افراد بسته به اینکه اخبار را از کدام منبع خبری دریافت می کنند، ممکن است نظرات و دیدگاههای متفاوتی در مسائل مختلف مثلا در شیوه بازجویی و استیضاح رئیس جمهور آمریكا، با دوستان، نزدیكان یا همسایگانشان داشته باشند؛ حتی ممکن است برداشت هر فرد از یک روایت، به قدری با دیگری متفاوت و متعارض باشد که برداشت دیگری را نادرست بیانگارد. این عدم اجماع در مورد حقایق اساسی که تا حد زیادی محصول رسانههای اجتماعی است، خطراتی جدی به همراه دارد و تقریباً میتوان گفت که اقدام مؤثری نیز تاکنون برای حل آن انجام نشده است.
در سالهای اخیر، نیاز به ارتقاء سواد رسانهای، به ویژه از سوی کسانی که در پی مبارزه با اطلاعات غلط در عصر دیجیتال هستند و ترجیح میدهند بدون استفاده از غولهای فناوری مانند فیس بوک و گوگل، به این اطلاعات دست یابند، به شدت احساس میشود. اگر مردم از سواد رسانهای در حد کافی برخوردار باشند، با منطقی قوی در دنیای دیجیتال سیر می کنند و بهتر خواهند توانست سره را از ناسره تشخیص دهند؛ خبرنگاری و روزنامهنگاری نیز در چنین جامعهای ارتقاء خواهد یافت.
در واقع، همانطور که رانندگی بدون آگاهی از قوانین راهنمایی و رانندگی، خطرناک است، ورود به محیط رسانههای دیجیتال نیز نه تنها آدمی را گرفتار اخبار جعلی میکند، بلکه تهدیدهایی مانند آزار و اذیت آنلاین، تجاوز به حریم خصوصی و گفتار نفرتآمیز و ...، نیز از خطرات این فضاست که مهار آن، نیاز به دانش و آگاهی دارد. از این رو تلاش برای بهبود سواد رسانهای در سطح جهان، بسیار حائز اهمیت است.
رسانههای خبری آزاد، معتبر و مستقل، پایه و ستون دموکراسی هستند و وجودشان برای اینکه رأی دهندگان تصمیم آگاهانه ای بگیرند و رهبران و نامزدان منتخب نیز در قبال مردم، مسئول و پاسخگو باشند ضروری است. لذا برای ارتقای دموکراسی در جامعه، دستیابی به سواد رسانه ای باید در سطحی وسیع تر دنبال شود.
دموکراسی، از زمان مطرح شدنش در یونان باستان بیش از 2500 سال پیش، به قوانین و نهادهایی اطلاق میشد که بین مشارکت مدنی و قدرت، تعادل برقرار میکردند. اگر هدف از دموکراسی، برقراری فضاهایی بود که همه بتوانند در آن به گفتمان بپردازند، شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک و توییتر، اوج دموکراسی محسوب میشدند و جنبشهای مردمی همچون بهار عربی 2011 ، منتج به ظهور دولت هایی دموکرات می گشتند. اما هدف از دموکراسی، ایجاد سیستمی حاکمیتی است که از طریق آن رهبران منتخب بتوانند دانش و تخصص خود را برای پیشبرد منافع ملت به کار گیرند و حاکمیت قانون و تفکیک قوا هم، عناصر حیاتی این سیستم حاکمیتی هستند.
نکته دیگر آنکه مادامی که در یک کشور نهاد سازی نشده باشد، علیرغم بسیج امکانات و نیروها نمی توان برای تحقق دموکراسی کاری از پیش برد. اما امروزه، همانگونه که مردم نسبت به رسانههای خبری بدبین هستند، به نهادهای دولتی نیز بدبین و بی اعتماد شده اند، چرا که بسیاری از دولتها نتوانستهاند نیازهای شهروندان خود را برآورده سازند و فساد را در جامعه گستردهاند؛ این مسئله، باعث افزایش شک و بدبینی نسبت به مؤسسات و نهادهای دموکراتیک و روی آوردن مردم به سمت شبکه های اجتماعی شده است، به این امید که از این طریق صدایشان شنیده شود.
