twitter share facebook share ۱۴۰۲ اردیبهشت ۳۰ 575

سرمایه گذاری چین در افغانستان در سال های اخیر رو به رشد بوده و پکن درصدد است نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در این کشور گسترش دهد. ژانویه 2023 یک شرکت چینی قراردادی به ارزش 450 میلیون دلار برای اکتشاف و توسعه ذخایر نفت در شمال افغانستان امضا کرد. ماه آوریل رژیم طالبان اعلام کرد که در حال مذاکره با یک شرکت چینی برای اکتشاف و توسعه ذخایر لیتیوم افغانستان است. برخی در پکن امیدوار هستند در کشوری که باتلاق تمام قدرت های بزرگ بوده، موفق شوند و بتوانند حضور خود را تثبیت کنند.

برخلاف آمریکا، شوروی و بریتانیا که در سال های حضور خود در افغانستان بیشتر بر حضور نظامی متمرکز بودند، چین بر جنبه اقتصادی و دیپلماتیک متمرکز شده است. تعامل چین با رژیم طالبان تحت تأثیر عوامل متعددی است؛ از جمله تمایل این کشور به بهره برداری از ثروت و منابع طبیعی افغانستان، جلوگیری از گسترش ایدئولوژی افراطی و تأمین منافع استراتژیک خود. افغانستان از نظر مواد معدنی و منابعی همچون زغال سنگ، نفت، مس، آهن و لیتیوم غنی است و شرکت های چینی مشتاق دسترسی به این مواد هستند. علاوه بر این چین در راستای تحقق طرح کمربند و جاده بدنبال گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در منطقه است.

برنامه های چین متنوع است و از پروژه های زیربنایی تا توسعه معادن و انرژی را شامل می شود. یکی از مهمترین پروژه های این کشور توسعه و بهره برداری از معدن عظیم مس عینک است که به چین امکان دسترسی به بزرگترین ذخایر مس جهان را می دهد. چین همچنین در پروژه های معدن طلا و آهن، بخش کشاورزی و اکتشاف نفت و گاز درصدد سرمایه گذاری است. پروژه های زیربنایی پکن در افغانستان شامل ساخت پل، ترمیم گذرگاه سالنگ و سنگفرش جاده های کومار و لغمان می باشد. از برنامه های دیگر چین اتصال ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان به پاکستان از طریق خط راه آهن و شاهراههای عبوری از افغانستان است.

تأثیر سرمایه گذاری چین در افغانستان بسیار گسترده است و پیامدهای قابل توجهی برای کشور و منطقه دارد. توسعه زیرساخت ها به بهبود بخش حمل و نقل افغانستان کمک می کند؛ همچنین طالبان برای توسعه معادن شدیدا به پول نیاز دارد که آن را چین فراهم می کند. طالبان چین را به عنوان یکی از سهامداران اصلی در توسعه اقتصادی افغانستان می بیند و مشتاق افزایش سرمایه گذاری چینی ها به ویژه با پایان یافتن کمک های غرب است. سرمایه گذاری چین به اقتصاد افغانستان کمک می کند و به طالبانی که نومیدانه می کوشد به مردم نشان دهد قادر به اداره کشور است، نوعی مشروعیت می دهد. سرمایه گذاری در پروژه های لیتیوم حدود 10 میلیارد دلار تخمین زده می شود و بیش از 100000 شغل در پنج سال آینده ایجاد می کند.

اما باید توجه داشت که بین امضای تفاهم نامه روی کاغذ و تحقق سرمایه گذاری های واقعی، تفاوت وجود دارد. چین قراردادهای زیادی با دولت قبلی افغانستان امضا کرد؛ از جمله آن پروژه امودریا بود که تخمین زده می شد 7 میلیارد دلار برای افغانستان بازدهی داشته باشد و 3000 شغل ایجاد کند اما این پروژه و بسیاری دیگر از پروژه های چین به دلایل امنیتی به تعویق افتاد.

زمانی که آمریکا و شوروی نیز در این کشور حضور داشتند، به دلیل اقداماتی که توسط مجاهدین و طالبان صورت گرفت نتوانستند برای افغانستان توسعه ای به همراه آورند. تاجران چینی ممکن است فعلا با موانع مشابهی روبرو نشوند به ویژه که برخلاف گذشته تقریبا تمام همسایگان افغانستان –ایران و پاکستان و آسیای مرکزی- بعید است در برابر پروژه های چین مانع تراشی کنند.

اما تهدید اصلی برای شرکت های چینی، داعش خراسان است که همچنان امنیت این کشور را با چالشی جدی مواجه می کند. باید دید که آیا طالبان می تواند با داعش مقابله کند یا نه. برای انجام این کار طالبان نیاز دارد به یک دولت ملی بدل شود؛ امری که با چالش های فراوانی همراه است.

چینی ها باید متوجه باشند که صرف پول خرج کردن در افغانستان مشکل را حل نمی کند. در بیست سال گذشته آمریکا 150 میلیارد دلار به دولت قبلی افغانستان کمک کرد اما نتایج متفاوتی حاصل شد. البته در بخش آموزش بهبود قابل توجهی بدست آمد و میزان سواد از 5% در سال 2000 به بیش از 30% در سال 2021 رسید اما فساد، نهادهای دولتی ضعیف و شورش طالبان مانع از بهره مندی افغانستان از کمک های سخاوتمندانه آمریکا شد.

