در ایران رئیسان جمهور به عنوان افرادی نجات بخش وارد دفتر ریاست جمهوری می شوند، قول بهبود زندگی و تغییراتی بزرگ را به مردم می دهند ولی در پایان به عنوان افرادی شکست خورده دفتر ریاست جمهوری را ترک می کنند
یکی از موانع بزرگی که پیش روی رؤسای جمهور ایران وجود دارد، این است که آنها مسئولیت زیادی روی دوش دارند ولی فاقد قدرت کافی هستند. بخش بزرگی از حکومت و اقتصاد تحت کنترل روحانیت است؛ بنابراین رؤسای جمهور تنها می توانند حرف بزنند و در مقام عمل ناتوان می مانند. حکومت ایران ترکیبی از رهبران منتخب و منصوب است و منصوبین همیشه دست بالا را دارند
پیروزی مسعود پزشکیان در 5 ژوئیه این امید را در داخل و خارج از کشور ایجاد کرد که این بار ممکن است وضعیت متفاوت باشد. پزشکیان به عنوان چهره ای اصلاح طلب نوید شفافیت بیشتر و رشد اقتصادی را داد. نشانه های اولیه حاکی است که وی درعین وفاداری به آقای خامنه ای، شخصیتی عملگرا دارد و می تواند امتیازاتی را از دستگاه حاکمه بگیرد. وی ممکن است بتواند آزادی های اجتماعی بیشتری به مردم دهد و کشور را از خرد شدن زیر بار تحریم های غرب برهاند. اما کسب چنین دستاوردهایی به این معنی نیست که ایران در سیاست های خود معتدل تر عمل خواهد کرد؛ سیاست تهاجمی ایران و دوری اش از غرب، نه تنها توسط روحانیون –که روز به روز از قدرتشان در کشور کمتر می شود- که توسط سپاه –که نفوذ و تأثیرگذاری زیادی بر دولت و اقتصاد کشور دارد- هدایت می شود. افزایش قدرت و نفوذ سپاه برای کسانی که امیدوار هستند ایران یک رویکرد آشتی جویانه تر را در پیش بگیرد، نگران کننده است زیرا قدرت بیشتر سپاه، ایران را به کشوری منزوی تر تبدیل می کند و ایران منزوی تر به معنی ایرانی خطرناک تر است
سپاه بیش از هر جناح دیگری در ایران از انزوا سود می برد؛ تحریم هایی که بر اقتصاد ایران وضع شده، باعث شده است که سپاه میلیاردها دلار درآمد داشته باشد. سپاه با این پول از شبکه نیابتی های خود که محور مقاومت را تشکیل می دهند پشتیبانی و حفاظت می کند. بنابراین بیش از انکه روحانیت در برابر برنامه های اصلاحی و اعتدالی پزشکیان مقاومت نشان دهند، این سپاه است که اقدام به مانع تراشی خواهد کرد و مشکل اصلی پیش روی دولت پزشکیان خواهد بود
پس از انقلاب اسلامی ایران آیت الله خمینی سپاه را برای محافظت از جمهوری نوپای اسلامی تأسیس کرد. ایده او این بود که جدا از ارتش، یک نهاد مسلح کاملا وفادار به نظام ایجاد کند. هدفی که ورای این تصمیم وجود داشت این بود که سپاه موازنه ای در برابر ارتش باشد تا اگر روزی ارتش خواست علیه حکومت اقدامی بکند، سپاه جلوی این اقدام را بگیرد و از جمهوری اسلامی در برابر تهدیدات داخلی و خارجی حمایت نماید. پیوند ایدئولوژیکی سپاه با جمهوری اسلامی، به رشد آن کمک کرد؛ در دوران جنگ ایران و عراق، سپاه در بسیج مردم برای مواجهه با صدام مؤثر عمل کرد. اعضای ان در جنگ چریکی نیز مشارکت داشتند و برای حفظ نظم عمومی و سرکوب مخالفت ها بکار گرفته می شدند
پس از پایان جنگ، سپاه نقش مهمی در بازسازی زیرساخت های ایران ایفا کرد و حتی به سرمایه گذاری های کلان اقتصادی دست زد. سال 1989 سپاه اقدام به تأسیس قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا کرد؛ نهادی که به یکی از بزرگترین پیمانکاران ایران تبدیل شد .خاتم الانبیا در ساخت سد، جاده و توسعه بخش انرژی مشارکت داشت و ردپای سپاه را در بخش های مختلف اقتصاد افزایش داد. پس از امضای برجام، سپاه با ترس از دست دادن سهم خود در اقتصاد ایران، تلاش کرد تا جلوی توافقات شرکت های بین المللی با طرف ایرانی را بگیرد. با این تفاصیل شاهد هستیم که نقش سپاه فراتر از نقش و اهداف اولیه خود رفته و گستردگی زیادی پیدا کرده است؛ به طوری که تعداد اعضای آن از حدود 10000 نفر در اواخر سال 1979 به 150000 تا 190000 نفر در زمان فعلی رسیده است
