twitter share facebook share ۱۳۹۷ مرداد ۰۹ 1563

روحانیت وظيفه داشتند هرگاه فرمانروايان و حكومتگران دچار لغزش شوند آن‏ها را از كجروى و فساد بازدارند، و با زبان و نصيحت ارشادشان كنند، و اگر اين روش سود نبخشيد، هر طور شده در برابر خواسته ‏هاى آن‏ها بايستند. و همين كار را هم مى‏ كردند، و هر حاكمى كه از اسلام منحرف مى ‏شد او را ارشاد و نصيحت مى‏ كردند، تهديد و تكفير مى ‏نمودند و مخالفت و تحريمش مى ‏كردند.

چه بسيار علمايى كه از خانه و كاشانه‏ شان تبعيد شده ‏اند. چه بسيار مجتهدانى كه شكنجه و زندانى گرديده ‏اند. چه بسيار فقهايى كه خانه ‏هايشان به آتش كشيده شده و آواره شده‏ اند. چه بسيار از آنان كه كشته و به دار آويخته شده ‏اند. و چه بسيار، و چه بسيار و چه بسيار!

همه اينها براى آن بوده است كه حكومتگران را امر به معروف و نهى از منكر و ارشاد مى‏ كرده ‏اند و از هوسرانى و پيروى شهوات نفسانى ممانعت مى‏ كرده ‏اند.

كتاب «شهداء الفضيلة» علامه امينى دهها تن از علماى شيعه را نام مى ‏برد كه ـ از قرن چهارم هجرى تا كنون ـ در راه دفاع از دين و اصلاح امّت اسلامى به شهادت رسيده ‏اند.

در اين‏جا براى آگاهى خواننده گرامى از برخى علماى سرشناس سده اخير كه با سياستهاى ضد اسلامى به مقابله برخاسته ‏اند و براى انجام وظيفه امر به معروف و نهى از منكر در سياست دخالت كرده ‏اند، نام مى ‏بريم و سپس ليست اسامى شمارى از علماى پاكمان را كه قربانى دخالت سياسى در كشور شده ‏اند و در راه خدا به شهادت رسيده ‏اند، مى ‏آوريم تا مردم بدانند كه علماى اعلام، عملاً و پيوسته به جهانيان اعلام كرده ‏اند كه: سياست از متن اسلام و از پايه ‏ها و اصول آن است.

مبارزات روحانیت

1. سيدمحمد مجاهد: وى از عراق به ايران آمد تا با روسيه تجاوزگر كه مى ‏خواست اسلام را از بين ببرد و سرزمين مسلمانان را مستعمره خود سازد، مبارزه كند و به همين دليل ملقّب به «مجاهد» شد.

2. سيدمحمد حسن شيرازى: مجدّد بزرگ. وى با انگليسى‏ ها كه مى ‏خواستند به نام تجارت تنباكو بر ايران مسلّط شوند مبارزه كرد و استعمال توتون و تنباكو را تحريم نمود و با اين فتواى خود بزرگترين ضربه را بر استعمار بريتانيا وارد آورد و كمرش را شكست.

3. شيخ محمدتقى شيرازى: اين مرد بزرگ در سال 1337 ه. وجوب مبارزه با استعمار را كه مى ‏خواست عراق را زير سيطره خويش در آورد، اعلام نمود و با قيام پرآوازه‏ اش كه چون در سال 1920 م. به وقوع پيوست به «ثورة العشرين» معروف است، در برابر انگليس ايستاد و از اسلام و مسلمانان دفاع كرد.

4. اندكى بعد از «ثورة العشرين»، علماى اعلام كربلاى معلاّ و نجف اشرف بر ضد پارلمان غرب ساخته ‏اى كه در آن زمان مى‏ خواستند در عراق پياده كنند، قيام كردند. اين قيام باعث شد كه عده ‏اى از علما و مراجع دينى، امثال سيد ابوالحسن اصفهانى، ميرزا حسين نائينى، سيدميرزا على شهرستانى، علامه سيدمحمدعلى طباطبائى و ديگران، از عراق تبعيد شوند.

5. مرجع عاليقدر سيدحسين قمى: ايشان به خاطر مخالفت با كفر و استعمار و دست‏ نشانده آن «رضا خان پهلوى» از ايران به عراق تبعيد شد، در زمانى كه «محمدرضا پهلوى» بر سر كار آمد، به ايران بازگشت تا از حكومت بخواهد كه دست از گمراهى بردارد و به مطالبات خود دست يافت و به عراق مراجعت كرد. بنابراين، اين عالم بزرگ دوبار قيام كرد به طورى كه جان خود و اطرافيانش را در معرض خطر قرار داد.

6. مرجع دينى، سيدعبدالحسين شرف الدين: ايشان با فرانسه جنگيد و بر ضد آن فتوا داد تا جايى كه از لبنان به مصر تبعيد شد و چيزى نمانده بود كه به قتل برسد. خانه اين عالم بزرگ و كتابخانه او، كه شامل كتابهايى نفيس و بخشى از تأليفات خطّى آن بزرگوار بود به آتش كشيده شد و دنياى كتاب اسلام از آن محروم گشت.