تجربه آمریکا نشان می دهد که کمک های سخاوتمندانه نمی تواند جایگزین فقدان نهادهای دولتی قوی و نبود امنیت شود. در نبود تعامل و ارتباط با جامعه جهانی و اصلاحات پایدار، احتمال کمی وجود دارد که سرمایه گذاری چینی ها به تنهایی منجر به توسعه اجتماعی و اقتصادی شود.

رهبران چین امیدوارند که با سرمایه گذاری، طالبان متقاعد شود ایدئولوژی مذهبی خود را به افغانستان محدود کند و آن را به دیگر مناطق صادر ننماید. نگرانی اصلی چین سین کیانگ است؛ جایی که دولت چین بدلیل بدرفتاری با مسلمانان اویغور با انتقاد شدید روبرو است. سرمایه گذاری های چین ممکن است به طالبان انگیزه دهد تا اتفاقاتی را که در سین کیانگ در حال رویدادن است، نادیده بگیرد و گروههایی همچون القاعده را مهار کند تا در سین کیانگ عملیات انجام ندهند. البته عملی شدن این حرفها ساده نیست زیرا تجربه نشان داده که محاسبه منطقی منافع شخصی و اقتصادی در فرایند تصمیم گیری سازمان های افراطی، چندان جایی ندارد.

سرمایه گذاران چینی نگران تکرار تجربه دهه 1990 هستند. آن زمان این امید وجود داشت که طالبان به یک دولت ملی کثرت گرا بدل شود و نوعی تقسیم قدرت با گروههای اپوزیسیون صورت گیرد اما این اتفاق محقق نشد و اکنون نیز هیچ نشانه ای دال بر تشکیل لویه جرگه ملی وجود ندارد. تجربه گذشته نشان داده که عدم تقسیم قدرت منجر به بروز جنگ های داخلی می شود زیرا گروههایی که خود را از صحنه سیاسی طرد شده می بینند، سلاح بدست می گیرند. بنابراین نمی توان مطمئن شد که این اتفاقات بار دیگر رخ نمی دهد. اگر ناآرامی و جنگ افغانستان را در بر بگیرد اهداف و برنامه هایی که چین از سرمایه گذاری در این کشور دارد، همه بر باد می رود؛ ضمن اینکه این آشفتگی به کشورهای همسایه نیز سرایت می کند؛ چنانکه هم اکنون می بینیم بعد از سلطه طالبان، حملات در پاکستان افزایش یافته و سرمایه گذاری چین در ان کشور به خطر افتاده است. چین میلیاردها دلار در آسیای مرکزی و پاکستان سرمایه گذاری کرده است و جنگ داخلی افغانستان و آشوب هایی که اسلام گرایان ممکن است ایجاد کنند، این سرمایه گذاری ها را به طور جدی به خطر می اندازد.

حتی اگر چین برنامه های خود را برای سرمایه گذاری در افغانستان به پیش ببرد، این سؤال ایجاد می شود که چه مقدار از این سرمایه به خزانه طالبان سرازیر شده و چه مقدار صرف بهبود سطح زندگی مردم می شود. در کنار این، فقدان نهادهای دولتی قوی نگرانی هایی را در مورد توانایی رژیم طالبان برای مقابله با فساد و تضمین شفافیت ایجاد کرده است. در شرایطی که رابطه افغانستان با غرب قطع شده و با اقتصادی ضعیف دست و پنجه نرم می کند، این احتمال وجود دارد که افغان ها با چینی ها قراردادهایی ببندند که هزینه بالایی برای کشور داشته باشد و برای مثال به اثرات زیست محیطی استخراج معادن و منابع توجهی نشود.

افزایش حضور و نفوذ اقتصادی و سیاسی چین در منطقه، توجه بیشتر جامعه بین الملل را برخواهد انگیخت. کشورهایی همچون هند نفوذ فزاینده چین را تهدیدی علیه منافع استراتژیک خود می بینند. در این میان اگر طالبان به گروههایی که نه تنها غرب، بلکه هند را هدف قرار می دهند، پناه دهد، ممکن است روابط چین و هند تحت تأثیر قرار گیرد؛ تنش ها در منطقه افزایش یابد و ثبات و امنیت افغانستان و جنوب آسیا تضعیف شود

سخن آخر اینکه طرح های چین در افغانستان موضوعی پیچیده و چند وجهی است که پیامدهای مثبت و منفی برای کل منطقه دارد؛ می تواند به ثبات و امنیت در افغانستان بینجامد و در عین حال سبب تقویت و تثبیت قدرت رژیم طالبان شود. ایجاد امنیت در افغانستان سبب افزایش نفوذ پکن در منطقه از جمله قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و ایران می شود و به این کشور برای رقابت با ابرقدرت ها از جمله آمریکا مزیت می دهد.

منبع: دیپلمات

مترجم: فاطمه رادمهر

messages.comments