تحقیقی که دانشگاه نیوکاسل با همکاری دانشگاه کویت انجام داده است، نشان می دهد کامنت کاربران عرب زبان در خصوص اخبار و حوادث مربوط به ایران آمیخته با دیدگاههای ایران ستیزی بوده و آنان ایران را کشوری ضد اسلام، عامل اسراییل و تهدیدی برای جهان می دانند.
بعد از پیروزی انقلاب مصر و حرکت ایران و مصر به سوی بهبود رابطه، بخشی از مردم آن کشور علی رغم بحران اقتصادی و رکود شدید صنعت گردشگری، در برابر ورود گردشگران ایرانی موضع منفی گرفتند و مانع از ادامه کار تورهای مسافرتی شدند؛ حال آنکه در مقابل ورود گردشگران اسراییلی هیچ مخالفتی از خود نشان ندادند.
بسیاری از مردم عرب زبان خود را برتر از ایرانیان دانسته و آنان را با عناوینی همچون مجوس و رافضی یاد می کنند؛ به عقیده آنها ایرانیان (و در قلمرویی گسترده تر شیعیان) علی ابن ابیطالب را می پرستند و به پیامبر اسلام(ص) اعتقادی ندارند.
در سوی دیگر ماجرا نیز ایرانیان به علت منسوب بودن به نژاد آریایی خود را برتر دانسته و به اعراب به دیده تحقیر می نگرند، آنان را با صفات ناشایست یاد کرده و بدوی، متوحش، عقب افتاده و خونریز می دانند.
بی گمان یکی از دلایل مهم ایجاد افکار و احساسات این چنینی تأکید بر اِلِمان های هویت ساز و احساسات افراطی ناسیونالیستی است. به عبارت دیگر ملی گرایی، خودبرتربینی و اهمیت بخشیدن بر قومیت و مذهب به عنوان عناصر هویت بخش ملت ها، سبب دوری این دو قوم از یکدیگر شده است اما نکته اینجاست که گاه همین عوامل متأثر از رویدادهای سیاسی و بهبود رابطه بین کشورها تا حدودی رنگ باخته است. بنابراین عامل مهم تر در ایجاد این تفرقه و کینه را می توان سیاست دولت های حاکم و تأثیرپذیری افکار عمومی از این سیاست ها دانست.
تجربه نشان داده است که دولت ها بر اساس سیاست های خود اقدام به برنامه سازی نموده و از طریق رسانه ها و شبکه های اجتماعی، افکار و اندیشه های مردم را جهت دهی می کنند.
رسانه ها برخلاف آنچه ما فکر می کنیم اخبار را منتقل نمی کنند بلکه اخبار را شکل می دهند و می سازند. اطلاعات را دستکاری می کنند و فقط بخشی از واقعیت را منعکس می کنند. چرا؟ چون محتوای رسانه ها عموما در خدمت قدرت حاکم است.
این امر لزوم هرچه بیشتر شدن تعامل، گفت و گو و کسب اطلاعات و شناخت از یکدیگر را نشان می دهد. وقتی اطلاعات در حد صفر است، مردم براحتی تحت تأثیر رسانه ها قرار می گیرند؛ در حالیکه هرقدر ارتباط بین دو فرهنگ از طرق مختلف همچون مسافرت و برخورد رودررو بیشتر باشد، به همان میزان پذیرش تفاوت ها و احترام به ارزش ها افزون گشته و تعامل میان فرهنگی عمیق تر و بادوام تر خواهد شد.
وقتي كه ما نتوانيم برتر بودن خود را از ذهن بيرون كنيم و متوجه شويم كه همه فرهنگ ها ارزش دارند، همه فرهنگ ها مي توانند نقاط درخشان و برجسته اي داشته باشند و بايد هر چه بيشتر تلاش كنند يكديگر را بشناسند، به همين ترتيب هم نمي توانيم به دوستی و همبستگی ميان ملت ها برسيم.
ما باید سعی کنیم از تبلیغات رسانه ها و ایدوئولوژی دولت ها فاصله بگیریم، اما این فاصله گیری چگونه حاصل می شود؟
براي اين كار بايد با جهان وارد تعامل و مبادله فرهنگی شویم. اعراب نه با ایران آشنایی دارند و نه با سفر به این کشور و مراوده با مردم سعی در اصلاح نگاه خود می کنند. همین مشکل را ایرانیان نیز دارند و اگرچه آمار سفر به دوبی و ترکیه سال به سال رشد را نشان می دهد، اما اولاً این سفرها تنها به این دو کشور محدود شده و ثانیاً هدف از آن غالبا چیزی جدای از تعامل و کسب آگاهی و شناخت بهتر نسبت به مردم آن کشورهاست.
برای مثال تصور ناقص ایرانیان از جامعه عربستان از خلال نگرش ناسیونالیستی و پنجره محدود رسانههای سیاسی و ایدئولوژیک میسر شده و با تصویر ایستای اعراب دوران جاهلیت، تقویت شده است.
