twitter share facebook share ۱۳۹۹ خرداد ۰۱ 1879

حسن بلاسیم نویسنده مشهور عراقی است که تجربه نبرد در جبهه های جنگ ایران و عراق را دارد و داستان های کوتاهی را با عنوان «نمایشگاه جسد» به رشته تحریر درآورده است. این داستان ها که به مرگ در میانه جنگ ایران و عراق (1980-1988) می پردازد، گرچه توجه محافل ادبی جهان را به خود جلب کرده، اما از دید ناشران و مترجمان ایران مغفول مانده و به فارسی ترجمه نشده است. حال آنکه به نظر می‌رسد بسیاری از خوانندگان ایرانی با توجه به شباهت‌های داستان با تجربه‌ی زندگی خود از جنگ، با این داستان ارتباط برقرار کنند.

متأسفانه، بلاسیم و بسیاری دیگر از نویسندگان برجسته‌ی عرب، برای اکثر خوانندگان ایرانی ناشناخته‌اند و ترجمه‌ی آثار آنها به زبان فارسی در دسترس خوانندگان نیست. جای کنجکاوی است که چرا کشوری که به کمک به حفظ امنیت همسایه‌ی دوست و برادر خود می‌بالد، به قدرت ذهن و فرهنگ این همسایه بی‌علاقه و بی‌تفاوت است؟ و چرا ادبیات عرب تا حد زیادی در بازار ترجمه‌ی ادبیات ایران مورد غفلت واقع شده است؟

نگاهی به آمار

اگر نگاهی به داده‌های پایگاه کتابشناسی کتابخانه ملی ایران بیاندازیم، می بینیم که در 10 سال گذشته (2020 -2010) بیش از 35000 اثر داستانی در ایران چاپ و منتشر شده است. اما در این میان، تنها حدود 200 ترجمه به ادبیات عرب اختصاص دارد؛ در حالیکه شمار آثار ادبی ترکی ترجمه شده 640 اثر می باشد.

از میان این 200 اثر هم گاها می بینیم که چندین اثر، ترجمه های متفاوتی است که از یک کتاب صورت گرفته است. به عنوان نمونه می‌توان به «سیدات القمر» نوشته‌ی جوخه الحارثی اشاره کرد که سیستم FIPA وجود هشت ترجمه متفاوت را برایش نشان می‌دهد. همه این ترجمه ها از نیمه دوم سال 2019  که الحارثی برای رمان خود جایزه‌ی بین‌المللی بوکر را کسب کرد، انجام شده است؛ در واقع اگر این کتاب جایزه برتر ادبیات غرب را به دست نیاورده بود، ترجمه نمی‌شد و جای تأسف است که یک رمان عربی زمانی شایستگی ترجمه در ایران را پیدا می‌کند که در غرب به شهرت رسیده و برنده جایزه شود.

محبوب ترین آثار عربی در میان ایرانیان، آثار نجیب محفوظ، جورجی زیدان، جبران خلیل جبران، غسان كنفانی، نزار قبّانی و غاده السمان است. حداقل 15 ترجمه متفاوت از کتاب «پیامبر» نوشته‌ی جبران خلیل جبران وجود دارد که برخی از آنها بیش از 40 بار در ایران تجدید چاپ شده‌اند. در دهه‌ی گذشته، علاقه به اثر کلاسیک هزار و یک شب باعث شده است تا این اثر حداقل 60 نسخه ترجمه‌ی فارسی مختلف داشته باشد و جای شگفتی است که آثار معاصری همچون «فرار به جهنم» نوشته معمر قذافی نیز، در میان آثار ترجمه شده دیده می شود. البته، وجود چنین آثاری در سیستم کتابشناختی ایران، بدین معنا نیست که این محصولات در بازار به راحتی در دسترس می باشد؛ چنانکه می بینیم شهر كتاب، به عنوان برترین كتابفروشی ايران، تنها 40 اثر داستانی عرب را در معرض فروش گذاشته است.

صنعت نشر ایران

سالهاست که صنعت نشر کتاب ایران با کاهش مداوم شمار خواننده روبروست. طبق یک مطالعه جدید، میانگین چاپ برای یک کتاب حدود 800 نسخه است. از آنجا که سودآوری برای مترجمان و ناشران بسیار ناچیز شده، سرمایه گذاری در ادبیات عرب ریسکی است که خیلی‌ها مایل به انجام آن نیستند.