تحریم و انزوای اقتصاد ایران، به ابزار اصلی سیاست آمریکا در قبال تهران بدل شده است ولی در عمل دیدیم که تحریم ها به جای اینکه ایران را وادار به تغییر رفتار خود کند، اثر متضاد داشته است. سپاه به بازیگر اصلی سیاست ایران تبدیل شده و در شرایطی که مردم و بخش خصوصی هزینه تحریم ها را می دهند، سپاه در اقتصاد ایران حضور گسترده ای پیدا کرده است. در شرایطی که ایران با عدم وجود سرمایه گذاری بین المللی و محدودیت های فروش نفت دست و پنجه نرم می کند، سپاه برای تأمین هزینه های خود و گروههای نیابتی اش در عراق و سوریه و لبنان، اقدام به دور زدن تحریم ها و صادرات نفت با تخفیف های زیاد می کند
از سال 1979 نظام ایران درپی صدور آرمان های انقلابی و اسلامی خود بوده است. در صحنه هایی که مرتبا از تلویزیون این کشور پخش می شود، شاهد هستیم که روحانیون در بین جمعیت بزرگی از مردم، بر ضد آمریکا، اسرائیل و نظم جهانی به رهبری غرب سخنرانی می کنند و در صحنه عمل نیز در کنار متحدین خود در منطقه، دست به تحریک و اقدامات بی ثبات ساز می زنند
اما برای اکثر ایرانیان، سیاست مقاومت جذابیت خود را از دست داده است؛ صبر مردم مدتهاست که در برابر رهبران روحانی کشور به پایان رسیده و آنها علاقه خود را به اسلام گرایی انقلابی از دست داده اند. موضوعی که بیش از همه برای مردم عادی ایران اهمیت دارد، رکود اقتصادی –که باعث فرار مغزها شده- و سرکوب اجتماعی است؛ این دو مسئله باعث شده است که ایرانیان در سالهای اخیر برای اعتراض بارها به خیابان ها بیایند
در شرایطی که طبقه روحانی کشور روز به روز موقعیت و نفوذ خود را از دست می دهد، سپاه بر گستره قدرت و نفوذ خود افزوده و به عنوان دولت در دولت –یا به عبارت دیگر دولت سایه- فعالیت می کند. این نهاد گرچه با روحانیون هماهنگ است و به رهبر انقلاب وفادار می باشد، اما منابع ثروت و قدرت خود را دارد و در اکثر نهادها نفوذ سیاسی زیادی پیدا کرده است. وظیفه ای که در قانون بر عهده سپاه گذاشته –حفاظت از امنیت ملی- این امکان را در اختیار این نهاد گذاشته است تا با هرگونه مخالفت داخلی با شدت برخورد کند و در عین حال سیاست خارجی مبتنی بر مقاومت را به پیش ببرد
نفوذ سیاسی سپاه، به موازات نفوذ اقتصادی ان پیش رفته است؛ بسیاری از اعضای سابق سپاه در کابینه و مجلس سمت دارند و به عنوان استاندار ایفای نقش می کنند. فرماندهان ارشد این گروه در شورای عالی امنیت ملی -نهادی که وظیفه تدوین سیاست های هسته ای و خارجی و دفاعی را عهده دار است- حضور دارند. بسیاری از شخصیت های کلیدی سپاه نقش های مهمی در دفتر رهبری ایفا می کنند؛ سپاه همچنین بر چندین نهاد مهم امنیتی نظارت دارد و حتی در دادگاه انقلاب –که مسئول رسیدگی به پرونده های مربوط به امنیت ملی است- نفوذ کرده است. از زمان شروع تظاهرات دانشجویی در سال 1999 و در دیگر تظاهرات هایی که در بیست سال گذشته رخ داده، از جمله تظاهرات های سالهای 2009، 2017، 2019 و 2022 سپاه نقش مهمی در فرونشاندن اعتراضات داشته است. این نهاد در روابط رو به رشد امنیتی و دفاعی تهران و مسکو نقش اصلی را ایفا کرده و بازوی خارجی آن موسوم به نیروی قدس، از گروههای محور مقاومت حمایت مستقیم مالی و نظامی می کند
