twitter share facebook share ۱۴۰۳ بهمن ۲۹ 89
سالهاست که ناظران سیاسی شایعاتی را درباره درگذشت رهبر ایران منتشر می کنند. سال 2024 که مجلس خبرگان نشست بزرگ سالیانه خود را از ماه سپتامبر به نوامبر عقب انداخت، برخی گفتند که آقای خامنه ای بیمار است.

زمانی که نشست تشکیل شد و رهبر ایران در ان جلسه به تشریح جزئیات نحوه انتخاب جانشین خود پرداخت، برخی از این گفتند که پایان او نزدیک است. هرگاه آقای خامنه ای برای مدتی طولانی در انظار ظاهر نمی شود، مردم حدس می زنند که او فوت کرده است. اما در واقعیت وی هنوز کار می کند و وقتی سخنانی در مورد انتخاب جانشینش می گوید، تنها دارد اصول قانون اساسی را بازگو می کند. البته از منظر علمی و منطقی آقای خامنه ای در سال های پایانی حکومت خود است. وی مردی 85 ساله است که از سرطان نجات یافته است. سال 2022 وقتی به زیارت حرم امام رضا(ع) رفت، به کسانی که با او سفر کرده بودند گفت که این احتمالا آخرین سفر او خواهد بود و در آینده ای نه چندان دور مجلس خبرگان باید رهبر جدیدی معرفی کند

آقای خامنه ای علنا از وارث خود نام نبرده است. با گذشت زمان اکثر نامزدانی که زمانی به عنوان فرد مورد علاقه وی دیده می شدند، از گود رقابت خارج شدند اما هنوز یک پیشتاز وجود دارد: مجتبی خامنه ای. این روحانی 56 ساله، از قدرت سیاسی قابل توجهی برخوردار است. یاران آقای خامنه ای از مجتبی به عنوان رهبر مورد نیاز کشور یاد می کنند و او را به عنوان فقیه و متفکر برجسته اسلامی می ستایند. آنها از این می گویند که وی اندیشه هایی مدرن دارد، می تواند فساد را از بین ببرد، اقتصاد راکد کشور را اصلاح کند و مردم خشمگین را آرام نماید

مجتبی مانند هر رهبر جدیدی، پس از روی کار آمدن، دست به تغییراتی خواهد زد؛ برای مثال ممکن است برخی از محدودیت های اینترنتی را بردارد، به این امید که از خشم مردم کمی بکاهد. اما این نگاه که او واقعا دست به اصلاحات اساسی خواهد زد، نگاهی خام اندیشانه است. مشکل اصلی کشور، شخص نیست بلکه سیستم سیاسی بد است. ایرانیان خواهان دموکراسی و پایان دادن به تبعیض و حکومت دینی هستند؛ اما خامنه ای جوان به اندازه پدر خود، به جمهوری اسلامی پایبند است. بنابراین ظهور مجتبی یا هر روحانی دیگری، به فشار مردم بر حکومت و اعتراض آنها پایان نخواهد داد

 پسر خوش شانس

در حکومت های خودکامه، اینکه قدرت از پدر به پسر منتقل شود امری غیر عادی نیست؛ ولی نظام ایران یک نظام دینی شیعه است که در آن حکومت موروثی به شدت محکوم می شود. در کلام شیعه رهبران باید بر اساس صلاحیت های مذهبی انتخاب شوند، نه بر این اساس که والدینشان چه کسانی هستند. آقای خمینی بنیانگذار انقلاب، اواخر دهه 1980 با تکیه بر همین اصل، مانع از جانشینی پسر خود شد؛ آقای خامنه ای نیز زمانی همین نظر را داشت. او در سخنرانی ژانویه 1990 سیستم های سلطنتی را محکوم کرد و انتقال حکومت از پدر به پسر را به سخره گرفت؛ اما امروز به نظر می رسد که نگاه آقای خامنه ای تغییر کرده است. روحانیون وابسته به او می گویند مجتبی مجهتدی برجسته است و شایستگی مقام ولایت فقیه را دارد. در کلیپی که در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود، این روحانیون از مجتبی با عنوان ایت الله یاد می کنند و می گویند اگر او به مقام رهبری برسد، بر اساس تخصص دینی و شایستگی اش است نه بر این اساس که پسر آقای خامنه ای است