غلبه این تصویر ایستای جاهلیت از جامعه عرب سبب ایجاد نوعی آگاهی پیشینی در ذهن آنان شده است بگونه ای که دیگر خود را نیازمند شناخت بیشتر از جامعه عرب ندیده اند. آنها افرادی هستند که تنها به «شکم» و «شهوت» خود میاندیشند و کار دیگری در زندگی ندارند. تصویر اخیر از اعراب زمانی تلختر میشود که دریابیم که این تصویر، همان چیزی است که شرقشناسان اروپایی در سفرنامههای خود به «شرقیان» نسبت دادهاند و ما به جای پاسخگویی به این اتهام، صرفاً انگشت اشاره خود را بهسوی اعراب گرداندیم. در طول تاریخ معاصر هرگاه رخدادی، خلاف تصویر ما از اعراب، خود را به ما تحمیل کرده است، توجیهی بر آن یافتهایم و «پول نفت» بزرگترین یاورمان در این ماجرا بوده است. علت پیروزی اعراب در مسابقات ورزشی، توسعهیافتن زیرساختها، وضعیت رفاهی بالا، تعاملات گسترده با کشورهای مختلف و...، همه و همه تنها با یک دلیل توجیه شده است: «پول نفت»!در این سالها چنان از پول نفت اعراب بدگویی کردهایم که گویا خودمان کشور را با تولیدات صنایع فضایی به پیش بردهایم.
چنین تصویرسازیهایی مانع از درک بهبود شاخصهای توسعهیافتگی این کشورها شده است؛ برای مثال برخلاف تصور ما، وضعیت زنان عربستان در پاره ای موارد بهتر از وضعیت زنان در ایران بوده است. آمار دپارتمان توسعه اجتماعی سازمان ملل (۲۰۱۶)، برخی از کلیشههای ما درباره زنان عرب را اینگونه زیر سؤال می برد :
-زنان عرب در پستوهای خانه جای دارند: نرخ مشارکت زنان در بازار کار در عربستان، ۲۰٫۱ % (در ایران، ۱۶٫۲ %)
-زنان نقشی در تصمیمسازی ندارند: حدود یک پنجم (۲۰ %) پارلمان عربستان در اختیار زنان این کشور است (در ایران تنها ۳ %) بنابراین آنها سهم بسیار بیشتری در تصمیمگیری پارلمانی داشتهاند؛
-نرخ بیسوادی زنان در آنجا بالاست: سالهای مورد انتظار تحصیل زنان در آنجا ۹ سال (و در ایران ۸٫۵ سال) بوده است
-زنان عربستانی از ۹ سالگی فرزندآوری میکنند: نرخ زاد ولد زنان نوجوان (۱۵- ۱۹ ساله) در عربستان ۸٫۸ بهازای هر هزار زن (در ایران، ۲۶٫۷)! این شاخص نشان میدهد که نرخ زاد ولد زنان نوجوان در ایران حدود 3 برابر عربستان است.
بنابراین مشکل بزرگ امت اسلام این است که یکدیگر را نمیشناسند و میانشان گفتوگو وجود ندارد. حال آنکه وجود اصول و مبانی مشترک در بین مذاهب و فرهنگها، زمینه گفت وگو بین آنها را فراهم می سازد و باب بحث و سخن و مفاهمه را به روی آنها می گشاید.
شاید تنها استثنا در این مورد را بتوان پیاده روی اربعین دانست که در آن شیعیان با نژادها و زبان های مختلف از اقصی نقاط جهان گرد هم آمده و طی چندین روز، علاوه بر تماس مستقیم با مردم محلی، با سایر ملت ها همگام و هم کلام می شوند و بر آگاهی و شناخت خود افزوده، پیوند و علقه خود را با سایر امت اسلام تحکیم و تقویت می بخشند.
قرآن، علاوه بر آن که بر روابط اجتماعی میان انسانها تأکید فراوان دارد، آنان را به سیر و گردش در میان سایر اقوام و ملل و سیاحت در زمین فرامی خواند و به اندیشه و تفکر در احوال دیگر ملل و اقوام ترغیب می کند؛ «قُلْ سِیرُواْ فِی الْأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ...؛ در زمین بگردید، پس بنگرید که (خداوند) چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟» (عنکبوت/20 ) این امر، خود بیانگر توجه اسلام به لزوم تعامل و ارتباط میان ملتها و پرهیز از گوشه گیری و انزواست
اما مسلمانان از این امر مهم در زندگی و روابط اجتماعی خود غافل شدند و همین امر موجب شد که روز به روز از یکدیگر فاصله گرفته و نسبت به هم دچار برداشت های ناصحیح و حتی کینه و دشمنی شوند.
این درحالی است که مردم مغرب زمین می کوشند با بهره گیری از ابزارهای مختلف، شناخت هرچه بهتر و بیشتری از سایر اقوام و ملل جهان بدست آورند؛ چنانکه خانواده ها همراه با فرزندان خود بار سفر می بندند و سالها به سفر و کندوکاو در دور افتاده ترین نقاط زمین می پردازند؛ جالب آنکه مدارس نیز بر این امر تشویق نموده و آموخته های حاصل از چنین سیر و سفری را برتر از تعلیم کتب درسی و حضور در مراکز آموزشی می دانند.
به تازگی مقامات اروپایی از امکان سفر رایگان ۱۲ هزار جوان اروپایی در منطقه شنگن با عنوان برنامه «کشف اروپا» خبر دادند. به گفته تیبور ناواراسیس، کمیسرامور آموزش، فرهنگ، جوانان و ورزش اتحادیه اروپا هدف از این برنامه این است که «جوانان امکان کشف تنوع و غنای فرهنگ اروپایی و دیدار با اروپاییها در سراسر این منطقه برایشان فراهم شود.»
بدان امید که ما نیز روزی به این نقطه برسیم
نظر شما