اما مشکل این شبکهها این است که فاقد نظارت لازم هستند، و نمی توان از صحت اخبار و اطلاعاتی که منتشر می کنند مطمئن شد. در واقع، سازماندهی این شبکهها توسط شرکتهای فناوری اطلاعات، از آغاز به گونهای بوده است که به جای آن که یک منبع خبری ذیصلاح، وثوق و صحت اخبار منتشره در آنها را تائید کند، دادههای منتشر در آنها براساس شمار کلیکها، لایکها و مشاهدات ارزشگذاری می شوند.
سیاستمداران پوپولیست نیز از این ضعف شبکه های اجتماعی، برای کسب قدرت و خشنود کردن هواداران خود استفاده می کنند. رهبران عوام فریب سعی میکنند بر قانونگذاران و دادگاهها تسلط یابند تا از این طریق به خواسته و مطالبات رأی دهندگانشان –که در شکل گیری اغلب این خواست ها دروغ و تبلیغات تأثیرگذار بوده- جامه عمل بپوشانند. به عنوان نمونه میتوان به تلاشهای اخیر نخست وزیر انگلیس، بوریس جانسون، برای به تاخیر انداختن برکسیت بدون توافق، اشاره کرد.
در دموکراسی، همهی مردم باید بتوانند فارغ از اینکه به چه کسی رأی دادهاند، به رهبران خود اعتماد کنند و بدانند که آنها به حقوقشان احترام می گذراند. آنها باید بتوانند به زندگی روزمره خود بپردازند و اطمینان داشته باشند كه مقامات دولتی وقت و انرژی خود را صرف تصمیمگیری آگاهانه در جهت منافع ملت میكنند. لذا، بر رسانه های قابل اعتماد و مستقل از دولت بایسته است که از چنین روندی حمایت کرده و آن را پیش بگیرند و بدانند که هرگونه مخالفت نهادهای دموکراتیک با مردم و بالعکس، حس مسئولیتپذیری را در مردم و مسئولین تضعیف کرده و موجب سرخوردگی هر چه بیشتر مردم خواهد شد و رفته رفته، مشروعیت نظام را کاهش خواهد داد. چنین روندی به مرور زمان، انگیزه و کارایی افراد مستعد و نخبه را کاهش می دهد و مانع از فعالیت آنان در عرصههایی همچون روزنامهنگاری و سیاست خواهد شد.
شکستن این حلقهی شوم مستلزم پیشرفت روزافزون رسانهها و ارتقاء سطح سواد دموکراتیک در جامعه است. این در حالی است که مطالعات آیندهپژوهی کمیتهی ارتقاء کیفیت روزنامهنگاری شورای اروپا حاکی از آن است که بیشتر پروژهها و برنامههای ارتقاء سواد رسانهای موجود، به آموزش چگونگی استفاده از سیستم عاملهای دیجیتال و درک محتوای اخبار به دانش آموزان مدارس محدود شده است و حضور افراد مسن که از قضا بیشتر به چنین دانشهایی نیازمندند، در این برنامه های آموزشی بسیار محدود است. بنابراین، در اولین قدم جهت حل این مسئله، میبایست تعیین شود که در هر جامعه، چه افراد، نهادها یا ارگانهایی مسئولیت نظارت و انتخاب الگوریتمهای آموزش مکانیسم رسانهها و زیرساختهای دیجیتال را دارند.
بنابر آنچه گفته شد، دموکراسی ها در سراسر جهان تحت آزمایش هستند و اگر می خواهند از این آزمایش سر بلند بیرون آیند و موفق شوند، باید ارکان نهادهای دموکراتیک را تقویت کنند. این امر مستلزم دریافت چرایی اهمیت نهادها و شناخت تهدیداتی است که متوجه آنها است.
مترجم: ط. مکارمی
نظر شما