اما شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد خامنه ای جوان دارای صلاحیت دینی مورد نیاز بر اساس قانون اساسی می باشد. در قانون اساسی رهبر باید در حوزه های مختلف فقه اسلامی، شرایط اجتهاد داشته باشد و این چیزی است که مجتبی ندارد. آقای خامنه ای قبل از رسیدن به مقام رهبری کتاب های متعددی در موضوعات کلامی منتشر کرده بود ولی مجتبی هیچ کتابی تألیف نکرده است. وی در کلاس های فقه اسلامی تدریس می کند ولی محتوای این آموزش ها به صورت عمومی منتشر نشده است. او تاکنون سخنرانی عمومی نیز نکرده است. در فضای مجازی می توان کلیپ های سخنان او را پیدا کرد ولی هیچکدام از این کلیپ ها بیشتر از پنج دقیقه نیست

برای برخی از طرفداران مجتبی، فقدان اجتهاد و مهارت های سخنوری، نه تنها اهمیتی ندارد که مقداری تفاوت با پدر، یک مزیت محسوب می شود. چندین روزنامه محافظه کار استدلال کرده اند که خامنه ای جوان با پاکسازی فساد، حکومت فرتوت ایران را احیا خواهد کرد. عباس پالیزدار دبیر سابق کمیته قضایی مجلس ایران در مصاحبه ای در نوامبر 2024 چند مقام بلندپایه ایران را به اختلاس متهم کرد و در ادامه مجتبی را کاندیدایی صادق، ضد فساد و آزادیخواه برای جانشینی پدر توصیف نمود و دعا کرد که وی به رهبری برسد

برخی دیگر از چهره های سیاسی پا را فراتر از این تعاریف گذاشته و مجتبی را فردی مترقی می دانند. به عنوان مثال عبدالرضا داوری مشاور سابق محمود احمدی نژاد مجتبی را با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان مقایسه کرده است؛ مردی که اقتصاد عربستان را به روی جهان باز کرده و بسیاری از محدودیت های اجتماعی را برداشته است. جالب آن است که نیروهای امنیتی و سازمان های اطلاعاتی ایران هیچ اعتراضی به این مقایسه نداشته اند و این درحالی است که مقامات جمهوری اسلامی و رسانه های نزدیک به حکومت، بن سلمان را فردی فاسد و ضد اسلام معرفی می کنند

اما ادعای مترقی بودن مجتبی خامنه ای نیز ادعایی پوچ است. خامنه ای جوان در صحنه سیاست ایران همیشه در راستای حمایت از تندروها وارد عمل شده است. زمانی که محمد خاتمی به ریاست جمهوری رسید ،مجتبی و یارانش در سپاه پاسداران از اصلاحات سیاسی و اجتماعی خاتمی جلوگیری کردند، روزنامه های اصلاح طلب را بستند و فعالان و مخالفان را به زندان انداختند. خاتمی علنا به عملکرد آنها اعتراض کرد و گفت که هر 9 روز یکبار با بحران مواجه می شود

گاهی شاهد بودیم که مجتبی حتی از پدرش تندتر عمل کرده است. در انتخابات ریاست جمهوری 2005 رهبر و نزدیکانش از علی لاریجانی حمایت کردند ولی مجتبی و یارانش پشت احمدی نژاد ایستادند. در واکنش به مداخلات وی، مهدی کروبی و هاشمی رفنسجانی علنا مجتبی را سرزنش کردند و کروبی در نامه ای خطاب به رهبر، مداخله مجتبی به نفع یکی از کاندیداها را محکوم نمود؛ اما اقای خامنه ای واکنشی نشان نداد. وقتی دو مقام ارشد دیگر به آقای خامنه ای به خاطر دخالت های سیاسی پسرش شکایت بردند، وی در پاسخ گفت: «او نه به دلیل انتسابش به یکی از مقامات رسمی کشور، که به دلیل شایستگی ها و توانایی های خود، فردی ارزشمند و قابل احترام است»

