twitter share facebook share ۱۴۰۱ دی ۲۹ 583

هرچند ماه یکبار مقاله ای در مورد مرگ زبان عربی منتشر می شود و معمولا دلیل آن رواج و سلطه زبان انگلیسی دانسته می شود

(برای مطالعه بیشتر در مورد تأثیر گسترش زبان انگلیسی در از بین رفتن زبان عربی به مقاله زبان انگلیسی در جهان عرب، جای زبان عربی را می‌گیرد و از دست رفتن زبان قران مراجعه کنید)

البته که هژمونی امپریالیستی معمولا با هژمونی فرهنگی همراه است و معمولا زبان نخستین چیزی است که هدف قرار می گیرد. زبان رکن فرهنگ یک ملت است و وقتی زبان را از مردم جدا کنید جلوی تداوم تاریخ یک ملت را می گیرد و باعث می شوید که آنها احساس از خود بیگانگی کنند اما من معتقد نیستم که رواج زبان انگلیسی باعث مرگ زبان عربی شده است و دلیلی که برای این ادعای خود دارم این است که همچنان 400 میلیون نفر از ساکنان خاورمیانه و شمال آفریقا به زبان عربی صحبت می کنند

به عبارت دیگر تنها گروه خاصی از اعراب هستند که استفاده از زبان عربی را کنار گذاشته اند. اینکه در مهمانی هایی در دبی به زبان انگلیسی گفتگو می شود دلیلی بر مرگ زبان عربی نیست. از نگاه من اگر قرار باشد زبان عربی روزی منقرض شود دلیل آن نه گسترش زبان انگلیسی که عاملی داخلی است

در آستانه نمایشگاه بین المللی کتاب قاهره که از 24 ژانویه تا 6 فوریه برگزار می شود، ترجمه جدیدی از کتاب «پیرمرد و دریا» اثر همینگوی سروصدا به پا کرده است. ترجمه این کتاب به جای عربی فصیح با لهجه مصری ارائه شده است

برخی ضمن ارج نهادن به این اقدام، استدلال می کنند که لهجه مصری باید به عنوان یک زبان جدا در نظر گرفته شود به ویژه که به شکل گسترده ای در فیلم ها و ترانه ها مورد استفاده قرار می گیرد

پیرمرد و دریا اولین متن انگلیسی نیست که به گویش مصری ترجمه شده است. اواخر دهه 1990 مصطفی صفوان اتللو شکسپیر را به لهجه مصری ترجمه کرد. صفوان که روانکاو است معتقد است تنش های سیاسی و اجتماعی در جهان عرب به این دلیل است که گویش مادری آنها به شکل مکتوب نیست. وی این نظریه را مطرح می کند که پیشرفت اعراب مستلزم تبدیل زبان گفتاری به زبان نوشتاری است و مدعی است که جایگاه لهجه مصری در زبان عربی همچون ایتالیایی در زبان لاتین است

از نگاه صفوان زبان عربی فصیح از آنجا که اکثر مردم از آن استفاده نمی کنند، زبانی مرده است و برگردان شعر و ادبیات و تراوشات فکری به زبان عامیانه باعث پیشرفت تمدن می شود

ایرادی که در نظریه صفوان وجود دارد این است که وقتی ما از مرگ یک زبان صحبت می کنیم به این معناست که مردم عادی در بیروت و اسکندریه نتوانند آنچه از رادیو پخش می شود یا در صفحات اول روزنامه ها می آید را بفهمند درحالی که اینگونه نیست. مقایسه زبان عربی با زبان لاتین اشتباه است و ما زبان عربی را در برنامه های آموزشی، رسانه های خبری و اسناد رسمی می بینیم. صفوان زبان عربی را زبان توده ها نمی داند حال آنکه توده ها اعم از باسواد و بی سواد همواره از طریق اشعار متنبی، الفرید و المعاری یا از طریق آیات قرآن و روایات، با این زبان سروکار دارند. در دوران های نزدیک تر نیز آثار جبران خلیل جبران، نزار قبانی و.. در ترانه های ام کلثوم، فیروز و عبدالحلیم حافظ تجلی یافته و توده ها را مجذوب خود کرده است

اشتباه بزرگتر صفوان این است که مصری را به جای یک گویش یک زبان می داند. در اینجا باید به چند سؤال پاسخ دهیم؛ اینکه زبان چیست؟ و تبدیل گویش مصری به یک زبان نوشتاری چه پیامدهایی دارد؟

زبان نوشتاری نیازمند کدنویسی، توافق بر سر دستور زبان، املای استاندارد شده و ملاحظات دیگر است. رعایت این نکات در تبدیل گویش های مختلف عربی به زبان نوشتاری، باعث می شود که در نهایت این گویش ها از ریشه مشترک خود جداشوند و زبان عربی از بین برود. اگر در حال حاضر اعراب لهجه های مختلف را می فهمند به دلیل است که می توانند ریشه مشترک کلمات را در عربی فصیح ردیابی کنند ولی با تدوین گویش ها به زبان نوشتاری، ممکن است این ریشه های مشترک از بین بروند

برای مثال کلمه ظلم در گویش کویتی ظلم است و در گویش مصری زلم. وقتی یک نویسنده مصری تصمیم بگیرد این کلمه را در رمان خود به صورت آوایی و مطابق با لهجه خود بنویسد، در آن صورت یک خواننده غیرمصری برای رمزگشایی کلمه به تلاش بیشتری نیاز پیدا می کند و با ادامه این روند تصور موقعیتی که نیاز باشد یک متن مصری به اماراتی یا یک متن تونسی به عراقی ترجمه شود دور از ذهن نیست. اگر رسانه ها، مؤسسات آموزشی و نهادهای رسمی همگی به پروسه تبدیل گویش به زبان نوشتاری بپیوندند در آن صورت زبان عربی واقعا می میرد و اعراب توان برقراری ارتباط با یکدیگر را از دست می دهند

منبع: العربی الجدید

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما