twitter share facebook share ۱۳۹۷ خرداد ۰۸ 3090
بخش اول ولادت، نسب و خصوصیات اخلاقی

آیت‌الله سید حسن حسینی شیرازی در سال 1354 هـ . ق (1933م) در نجف اشرف و در یک خانواده اصیل و معروف به علم، تقوا و جهاد دیده به جهان گشود.

جد بزرگ ایشان مرحوم آیت‌الله العظمی سید میرزا محمد حسن شیرازی ـ قدس سره ـ مشهور به مجدد بزرگ شیرازی می‌باشد ایشان پس از درگذشت آیت‌الله العظمی شیخ مرتضی انصاری (شیخ أعظم) زمام امور شیعیان را به دست گرفت و انقلاب مردمی معروف به انقلاب تنباکو را رهبری نمود و با قدرت به رویارویی با استعمار انگلستان پرداخت.

دایی بزرگ ایشان آیت‌الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی ـ رضوان الله علیه ـ می‌باشد که در زمان خود مرجعیت اعلای شیعه را به دست گرفت و انقلاب دهه بیست در عراق (1920م) را رهبری و با استعمار انگلستان مبارزه نمود و آن را از خاک عراق بیرون راند.

پسر عموی ایشان آیت‌الله العظمی سید عبد الهادی شیرازی ـ قدس سره ـ می‌باشد که برای وهله‌ای مرجع کل شیعه شد.

پدر بزرگوار ایشان کسی نیست جز آیت‌الله العظمی سید میرزا مهدی شیرازی ـ قدس سره ـ که در زمانه خود به زهد و تقوا و پارسایی شهره بود و برای مدت کوتاهی رهبری شیعه را به دست گرفت و سپس به دیار باقی سفر کرد.

برادر بزرگ ایشان نویسنده و مفکر و اندیشمند ستوده آیت‌الله العظمی سید محمد حسینی شیرازی ـ قدس سره ـ می‌باشد که بسیاری از علما و فقها به اعلمیت ایشان اذعان نمودند و به دلیل کتاب‌های فراوانی که ایشان به رشتة تحریر در آوردند به «سلطان نویسندگان» معروف شدند چراکه مجموع کتاب‌های تألیف شده ایشان از مرز 1200 عنوان کتاب می‌گذرد.

برادر کوچک‌تر ایشان حضرت آیت‌الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی(حفظه الله) می‌باشد که جزو مراجع به نام امروز جهان تشیع بوده و از مدافعان حریم ولایت و امامت به‌شمار می‌آیند.

شهید بزرگوار در خانواده‌ای دیده به جهان گشود که بیش از یک قرن به مرجعیت و فقاهت و جهاد و تقوا و ارزش‌های اخلاقی و خدمت به دین و اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ معروف بود.

ایشان به همراه پدر بزرگوارشان از نجف اشرف به کربلای معلی مهاجرت کرده و در شهر سیدالشهداء و محیط معنوی کربلا رشد نمود و از آنجا بود که ایشان درس جهاد و مقاومت و رویارویی با دشمنان دین را فرا گرفت.

شهید بزرگوار ما از همان کودکی به تحصیل علوم دینی و حوزوی پرداخته و با تحصیل در نزد بزرگانی همچون آیت‌الله العظمی سید هادی میلانی ـ‌ قدس سره ـ، پدر بزرگوارشان آیت‌الله العظمی سید میرزا مهدی شیرازی ـ قدس سره ـ، آیت‌الله العظمی شیخ محمدرضا اصفهانی ـ قدس سره ـ و برادر بزرگوارشان آیت‌الله العظمی سید محمد شیرازی ـ قدس سره ـ مرحله سطوح (مرحله‌ای از تحصیلات حوزوی است که معادل فوق لیسانس تحصیلات دانشگاهی می‌باشد) را به پایان رساند. او در این راه تلاش بسیار کرد و از تحصیل کناره نگرفت تا اینکه به درجه اجتهاد دست یافت و بعدها در حوزه زینبیه سوریه به تدریس بحث خارج پرداخت.

ویژگی‌های اخلاقی

به حق می‌توان گفت که آیت‌الله شهید نمونه آشکار و عیان اخلاق اسلامی بود. با تمام اقشار جامعه با تواضع و فروتنی برخورد می‌کرد. سخن ایشان شیرین و دل نشین بود. شخصیتی با وقار و با هیبت داشت. اگر به سخن با وی می‌پرداختی هیچ‌گاه خسته و دل آزرده نمی‌شدی چراکه از معنویت و دانش بالایی بهره داشت. هدف ایشان جلب رضایت پروردگار بود و برای رسیدن به این هدف شب و روز تلاش می‌کرد و هیچ‌گاه خستگی به خود راه نداده و از مشکلات رنجور نمی‌شد و تنها به دنبال آن بود که دانش و فرهنگ اسلامی را به گوش جهانیان برساند. هیچ‌گاه به دنبال راحت‌طلبی نبود و اهمیت چندانی به خوراک و پوشاک نمی داد و در امور دنیوی خود ساده زیست و پارسا بود. بسیار کم می‌خوابید و شب‌ها را تا به صبح برای خدمت به دین سپری می‌کرد. در مقابل مشکلات مانند کوهی استوار ایستادگی می‌کرد و در مقابل هیچ فشار و سختی کرنش نمی‌نمود، ۴۴ نوع شکنجه در زندان بعث عراق را تحمل کرد اما تسلیم نشد. زندگی ساده و وسایل پیش پا افتاده ایشان بیانگر زهد و پارسایی آن بزرگوار بود، بارها اعتراض شد که دفتر شما در بیروت مناسب ملاقات شخصیت‌های برجسته فرهنگی و دینی و سیاسی نیست تا اینکه ایشان قبول کرد برای دفتر چند عدد پنکه و یک دست مبل ارزان قیمت خرید شود. با وجود اینکه خود از بنیان‌گذاران ده‌ها حسینیه و مسجد بود و حوزه علمیه زینبیه را در سوریه تأسیس نمود و انتشارات و مدرسه اسلامی را مدیریت می‌کرد و صدها شیفته و دلداده ثروتمند داشت اما تا آخر عمر از خریداری یک منزل شخصی امتناع می‌‌کرد. در سخنوری، آنچنان رسا و شیوا سخن می‌گفت که همه را مجذوب خویش می‌کرد.

یکی از همراهان و یاران ایشان می‌گوید برای افتتاح مسجدی در یکی از شهرهای سوریه ایشان دعوت شد و من یکی از افرادی بودم که با آیت‌الله شهید همراه شدم. رئیس هیئت مدیره مسجد پس از معرفی آیت‌الله شهید از مردم دعوت نمود که به سخنان شهید بزرگوار گوش فرا دهند. شهید به وی گفت: قبلاً با بنده هماهنگ نکردید که در این مراسم سخنرانی کنم. اما رئیس هیئت مدیره اصرار داشت که این مردم به بیانات بزرگواری همچون شما نیاز دارند. ایشان روی سن رفته و شروع به سخنرانی نمود بدون اینکه قبلاً مطالعه‌ای داشته باشد و در مورد مسجد و ساخت مسجد و شکوفایی و رشد آن و دیگر امور بیاناتی عرضه داشت. حدود نیم ساعت ایشان سخنرانی کرد و همه حاضرین از سخنرانی و بیانات ایشان به وجود آمدند و اصرار داشتند که ایشان به سخنرانی خویش ادامه دهد.

نظر شما