شکست سیستم

اما از آنجا که آقای خامنه ای نشان داده است تمایل دارد نامزدان پیشتاز برای رهبری را کنار بگذارد، مجتبی نیز ممکن است شانس خود را برای رهبری از دست بدهد. آقای خامنه ای سال 2005 لاریجانی را کنار گذاشت و ابراهیم رئیسی با ضعف علمکرد خود در دوران ریاست جمهوری اش، از چشم رهبر افتاد. آقای خامنه ای می تواند از دیگر مقامات ارشد نظام حمایت کند؛ علی اصغر حجازی رئیس دفتر آقای خامنه ای مهمترین آنهاست. به نظر می رسد که اقای خامنه ای بیشترین اعتماد را به او دارد و وی تنها کسی است که در تمام جلسات خصوصی رهبری شرکت می کند

اما حجازی یا هر کاندیدای ناشناخته دیگری که جانشین اقای خامنه ای شود، به طرز تفکر و ایدئولوژی او پایبند است؛ بنابراین مهم نیست که جانشین رهبر چه کسی باشد زیرا هرکس که جانشین آقای خامنه ای شود –چه مجتبی، چه حجازی و یا هر شخص دیگری- ایران دوران دشواری را پیش رو خواهد داشت و تغییری در سیاست ها و رویکرد اصلی کشور ایجاد نخواهد شد. ایران دارای جمعیتی نقاد و با سطح تحصلات بالا است؛ مردم به هرگونه اطلاعاتی براحتی دسترسی دارند. برای مثال تقریبا هر کتاب مهمی که منتشر می شود (از جمله کتاب های نویسندگان اسرائیلی) بلافاصله به فارسی ترجمه می شود. مردم خواهان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و کثرت گرایی هستند. شکاف بین مردم و دولت منجر به اعتراضات  گسترده در سال های 1999، 2009، 2017، 2019 و 2022 شده و خشم مردم نه تنها رهبر که کل نظام را هدف گرفته است. برای مثال در تظاهرات سال 2009 پس از اینکه خامنه ای جوان از احمدی نژاد حمایت کرد، ایرانیان در شعارهای خود خشم و مخالفت خود را نسبت به مجتبی نشان دادند

فشارها بر رهبر بعدی احتمالا بیشتر هم خواهد بود. ایرانیان به تدریج جسورتر شده و برای احقاق حقوق و خواسته های خود پافشاری بیشتری می کنند. بسیاری از زندانیان سیاسی به گوشی های هوشمند دسترسی پیدا کرده اند و از آن برای انتشار افکار خود استفاده می کنند. رهبر بعدی ممکن است بتواند با استفاده از زور و دادن امتیازات جزئی، ناآرامی ها را سرکوب کند اما این احتمال نیز وجود دارد که مردم ایران از فرصت تغییر رهبری و گشایشی که در این برهه ایجاد خواهد شد، استفاده کرده و مطالبات خود را گسترده تر کنند. قطعا تغییرات اقتصادی به تنهایی سبب ارضای مردم نخواهد شد. در 46 سالی که از انقلاب اسلامی گذشته است، جامعه ایران به شدت ناراضی شده و این نارضایتی ها صرفا به امور مادی محدود نمی شود

ایران در آستانه دوران سخت دیگر

با این حال اگر اقتصاد بهبود یابد و یک طبقه متوسط قوی ایجاد شود، شانس موفقیت ایرانیان بیشتر می گردد. اینجا جایی است که کشورهای خارجی می توانند برای کمک به مردم ایران وارد عمل شوند. تحریم های شدید اقتصادی، با تضعیف طبقه متوسط و فقیر کردن مردم، سبب تمرکز بیشتر قدرت در دست دولت و کاهش شفافیت شده است؛ این تحریم ها همچنین جامعه مدنی ایران را فلج کرده است. بنابراین سیاستگذاران آمریکایی و اروپایی باید محدودیت ها را لغو کنند. برای گذار از حکومت روحانیون به دموکراسی متعهد به حقوق بشر، جامعه ایران باید قوی تر و ثروتمندتر باشد تا توان برپایی اعتراضات سیاسی را داشته باشد

منبع: فارین افرز

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما