twitter share facebook share ۱۴۰۴ تیر ۱۶ 786
اردوگاه پهلوی، با راست افراطیِ جهانی همسو شده، به دخالت خارجی، تحریم و رویارویی نظامی با جمهوری اسلامی دل بسته و از افکار عمومی ایران فاصله گرفته است.

با پایان‌یافتنِ جنگ ایران و اسرائیل، یکی از چشمگیرترین پدیده‌ها، پشتیبانی علنی گروه‌های سلطنت‌طلب از جنگ بود؛ آن‌ها این رخداد را فرصتی تاریخی برای سرنگونی جمهوری اسلامی قلمداد می کردند.

این گروه‌ها که گرداگردِ رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران را گرفته بودند، آشکارا خواستار تشدید حملات و مداخلهٔ مستقیم خارجی برای تغییر رژیم شدند.

سلطنت‌طلبان که عمدتاً در آمریکای شمالی و اروپا مستقرند، طی سال‌های اخیر با گسترش شبکه‌های ماهواره‌ای–به‌ویژه تلویزیون «من و تو»–جانی تازه یافته‌اند.

این رسانه‌ها با ترویج روایتی نوستالژیک از سلطنت و کنارزدن دیگر جریان‌های دموکراتیکِ مخالف، و نیز با اتخاذ موضعی هوادار اسرائیل، توانسته‌اند افکار عمومی–به‌ویژه در میان طبقهٔ کارگر ایران–را شکل دهند و در جنگِ روانی و اطلاعاتی، به ابزاری نیرومند بدل شوند.

تولید نوستالژی و بازنویسی گذشته

امروزه بیشتر ایرانیان پس از پایانِ سلطنت به‌دنیا آمده‌اند؛ در نتیجه، شناختشان از تاریخ، بیرون از روایت رسمی حکومت، عمدتاً تحت تأثیر شبکه‌های ماهواره‌ای–به‌ویژه «من و تو» و تا حدی «ایران اینترنشنال»–شکل گرفته است.

این رسانه‌ها با تفسیری تجدیدنظرطلبانه از تاریخ معاصر، نوستالژی سلطنت را برانگیخته و چهره‌های وابسته به دستگاه سرکوب شاهنشاهی را تطهیر کرده‌اند.

با وجود انحصار رسانهٔ رسمی صداوسیما، فراگیری ماهواره از اواخر دههٔ ۱۳۷۰ دسترسی روزانهٔ بیشتر خانواده‌ها به شبکه‌های برون مرزی را ممکن کرده است.

شبکهٔ لندن‌نشین «من و تو» که در ۲۰۱۰ راه‌اندازی شد، ابتدا با برنامه‌های سرگرمی و بدون تبلیغات جلب مخاطب کرد، اما نقطهٔ عطف آن مستندهایی بود که با فیلم های قدیمی و سیاه و سفیدی که رنگی‌شده بودند و گفت‌وگو با «کارشناسان» سلطنت‌طلب، دوران پهلوی را عصر پیشرفت و عظمت ملی جلوه داد؛ درحالی‌که سرکوب ساواک، اعدام مخالفان و فقرِ گسترده تقریباً از قاب تصویر حذف شد.

اوج این تطهیر در جنبش «زن، زندگی، آزادی» بود؛ زمانی که «من و تو» یک گفت‌وگوی هفت‌ساعته با افسر سابق ساواک پخش کرد؛ بی‌آن‌که مجری چالشی جدی دربارهٔ کارنامهٔ او طرح کند.

«من و تو» همچنین قالب «شهروندخبرنگار» را به کار برد؛ ویدئوهایی از داخل ایران دربارهٔ سرکوب، فقر یا ناکارآمدی سیستم، که آینه‌ای نقادانه از امروز و تصویری آرمانی از گذشته ارائه می‌داد.

نفوذ در طبقات کارگر

رمز موفقیت «من و تو» در برقراری ارتباط مؤثر با طبقهٔ متوسط و طبقات کارگر است؛ همان‌هایی که والدینشان پیشرانِ انقلاب ۵۷ بودند.

به‌سبب پراکندگی، ضعف سازمانی و رسانه‌ایِ دیگر جریانات مخالف، کمتر کسی توانسته چنین پیوند اجتماعی پایداری بسازد؛ حال آن‌که «من و تو» اکنون بیش از ۱۷میلیون دنبال‌کننده در اینستاگرام دارد.

نسل تازهٔ گردانندگان این شبکه–افرادی حرفه ای که زادهٔ جمهوری اسلامی هستند و برخی سابقهٔ کار در صداوسیما را دارند–با درک عمیق از کدهای فرهنگیِ معاصر، محتوایی تولید می‌کنند که برخلاف روایت‌های کلیشه‌ای و دور از واقعیتِ نسل نخست تبعیدیان، به‌مراتب به واقعیت اجتماعی ایران نزدیک‌تر است.