چرا علاقه زیادی به ترجمه و معرفی آثار ادبی معاصر عرب در ایران وجود ندارد؟

اگر از ناشران ایرانی سؤال کنید، متداول‌ترین پاسخ این است که مترجمان قابل اعتماد و توانمند برای ترجمه متون عربی به فارسی اندکند. حتی ویراستاران کم شماری هستند که بتوانند ترجمه‌ها را بخوانند و آنها را با متن اصلی مقایسه کنند. به دلیل این کاستی ها، ترجیح ناشران، برگردان متون از انگلیسی به فارسی است. به عنوان نمونه، می‌توان از هشام مطر، نویسنده انگلیسی- لیبیایی یاد کرد که از میان سیل آثارش، سه اثر مهم وی از انگلیسی به زبان فارسی ترجمه شده و موجود است. ناشران ترجیح می‌دهند ترجمه‌ی آثار داستانی عرب را نه از زبان اصلی بلکه از ترجمه‌ی انگلیسی آن به فارسی برگردانند و به راحتی می توان تصور کرد که چگونه نظام معانیِ آثار، در گذار از چنین فرایندی از بین می‌رود. به عنوان مثال، عنوان ترجمه‌ی انگلیسی کتاب «سیدات القمر»، اجرام آسمانی بود که این عنوان نیز وقتی کتاب از انگلیسی به فارسی ترجمه شد، به «اشیاء نجومی» تبدیل شد. در حالی که حتی یک خواننده‌ی ​​ایرانی، با دانش عربی متوسط نیز به راحتی می‌تواند معنای عنوان اصلی عربی آن را دریابد، زیرا این کلمات در فارسی نیز به کرات استفاده می‌شوند.

در حالی کمبود مترجم عربی بر سیستم نشر ایران حاکم است، که حکومت نسبت به آموزش زبان عربی به دانش آموزان تأکید زیاد دارد. در ماده 16 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر شده است که زبان عربی باید به دانش‌آموزان کلیه‌ی مقاطع و رشته‌هایی که دوره‌ی آموزش ابتدایی را سپری کرده‌اند، آموزش داده شود. با وجود چنین قانونی، تعداد معدودی از فارغ‌التحصیلان مقطع دیپلم در ایران که حداقل شش سال از عمر خود را صرف دوره‌های عربی کرده‌اند، می‌توانند به زبان عربی مکالمه کنند یا حتی متن ساده‌ای را که برای کودکان نوشته شده است، بفهمند. راز کلیدی بی علاقگی دانش آموزان به یادگیری زبان عربی، همین اجبارها است و سیستم آموزشی در این زمینه، هیچ دستاوردی جز اتلاف وقت دانش آموزان نداشته است.

علاوه بر این، روش آموزش زبان عربی در ایران، شیوه‌ای است که در حوزه‌های علمیه با آموزش صرف و نحو صورت می‌پذیرد و سبکی بسیار قدیمی است. در واقع، این سبک از آموزش زبان عربی، صرفاً برای خواندن متون دینی مفید می باشد. این رویکردهای غلط آموزشی، در آموزش عالی نیز تأثیر منفی داشته است. بیش از 100 دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی در ایران، در مقطع کارشناسی، رشته‌ی ادبیات عرب و ترجمه عربی را ارائه می‌دهند که در مجموع، ظرفیتی بالغ بر 5000 دانشجو در سال دارند. اما از آنجا که برای ورود به دانشگاه‌های ایران، دانش‌آموز می‌بایست از سد کنکور بگذرد، بسیاری از متقاضیان نمی‌توانند در رشته مورد نظر خود تحصیل کنند و اجباراً می‌بایست در رشته‌ای که در آن قبول می شوند، ادامه تحصیل دهند.

از سوی دیگر، به زحمت می‌توان آموزشگاه آزادی را یافت که به آموزش زبان عربی بپردازد؛ و برخی آموزشگاهها هم که آموزش زبان عربی را ارائه می دهند، به دلیل به حد نصاب نرسیدن متقاضیان، مجبور به ترک آموزش این زبان هستند. این در حالی است که در همین آموزشگاه‌ها، زبان‌آموزان متقاضی زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و در سالهای اخیر اسپانیایی به قدری زیاد هستند، که گاه به دلیل تکمیل شدن ظرفیت کلاس‌ها، باید ترم‌های آتی را رزرو کنند.

از همه‌ی این‌ها گذشته، کسی که به دنبال آموختن زبان عربی در دانشگاه‌ها یا سایر مؤسسات آموزشی است، باید از روی عشق به این کار روی آورد، زیرا آموختن این زبان از آینده‌ی شغلی و مزایای حقوقی خوبی برخوردار نیست.