ولی سپاه یکپارچه نیست و مانند هر نهاد بزرگ دیگری شاهد تنش های داخلی بوده است. اختلاف نظر و شکاف بین نسلی در موضوعاتی همچون روابط با غرب، درگیری های منطقه ای و رسیدگی به اعتراضات داخلی در این گروه پدیدار شده است. نسل های جوان تر بیشتر عملگرا و کمتر ایدئولوژیک به نظر می رسند و نسبت به کهن سالان، با آزادی های اجتماعی همراهی بیشتری نشان می دهند. سپاه تنها از محافظه کاران تشکیل نشده و برخی از اعضای آن در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، از نامزد اصلاح طلبان حمایت کردند. اتهام فساد مالی و دخالت در سرکوب های داخلی، وجهه سپاه را خدشه دار کرده و می تواند در بلندمدت بر نقش و نفوذ آن تأثیر بگذارد
یا این وجود شکی نیست که هر زمان آقای خامنه ای دار فانی را وداع گوید، سپاه به عنوان ضامن ثبات وارد عمل می شود. این نهاد مطمئنا بر روند جانشینی تأثیر می گذارد و از گزینه ای حمایت می کند که او را حافظ منافع خود بداند و بتواند زیر سایه او به نقش خود به عنوان معمار و مدیر اصلی محور مقاومت ادامه دهد. تداوم قدرت سپاه به قیمت کاهش نفوذ روحانیت تمام خواهد شد
برای درک اینکه ایران در دوران بعد از فوت آقای خامنه ای و در شرایطی که سپاه به پیشرفت خود ادامه می دهد به چه شکل خواهد بود، باید نگاهی به مصر بیندازیم. از زمانی که گروهی از افسران مصری، حکومت سلطنتی را در سال 1952 سرنگون کردند، این نظامیان بودند که بر کشور حکم راندند. در دهه های پس از کودتا، حکومت در ظاهر در دست غیرنظامیان بود و درواقع این ارتش و سرویس های امنیتی بودند که قدرت اصلی را در دست داشتند. مصر از آن زمان تنها یک رئیس جمهور غیرنظامی داشته: محمد مرسیِ اسلامگرا که اوایل سال 2012 پس از شورش های بهار عربی انتخاب شد و ارتش و سرویس های امنیتی در ژوئیه 2013 به برکناری او کمک کردند
مردی که از زمان برکناری مرسی تاکنون حکومت را در دست دارد، عبدالفتاح سیسی ژنرال سابق است. بیش از نیمی از فرمانداران استان های مصر، ژنرال های بازنشسته هستند و سیسی برخی از افسران را برای مدیریت طرح های اقتصادی دولتی و شبه دولتی استخدام کرده است. ارتش همچنین از طریق نهادهایی مانند وزارت تولیدات نظامی، سازمان مهندسی ارتش و سازمان عربی صنعتی سازی –شرکتی دولتی که تولید کننده سلاح است- دخالت مستقیمی در اقتصاد دارد
در مصر کنترل نظامیان بر ارکان حکومتی، باعث تغییر جهت گیری سیاست خارجی شد. جمال عبدالناصر در دوران ریاست جمهوری خود طرفدار استعمار ستیزی و حمایت از جنبش های انقلابی در مناطقی مانند یمن و الجزایر بود؛ ولی در دهه 1970 در زمان ریاست جمهوری انور سادات –افسر سابق ارتش- منافع اقتصادی رهبران نظامی مصر به شدت با سرمایه گذاری غرب گره خورد. سادات معاهده صلحی با اسرائیل امضا کرد و دنبال راههای دیگری برای جذب صدها میلیارد دلار کمک خارجی و سرمایه گذاری خارجی ها در مصر بود. در تمام این مدت ارتش جایگاه ممتاز خود را در اقتصاد حفظ کرد و سود زیادی هم برد. جانشین سادات، حسنی مبارک –ژنرال سابق- و بعد از آن هم سیسی به همین سیاست ادامه دادند
اما نفوذ سپاه در ایران به شیوه ای متفاوت از مصر خواهد بود. مواضع بین المللی مصر در طول زمان تعدیل شده و نفوذ ارتش این کشور در اقتصاد، وابسته به انزوای مصر نبوده است؛ ولی سپاه از درآمدهای ناشی از دور زدن تحریم ها سود می برد و بیشتر سرمایه گذاری هایی که در ایران انجام می شود، از سوی چین است که منافعش حکم می کند ایران از غرب دور بماند.