این شناختِ زیسته تا جایی پیش رفته که «من و تو» پس از «بی‌بی‌سی فارسی» که سال‌هاست بازوی نرمِ قدرت بریتانیاست و عمدتاً توسط روزنامه‌نگارانِ اصلاح‌طلب ایرانی اداره می‌شود، دومین کانال پربینندهٔ فارسی‌زبان شده است.

سلطنت‌طلبی که زمانی در میان قشر مرفه مهاجر محصور بود، اکنون پایگاه اجتماعی وسیع‌تری یافته است؛ عواملی چون گسترش ماهواره، بی‌اعتمادی به نهادها، خستگی از گفتار رسمی و نقش محوری تلویزیون در زندگی خانوادگی در این گسترش مؤثر بوده است.

در ایران، تلویزیون فقط برای سرگرمی نیست؛ بلکه برنامه‌های آن تعیین می‌کند که خانواده‌ها چه ساعتی دور هم جمع شوند، استراحت کنند یا گفتگو کنند. در عین حال، یکی از مهم‌ترین ابزارهای شکل‌دهی به نگرش سیاسی جامعه نیز هست. در چنین بستری، «من و تو» کم‌کم به حاشیه‌ها و استان‌های محافظه‌کار نیز رخنه کرد و با آرمانی‌کردن گذشتهٔ سلطنتی و ترویج هنجارهایی مخالف گفتمان رسمی، افکار سیاسی را دگرگون ساخت؛ دگرگونی‌ای که در شعارهای سلطنت‌طلبانهٔ اعتراضات ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ مشهود بود.

تصاحب روایت

سلطنت‌طلبان خیزش «زن، زندگی، آزادی» را فرصتی راهبردی دیدند. شبکه‌های برون مرزی، با وجود دوری جامعه‌شناختی از جنبش، به یاری قدرت رسانه‌ای، این خیزش را به نام خود مصادرهٔ نمادین کردند.

این جنبش که با مرگ ژینا (مهسا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ و با شعار کردی «ژن، ژیان، ئازادی» شکل گرفت، ائتلافی کم‌سابقه از جوانان شهری، طبقهٔ متوسط، اقلیت‌های به‌حاشیه‌رانده و حاشیه‌های اقتصادی را گرد آورد.

هم‌زمان با قطع اینترنت و سرکوب، شبکه‌های ماهواره‌ای رابط اصلی اطلاع‌رسانی بین داخل و خارج شدند؛ اطلاعات از ایران بیرون می‌رفت، در این شبکه ها بازآرایی و بزرگ‌نمایی می‌شد و دوباره به شکل تصویر، روایت و دستورالعمل بازمی‌گشت. شبکه «ایران اینترنشنال»–تلویزیونی که ۲۰۱۷ در لندن راه اندازی شد–در این رفت‌وبرگشت نقش محوری دارد.

این فرایند اجازه داد رضا پهلوی با وجود فاصلهٔ اجتماعی از بدنهٔ جنبش و علیرغم اینکه پدربزرگِ ژینا به دست حکومت شاه اعدام شده بود، به چهرهٔ مرکزی اپوزیسیون بدل شود.

«ائتلاف برای دموکراسی و آزادی» در اوایل ۲۰۲۳ در واشنگتن شکل گرفت، اما به‌سرعت مورد انتقاد واقع شد زیرا ترکیب آن بازتاب‌دهندهٔ تنوع واقعی قربانیان خیزش نبود و چهره‌های آن بیشتر از میان نخبگان شهری فارس‌زبانِ تبعیدی بودند، در حالی که بخش عمدهٔ کشته‌شدگان را کردها، بلوچ‌ها و طبقات کارگر تشکیل می دادند.

رسانه‌ها و سیاست‌گذاران غربی، به روایت‌هایی که ایرانیان برون مرزی از ایران ارائه می دهند گوش می سپارند، بدون اینکه واقعیت این روایت ها را بررسی کنند و ببینند که چند درصد از مردم داخل ایران را نمایندگی می کنند. در نتیجه، بسیاری از ابعاد و واقعیت‌های اعتراضات نادیده گرفته می‌شود. در جنبش زن زندگی آزادی، این سیاستگذاران و رسانه ها بر مسائلی همچون حجاب تمرکز کردند و ایرانیان برون مرزی را نمایندگان مردم ایران برای اعمال سیاست تغییر رژیم دانستند.

در ادامه شاهد بودیم که، شعار محوری «نه شاه می خوایم، نه رهبر» در پوشش ماهواره‌ای حذف شد و تصویر جنبش تحریف گشت.