7. مرجع عاليقدر دينى سيدآقا حسين بروجردى كه در زمان رضاخان پهلوى در برابر ظلم و ستم مقاومت كرد تا جايى كه در آستانه كشته شدن قرار گرفت.

8. مراجع تقليد عراق در زمان «عبدالكريم قاسم» كه موج كمونيسم به راه افتاده بود، در برابر كفر و الحاد و گمراهى به مقاومت و مبارزه برخاستند به طورى كه بعضى از آنان به قتل رسيدند، و عده زيادى هم زندانى و تبعيد شدند.

9. مراجع تقليد ايران با رضاخان و محمدرضا پهلوى مقابله كردند و سرانجام هر دوى آنها را سرنگون ساختند.

10. مراجع تقليد و علماى عراق در برابر كفر كمونيسم به مبارزه برخاستند تا اين كه آن را از ميان برداشتند و بعدها نيز در برابر حزب كافر بعث عراق مقاومت کردند.

وظيفه ‏اى همگانى

دخالت در امور سياسى و تلاش براى اصلاح و بهبود اوضاع مردم و جامعه نه تنها وظيفه روحانیت، بلكه وظيفه ای همگان است، و فرداى قيامت، همه در اين باره بازخواست خواهند شد؛ زيرا هر گمراهى يا انحرافى كه در امّت اسلامى پديد مى ‏آيد همه مسلمانان موظفند با آن مبارزه كنند و اصلاحش نمايند. پيامبر بزرگ اسلام صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله‏ وسلم در حديثى فرموده است: « همه شما راعى هستيد و همه ‏تان از رعيّت خويش مسؤوليد».

همان‏طور كه راعى [ شبان ] نسبت به گوسفندان و حفظ و نگهدارى آنها مسؤول است، هر مسلمانى نيز نسبت به ديگران مسؤوليت دارد، و در اين ميان فرقى ميان حاكم و محكوم و عالم و بى‏ سواد، و دانشجو و استاد و مرد و زن و قوى و ناتوان و... نيست.

مسلمانان صدر اسلام كه با مجاهدتهاى آنان اسلام پيش رفت و به سبب ايمان راستين و مقاومت شكوهمندشان پايه ‏هاى دين و كشور استوار شد ـ هرگاه انحراف و منكرى را مى ‏ديدند با تمام نيرو و توان خود با آن به مخالفت و مقابله بر مى ‏خاستند تا آن را از ميان برمى‏ داشتند.

مثلاً يكى از مسلمانان وقتى شخصى را مى‏ بيند كه در دستش ابزار قمار است، مى‏ گويد: اين از كيست؟ آن شخص مى ‏گويد: از امير. و آن مسلمان آن را مى ‏گيرد و مى ‏شكند و مى ‏گويد: قمار حرام است و من مسلمانم و وظيفه دارم اين آلت قمار را بشكنم و برايم فرقى نمى‏ كند از چه كسى گرفته ‏اى و براى چه كسى مى ‏برى.

يا: زمانى كه وليد قرآن را پاره كرد، مسلمانان خانه او را به محاصره در آوردند و وليد را كشتند و سرش را بريدند و جسدش را به دار آويختند و بر آن نوشتند: «اين سزاى كسى است كه قرآن را پاره كرد». با آن كه وليد در آن هنگام امپراتورى بود كه بر نصف جهان فرمان مى ‏راند.

يا: مسلمانى در شام مشك هايى را ديد كه بر پشت اشتران حمل مى‏ كنند، پرسيد: اينها چيست، گفتند: شراب. مرد به طرف مشكها حمله كرد و با كاردى كه داشت آنها را از هم دريد و همه شرابها را بر زمين ريخت، و وقتى به او گفتند: اينها از معاوية بن ابى ‏سفيان است، با لحن تندى گفت: باشد.

اما زمانى كه مسلمانان در عرصه عمل سستى كردند و مسؤوليت ‏شناسى را از دست دادند و هركس در خانه خود نشست، همه مصيبتها و بدبختيهاى دنيا بر سر آنان فرو ريخت و طعمه صهيونيسم و غرب و شرق و ديگران شدند. در حديث شريف آمده است: «العالم بزمانه لاتهجم عليه النوائب؛ شخص آگاه به زمانِ خود مورد هجوم مصيبتها واقع نمى ‏شود».

بنابراين ، از خداوند توانا تمنا دارم كه آگاهى و بيدارى را در مسلمانان عميق‏ تر و گسترده‏ تر گرداند تا اين كه همه مسلمانان آگاه و بيدار شوند و تمام پيمانه ‏ها و معيارهاى ستمگران جهان را به كلّى وارونه سازند. و اين بر خداوند دشوار نيست.

*برگرفته از کتاب اسلام و سیاست؛ نوشته آیت الله سید صادق شیرازی

 

نظر شما