سیاستمداران غربی اغلب به بازیگر اشتباهی در صحنه سیاستِ ایران توجه می کنند. آنها تمرکز خود را روی روحانیت گذاشته اند و به رؤسای جمهور اصلاح طلب امید می بندند؛ غافل از آنکه مرکز ثقل واقعی سیاست ایران سپاه است که پنهان از نگاه دیگران و بدون سروصدا به پیشروی خود ادامه می دهد. پزشکیان می تواند چند پیروزی کوچک داخلی در برابر مخالفان محافظه کار خود داشته باشد ولی پیروزی هایی که او در عرصه اجتماعی در برابر روحانیت بدست می آورد، تأثیری در جنگ واقعی قدرت در ایران و تغییر مواضع بین المللی این کشور ندارد. قدرت واقعی در دست سپاه است و منافع سپاه در تضاد و مخالفت با غرب می باشد، نه همسویی با آن. بنابراین قدرت های غربی نباید به پزشکیان برای ایجاد تغییرات عمیق امید ببندند، بلکه باید راههایی پیدا کنند که از طریق ان منافع سپاه را تغییر شکل دهند
راهی که بسیاری در قبال ایران پیشنهاد می کنند، تروریستی نامیدن سپاه و تشدید تحریم های بین المللی به امید ازهم پاشیدن نظام است؛ اما دراین خصوص توجه به دو نکته ضروری است: نخست اینکه تحریم های تحت رهبری آمریکا به ندرت به سرنگونی یک رژیم منجر شده است و ما این را در مورد کوبای فیدل کاسترو، لیبی معمر قذافی و سوریه بشار اسد دیدیم. رژیم ها به مرور زمان خود را با تحریم ها تطبیق می دهند و یاد می گیرند که چگونه نیازهای سیاسی و اقتصادی خود را تأمین کنند. بنابراین حداقل در کوتاه مدت تحریم ها به جای تضعیف سپاه ،به بقا و تقویت آن کمک خواهد کرد. دوم اینکه رفتارهای تقابلیِ بی هدف از سوی آمریکا، سپاه را وادار می کند تا دست به اقداماتی بزند که آن اقدامات دقیقا مورد اعتراض آمریکا است؛ برای مثال محور مقاومت را تقویت کند تا نشان دهد که در مواجهه با فشارهای آمریکا تسلیم نشده است
ایالات متحده باید فشار را با مشارکت و تعامل ترکیب کند. صاحبان قدرت در ایران نه تنها باید بدانند که رفتارهای بدخواهانه شان واکنش تنبیهی آمریکا را در پی دارد، که باید بدانند درصورت دست کشیدن از این رفتارها، ایالات متحده واکنش مثبتی نشان خواهد داد. برای مثال اگر تهران حمایت خود را از نیروهای نیابتی کاهش دهد یا از روسیه فاصله بگیرد، واشنگتن دست به کاهش تحریم ها می زند
می توان وضعیتی را تصور کرد که در آن سپاه مانند ارتش مصر، عملگرایی را در پیش گرفته و به جای ناآرامی در منطقه، بدنبال ثبات است. برخی از سیاستمداران با مشاهده رفتار خصمانه صاحبان قدرت در ایران، آنها را افرادی بدور از منطق می پندارند؛ حال آنکه اینگونه نیست و ایرانیان نیز بدنبال منافع خود هستند. داشتن ارزیابی درست از اینکه فرماندهان سپاه از چه چیز می ترسند و حاضر هستند با چه شرایطی کنار بیایند و چه چیزی را بپذیرند، می تواند مسیر کاهش تنش را روشن کند. فشارِ تنها، سلطه سپاه بر کشور را تقویت می کند و آن را به سمت رویارویی بیشتر با غرب سوق می دهد. آمریکا باید همان مسیر عملگرایانه ای را که در قبال نظامیان مصر در پیش گرفته، در مواجهه با سپاه نیز در پیش بگیرد
مترجم: فاطمه رادمهر
درج این مقاله به معنی تأیید اظهارات مطرح شده نبوده و صرفا به منظور آشنایی با نظرات مختلف صورت گرفته است
نظر شما