پشتوانهٔ مالی هم پرسش‌برانگیز است: درحالی‌که منابع مالی «من و تو» مبهم‌اند، گاردین فاش کرد «ایران اینترنشنال» از سوی تاجری سعودی نزدیک به ریاض تأمین می‌شود. باوجود زیان مالی، این شبکه پابرجاست و شائبهٔ حمایت یک دولت خارجی را تقویت می‌کند. بودجه این شبکه در ۲۰۲۳، هم‌زمان با نزدیکی تهران–ریاض، کاهش یافت.

«ایران اینترنشنال» نخستین رسانه‌ای بود که پروندهٔ پزشکی ژینا امینی را–به‌گفتهٔ Amwaj.Media و معاریو–از طریق هک اطلاعات توسط اسرائیل افشا کرد؛ روایتی که یادآور پیوند منافع دولت‌ها با رسانه‌هاست.

همسویی خارجی

پس از فروپاشی سریع «ائتلاف»، پهلوی کوشید خود را چهرهٔ اصلی مخالفان جا بزند. او در آوریل ۲۰۲۳ به اسرائیل رفت و با نتانیاهو، هرتزوگ و گملی‌ئیل دیدار کرد تا چشم‌انداز «ایرانِ پسااسلامی همسو با اسرائیل» را به نمایش بگذارد؛ درحالی‌که خودِ نتانیاهو به‌دلیل اصلاحات قضایی با اعتراض داخلی روبه‌رو بود.

پهلوی در این سفر بارها شعار «زن، زندگی، آزادی» را تکرار کرد بی‌آنکه تناقض استفاده از جنبشی ضدخشونت دولتی برای توجیه خشونتی دیگر را دریابد.

او تاریخ را بازنویسی کرد: پدرش با وجود روابط نزدیک با اسرائیل، با تجزیهٔ فلسطین در ۱۹۴۷ و اشغال پس از ۱۹۶۷ مخالفت داشت و خود به یهودیان بدگمان بود؛ پدربزرگش نیز همدل آلمان نازی بود. این تجدیدنظرها صرفاً برای مشروعیت‌بخشی بین‌المللی به جاه‌طلبی‌های سیاسی پهلوی صورت می‌گیرد.

پهلوی از آن پس در نشست‌های آیپک حاضر شد؛ به چهره‌هایی چون شلدون ادلسون نزدیک شد؛ در تظاهرات حامی اسرائیل شرکت کرد؛ از ترامپ برای دور دوم حمایت کرد (با شعار «ایران را دوباره عظیم کنیم») و از سیاست «فشار حداکثری» اقتصادی بر ایران دفاع نمود.

رسانه‌های سلطنت‌طلب نیز محتوای ضدفلسطینی را تقویت کردند؛ مثلاً ادعا کردند غزه و لبنان ثروت مردم ایران را به‌سبب حمایت حکومت از حزب‌الله و حماس «دزدیده‌اند».

جنگ ۱۲روزه

در جنگ ۱۲روزه–اگر واقعاً پایان یافته باشد–پهلوی و سلطنت‌طلبان رؤیای نزدیکیِ تغییر رژیم را پررنگ‌تر دیدند. سال‌ها جنگ روانی از طریق ماهواره و اینستاگرام، با تقویت رسانه‌های غربی، ذهنیت سیاسی ایرانیان داخل و خارج را دگرگون کرده است.

بااین‌حال، صداهای انتقادی کم نیستند: فعالان دموکراسی‌خواه، اتحادیه‌ای، حقوق‌دان و فمینیست–بسیاری در زندان–تأکید کرده‌اند جنبش «زن، زندگی، آزادی» با هرگونه خشونت دولتی، تبعیض و بنیادگرایی–چه ایرانی چه اسرائیلی–مخالف است و حملات اسرائیل را نیز محکوم کرده‌اند، هرچند در رسانه‌ها کمتر دیده می‌شوند.

در همین حال، اردوگاه پهلوی، با راست افراطیِ جهانی همسو شده، به دخالت خارجی، تحریم و رویارویی نظامی با جمهوری اسلامی دل بسته و از افکار عمومی ایران فاصله گرفته است.

به‌طرزی تناقض‌آمیز، این اردوگاه اکنون در حمله به فعالان دموکراسی‌خواه، نظامی گری، بیگانه‌هراسی نسبت به افغان‌ها و تبعیض علیه گروه‌های حاشیه‌ای، شبیه تندروهای جمهوری اسلامی شده است که در هیاهوی جنگ، با حفظ ماشین سرکوب، موج اعدام‌ها را–به اتهام جاسوسی و امنیتی–افزایش داده اند.

منبع: العربی الجدید

برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:

رؤیای شاهزاده



نظر شما