وضعیت مجلات عرب‌زبان نسبتاً بهتر است. در یک دهه‌ی گذشته، پنج مجله‌ی دانشگاهی در زمینه‌ی ادبیات عرب (سه مجله در دانشگاههای بزرگ پایتخت و دو مجله دیگر در شهرهای یزد و مشهد) منتشر می شوند. مباحث مقالات این مجلات متنوع است و از مطالعات کلاسیک نحو عربی گرفته تا نقدهای مدرن فمینیستی نویسندگان معاصر را شامل می‌شوند.

دولت ایران اصرار دارد که به مردم خود عربی آموزش دهد، اما به ندرت به معرفی ادبیات معاصر عرب می پردازد. با شروع دهه 1980، حوزه هنری (بخش هنری سازمان توسعه اسلامی ایران که تحت نظارت ولی فقیه، وظیفه‌ی اشاعه و ترویج فرهنگ دینی را برعهده دارد) گهگاه برخی آثار عربی به ویژه آثار نویسندگان فلسطینی را ترجمه می‌کرد؛ از شمار این‌گونه آثار می‌توان به ادبیات مقاومت جهان عرب اشاره کرد. در سال 2002، حوزه هنری، دفتر ویژه‌ای برای مبادله ادبیات فارسی و عربی تأسیس کرد. این دفتر گاه و بی‌گاه از ترجمه به ظاهر تصادفی مجموعه‌ای از آثار معاصر عربی، از جمله گلچین اخیر شاعران و نویسندگان عمانی، حمایت می‌کند، اما تمرکز اصلی این دفتر بر ترجمه‌ی آثار نویسندگان ایرانیِ همفکر حکومت است. به عنوان مثال، کتاب «دا» که خاطرات یک زن ایرانی از جنگ را به تصویر می‌کشد و داستان اشغال خرمشهر توسط نیروهای عراقی و آزادی نهایی آن را روایت می‌کند، برای ترجمه به عربی انتخاب شد.

اصرار حکومت بر آموزش متون دینی به زبان عربی، چندین نسل را اجباراً در معرض اصطلاحات و الفاظ عربیِ روحانیت در مدارس، خیابان ها و رسانه ها قرار داده و موجب شده است که هرگاه سخنی را به عربی می شنوند، ناخوداگاه آن را به سیستم سیاسی ایران مربوط دانسته و ایدئولوژی مورد حمایت حکومت برایشان تداعی شود. همین امر رفته رفته آنان را از یادگیری این زبان و فرهنگ جوامع عرب و شناخت تولیدات فرهنگی آنها دلزده کرده است.

البته، پیش داوری ها و دلایل عمیق‌تر فرهنگی نیز وجود دارد که روشنفکران ایرانی را از نزدیک شدن به ادبیات عرب باز می‌دارد. توجه ایرانیان نیز مانند همسایگان عرب‌شان، به سمت غرب است و انگونه که یکی از مترجمان ادبیات عرب می گوید: «آثار درجه سوم و چهارم نویسندگان آمریکایی و اروپایی به راحتی در ایران ترجمه می‌شوند، در حالی که برجسته‌ترین نویسندگان عرب، همچنان ناشناخته‌اند.» ضمن اینکه مردم معمولاً بی‌آنکه آثار ادبیات عرب را خوانده باشند، پیش‌داوری کرده و هیچ اثری را در ادبیات عرب شایسته‌ی خواندن و ترجمه نمی‌بینند! و همین عدم اقبال مخاطب، باعث می شود که مترجمان ایرانی هم از ترجمه‌ی آثار ادبی عرب خودداری ‌کنند.

اما بر روشنفکران ما بایسته است که تعصبات قومی و خصومت تاریخی خود را کنار بگذارند و دانش خود را در مورد همسایگان عرب خود به روز کنند. ایرانی‌ها اطلاعات اندکی در مورد تجربه‌ی عراقی‌ها از جنگ هشت ساله دارند. دسترسی به تفاهم در مورد تجربه‌ی مشترک جنگ ایران و عراق، از طریق روایت‌های رسمی و خاطرات سانسور شده از جنگ امکان پذیر نیست. در عوض، می‌توان برای نیل به این هدف، از خواندن آثار خلاقانه‌ی نویسندگانی چون حسن بلاسیم و اسماعیل فهد اسماعیل بهره برد.

افراد معمولاً برای فرار از وحشت زندگی واقعی، به داستان و فیلم پناه می‌برند. اما برای ایران و همسایگان عرب آن، ادبیات داستانی می‌تواند به منزله‌ی یک پل ارتباطی باشد و به پیداکردن راه‌حل‌های مثبت سیاسی برای رفع درگیری‌هایشان به آنها کمک کند.

*منبع: مؤسسه خاورمیانه

مترجم: ط. مکارمی

نظر شما