسد به رغم خروج نسبی از بحران و امکان تدوام قدرتش خطری جدی برای اسرائیل ایجاد نکند و به هزینه نزدیکیاش با تهران هم وقوف پیدا کند جزء اهداف حمله است، همانگونه که حملات مکرر اسرائیل به اهداف مختلف در سوریه در این سالها نیز هدف دیگری را دنبال نمیکرده است.
به یک معنا شاید بتوان گفت که هدف اصلی حمله احتمالی به اهدافی در سوریه تضعیف بیشتر محور دمشق- تهران و اختلال در همکاری میان دو پایتخت است، به خصوص که جمهوری اسلامی این همکاری عمدتا نظامی و امنیتی و عمق استراتژیکی که در سوریه (و در لبنان و عراق) برای خود ساخته را عمدتا در خدمت ستیز با «رژیم صهیونیستی»میداند.
از بین رفتن توان دفاعی و رزمی دولت اسد و امکاناتی که متحد آن (ایران) در خاک سوریه دارد در عین حال قوای آن برای از بین بردن کامل مخالفان را هم تضعیف میکند و دمشق دیگر در شرایط دو سه سال گذشته نخواهد بود که به راحتی تسلط خود بر بخشهای دیگری از خاک کشور را احیا کند، و این معنایی ندارد جز تدوام کم و بیش جنگ داخلی و ضعیفماندن دولت اسد. در چنین شرایطی شاید روسیه برای انصراف از پشتیبانی از اسد و کنارآمدن با مخالفان بینالمللی و منطقهای آن نرمش نشان دهد، رویکرد و روندی که جمهوری اسلامی بیش از همه از آن متضرر خواهد شد. بر خلاف روسیه که با همه بازیگران منطقهای و درونی در خاک سوریه ارتباط و گفتوگو و احیانا بده و بستان دارد، ایران به جز اسد در سوریه متحدی ندارد و رابطهاش با سایر بازیگران درون این کشور، از اسرائیل و عربستان گرفته تا ترکیه هم یا شکرآب است یا حامل باری معین از تنش.
این که اهداف یادشده آمریکا و غرب البته به راحتی پیش برود در وجه عمده به واکنشی که احیانا مسکو نشان میدهد برمیگردد، چه تعاملات احتمالی قبل از حمله (توافقی در آخرین لحظه) و چه در جریان حمله (کنترلناپذیری سطح تنش و ...)
از این رو این که گفته میشود آمریکا به رغم حمله احتمالی باز هم در سوریه فاقد استراتژی روشنی است، چندان با واقعیت نمیخواند. به عبارتی واشینگتن با حمله احتمالی بیشتر از آن که برای سهمگیری در معادلات سیاسی بلاواسطه مربوط به آینده سوریه تلاش کند، عرصه سوریه را محمل مناسبی برای تضعیف روسیه، دولت اسد و به خصوص حکومت ایران میبیند. این که تسلیحات آمریکایی هم احیانا در تقابل با سلاحهای روسی آزمایش پس میدهند و مزیتها و کاستیهای هر طرف روشن میشود هم، مسئله جنبی کماهمیتی نیست و کلی در بازاریابی تسلیحاتی تاثیرگذار خواهد بود!
البته برای آمریکا هم جنبههای ریسکی حمله صفر نیست و آسیبپذیری ناشی از حضور نیروهایش در منطقه یا عدم آمادگی برای حضور زمینی در صورت نیاز یا کشیدهشدن ولو محدود تنش به درون مرزهای اسرائیل میزان معینی از ریسک را در این حمله برای واشینگتن ایجاد میکنند. رفتار و رویکرد غیرمتعارف و نوسانآمیز خود ترامپ را هم میتوان عاملی ریسکآمیز در کل این معادلات به حساب آورد. یک روزنامه آلمانی (فرانکفورت آلگماینه) توئیت دیروز ترامپ که روسیه منتظر موشکهای زیبا و هوشمند و تر و تازه ما باش را نشانه دیگری از این دانسته که ترامپ بیش از آن که به زبان رهبر قدرتمندترین کشور دنیا سخن بگوید به زبان Rocker-Bosses سخن میگوید، توصیفی که دور از واقعیت نیست. این که کل حمله برای مدتی ترامپ را از زیر فشارهای داخلی مربوط به پروندههای انتخاباتی و جنسی و ... در میآورد هم نقش کمی در این ماجرا ندارد.
این را هم نباید ناگفته گذاشت که فرانسه به عنوان کشوری که سریعتر و مصممتر از آمریکا بر اقدام نظامی در سوریه تاکید کرده، هم به تضعیف نقش و موقعیت خود در منطقهای که روزگاری حوزه نفوذش بوده پایان میدهد و دوباره به بازیگری فعال در آن منطقه بدل میشود و هم همکاری گسترده با آمریکا در این حمله احتمالی را به عنوان امتیازی در همکاری با واشینگتن خواهد فروخت تا شاید ترامپ را متقاعد کند که در برجام بماند. برجام برای فرانسویها و منافع و مصالح آنها در ایران و منطقه بیش از آنها اهمیت دارد که به راحتی ترامپ را بگذارند که از آن خارج شود. چنان که حمایت فعال برلین از حمله نظامی به سوریه هم با همین انگیزه صورت میگیرد.
این که ترامپ در ازای این همکاری و ضربتی که از این راه به جمهوری اسلامی زده میشود حاضر به انصراف از فسخ برجام شود، سوالی است که هنوز نشانه چندانی برای پاسخ مثبت به آن در دست نیست. مذاکرات روزهای ۲۴ و ۲۷ آوریل ماکرون و مرکل در واشینگتن ابهامات را شاید برطرف کنند، تا آن زمان احتمالا حمله نظامی به سوریه هم اجرایی شده با همه پیامدهای «مطلوب« یا «نامطلوب» آن برای طرفهای درگیر و وضعیت منطقه.
messages.comments