اینگونه نیست که بتوان برای تمام مشکلات بینالمللی راهحل پیدا کرد؛ اما چالش هستهای ایران راهحل داشت. توافق برجام که سال 2015 امضا شد توافق کاملی نبود، اما توانست جلوی ایران را از دستیابی به سلاح هستهای بگیرد؛ تا اینکه ماه مه 2018 رئیس جمهور وقت آمریکا دونالد ترامپ از توافق خارج شد. حالا ایران و همسایگانش در کنار آمریکا و سایر قدرتهای بزرگ بار دیگر درگیر بحران هستهای شدهاند و این درحالی است که امید چندانی برای یافتن یک راهحل پایدار وجود ندارد.
برای فهم اینکه چرا یافتن راهحلی سیاسی برای این بحران غیرممکن بهنظر میرسد، باید دیدگاه سه گروه را بررسی کرد:
ایران پس از دوازده سال مذاکره با آژانس بین المللی انرژی اتمی، سه کشور اروپاییِ فرانسه، آلمان و انگلیس، و پنج عضو دائمی شورای امنیت بعلاوه آلمان، بالاخره با برجام موافقت کرد. به گفته آژانس بین المللی انرژی اتمی و سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، در این مدت ایران به مفاد توافق پایبند بود، فعالیتهای مرتبط با غنیسازی خود را محدود کرد، تأسیسات مورد نیاز را جمع نمود و یک رآکتور تحقیقاتی را تبدیل کرد. جهان هم تحریمهایی که علیه ایران اعمال شده بود را برداشت. البته شرکتهای غربی بدلایل سیاسی و اقتصادیِ ایران و ترس از تحریمهای آتیِ آمریکا تمایلی به سرمایهگذاری در ایران از خود نشان ندادند.
وقتی ترامپ از توافق خارج شد، رهبران و مردم ایران احساس کردند که منافع مورد انتظار را از توافق برجام بدست نیاوردهاند. جواد ظریف وزیر خارجه وقت ایران در فوریه 2021 گفت که تحمیل تحریمهای اضافه بر ایران توسط واشنگتن، برای اقتصاد کشور یک تریلیون دلار هزینه داشته است. بنابراین زمانیکه رهبران ایران در مورد پایبندی مجدد به برجام وارد مذاکره شدند، خواستند خساراتی که بدلیل خروج آمریکا از برجام بر ایران وارد شده توسط این کشور جبران شود. آنها همچنین ضمانتهایی خواستند که ایالات متحده بار دیگر از برجام خارج نشود (البته میدانند که نمیتوانند چنین تضمینی بگیرند)
از منظر انصاف و روانشناسیِ سیاسی، خواستههای ایران بهحق است و نمیتوان در برابر آن موضع مخالف گرفت.
گروه دوم را مخالفان موضع ایران تشکیل میدهند که شامل آمریکا، فرانسه، انگلیس، اتحادیه اروپا، اسرائیل و سایر همسایگان ایران هستند. این گروه به درجات مختلف تصدیق میکنند که آمریکا توافق را زیرپا گذاشته است اما میگویند «این کاری است که شده و نمیتوان زمان را به عقب برگرداند؛ بیایید روی حل مشکل موجود تمرکز کنیم».
از نظر آنها اکنون مشکل این است که ایران بسیار فراتر از محدودیتهای برجام اورانیوم غنیسازی کرده و از بسیاری جهات با آژانس همکاری نکرده است. همچنین علاوه بر حجم بالای ذخایر اورانیوم غنی شده، پرسنل ایرانی در این مدت دانش بسیار ارزشمندی نیز بدست آوردهاند.
بنابراین مخالفان تردید دارند که بازگشت صرف به برجام، برای رسیدن به هدف ممانعت ایران از رسیدن به سلاح هستهای کافی باشد. آنها از ایران میخواهند که محدودیتهای بیشتر و طولانیتری از آنچه در برجام آمده را بپذیرد.
اگر از نقطه نظر توانایی ایران در دسترسی به سلاح اتمی و هدف اصلی که جلوگیری از گسترش سلاح هستهای است به موضوع نگاه کنیم، میبینیم که استدلال این گروه نیز منطقی است.
سومین گروه شامل جناحهای بزرگی در واشنگتن هستند که توسط بنیاد دفاع از دموکراسیها، نخست وزیر سابق اسرائیل بنیامین نتانیاهو و شاید عربستان و امارات هدایت میشوند. این جناحها خواهان فروپاشی نظام ایران هستند و میخواهند که فشار فیزیکی، اقتصادی و سیاسی به شکل بیامان بر دولت و شخصیتهای کلیدی در بخشهای هستهای، انرژی و موشکی ایران حفظ شود. انها توافق هستهای را باعث کاهش فشار بر ایران میدانند، بدون اینکه تغییر مثبتی در رفتار منطقهای این کشور رخ دهد. این گروه بر بخش بزرگی از نمایندگان کنگره آمریکا نفوذ دارند بهگونهای که اگر بایدن به نحوی با ایران به توافق برسد، هزینههای سیاسی قابل توجهی بر او تحمیل میکنند.
با این تفاصیل رهبری ایران و دولت بایدن باید برای حل این بحران، شجاعت سیاسی به خرج داده و امتیازاتی به یکدیگر بدهند. ایران به امتیازاتی بیش از آنچه زمان امضای برجام در سال 2015 به این کشور داده شد نیاز دارد اما دولت بایدن احساس میکند که از نظر سیاسی قادر به اعطای امتیازات بیشتر نیست و نمیتواند به ایران تضمین دهد که دولت جدید توافق را زیرپا نگذاشته و تحریمهای گستردهای علیه تهران اعمال نکند. از ان سو آمریکا و متحدانش نیز به امتیازاتی بیش از آنچه ایران در برجام به انها داده بود نیاز دارند اما رهبران ایران اعطای امتیازات بیشتر را حماقت میدانند، زیرا مابهازایی برای این کار نمیبینند.
آنچه وضعیت را تراژیک کرده، این است که به گفته ویلیام برنز رئیس آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، رهبران ایران هنوز تصمیم نگرفتهاند به سلاح اتمی دست پیدا کنند. اما اگر ایران نتواند از نظر اقتصادی به گشایشی برسد، واکنشی که نشان خواهد داد افزایش توانمندسازی هستهای اش خواهد بود. در مقابل، آمریکا با وضع تحریمهای ثانویه، کارزار فشار حداکثری را ادامه میدهد و ایران نیز ظرفیت هستهای خود را بالا میبرد. این کنش و واکنش متقابل سه پیامد دارد:
نخست آنکه رهبران ایران در نهایت تصمیم به ساخت سلاح اتمی میگیرند و به این نتیجه میرسند که برای وادار کردن دیگر کشورها به کاهش فشار بر ایران، نیاز دارند از سلاح اتمی به عنوان اهرم استفاده کنند. اما احتمالا اسرائیل و آمریکا متوجه تصمیم ایران برای ساخت سلاح اتمی میشوند. اینکه بعد از ان چه اتفاقی میافتد را نمیدانیم اما احتمال اینکه ایران در مقیاس و شدتی بسیار بیشتر از زمان جنگ عراق مورد حمله قرار گیرد، دور از عقل نیست. چنین جنگی نه تنها بر ایران، اسرائیل، و آمریکا که بر همسایگان عرب ایران نیز تأثیرات غیرقابل پیشبینی خواهد گذاشت و ایران هم نمیتواند با تکیه بر سلاح اتمی به تحریمهای بینالمللی پایان دهد.
پیامد احتمالی دوم این است که ایران وقتی دید با بالا بردن ظرفیت هستهای خود به منافع سیاسی، اقتصادی و نظامی نرسیده است، در راستای کاهش تحریمها و تثبیت روابط خارجی خود دست به اقدامی بزند. به عبارت دیگر ایران در ازای لغو فوری تحریمها، مطالبات خارج از چارچوب برجام طرفهای مذاکره را که «برجام پلاس» خوانده میشود بپذیرد. اما با توجه به شناختی که از رهبر ایران و دولت جدید این کشور داریم اینکه این گزینه عملی شود بعید است.
پیامد سوم که بدلیل ریسک کمتر بسیار محتمل بهنظر میرسد این است که همه طرفها به رویهای که ظرف سالهای 2002 تا 2009 در پیش گرفته بودند ادامه دهند. آمریکا و شریکانش مطالبات ایران را نپذیرند و حاضر به دادن امتیاز نشوند، ایران هم به افزایش فعالیتهای هستهای خود ادامه دهد. اما این وضعیت ناپایدار است و طرفین را تا آستانه جنگ پیش میبرد.
برخی معتقدند که در چنین شرایطی آمریکا و قدرتهای بزرگ اروپایی منتظر نمینشینند تا برنامه هستهای ایران همچون بمب ساعتی عمل کند؛ بلکه بالاخره یکی از آنها قدمی برای حل این مشکل برمیدارد. اما این تفسیر خوشبینانه بهنظر میرسد.
کره شمالی را ببینید: این کشور در 30 سال گذشته به طور پیوسته تواناییهای هستهای خود را افزایش داده است. این درحالی است که شش دولت در ایالات متحده و بسیاری از دولتهای متحد واشنگتن در کنار سازمان ملل برای مذاکره با کره شمالی و خلع سلاح هستهای این کشور قدم برداشتهاند و از اهرم تحریم استفاده کردهاند. کره شمالی برای اینکه جلوی قدرتهای جهانی را از تلاش نظامی برای تغییر رژیم خود بگیرد، توان هستهایاش را گسترش داده و هر روز دست به ساخت و آزمایش موشک و بمب میزند اما نتوانسته تحریمهای گستردهای که مردم را فقیر و عقبمانده نگه داشته است، بردارد. کره جنوبی، ژاپن و سایر کشورها نیز به زندگی زیر سایه حمله اتمی از سوی دولتی که رفتارهای غیرقابل پیشبینی دارد، ادامه میدهند.
با نگاه به روند صلح و وضعیت اسفبار فلسطینیان یا شرایط کشمیر و هند و پاکستان، میتوانیم نمونههای دیگری از چالشهای بزرگ بینالمللی را ببینیم که علیرغم خطر جنگ، دولتهای درگیر تمایلی به حل آن ندارند یا قادر به حل آن نیستند.
در مورد ایران و برنامه هستهایاش نیز همینطور است؛ تا زمانی که جنگ رخ ندهد آمریکاییها ابایی از ادامه سیاست تحریم ندارند و اگر در این میان مردم بیگناه متضرر میشوند، از دید واشنگتن تقصیر دولت آنها است که دست از برنامه هستهای بیفایده خود بر نمیدارد. این سیاست ممکن است ادامه یابد تا وقتی که در حزب جمهوریخواه رهبری ظاهر شود که اجازه مصالحههای داخلی و بینالمللی را بدهد.
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما