در آستانه سالروز شهادت حضرت زهرا(س) دخت گرامی رسول خدا(ص) قرار داریم و لذا خدمت محبین و موالین ایشان تسلیت و تعزیت عرض میکنیم.
حضرت زهرا(س) در جلوگیری از انحراف اسلام نقش اساسی داشت. ایشان با ایراد خطبه معروف به فدکیه اسلام صحیح را بازگو نمود؛ از این رو این خطبه برای جویندگان حقیقت تبدیل به مدرسهای شده تا با تأمل و موشکافی در آن با تاریخی آشنا شوند که امروزه توسط حاکمان و مزدوران قلمنویس آنها به شکل تاریخی جعلی و دروغین درآمده، بسیاری از وقایع لوث شده و کسی نمیداند در آن زمان چه اتفاقاتی رخ داده است. بسیاری از بحرانها، انحرافات و مشکلاتی که ما امروزه در جوامع اسلامی با آن مواجه هستیم، محصول همان انحرافاتی است که در اسلام بهوجود آمد.
در این مقاله کلیات این خطبه را مرور کرده و در برخی از سخنان حضرت تأمل و تدبر میکنیم، به این امید که بتوانیم حیات خود را همانند حیات پیروان حقیقی اهلبیت(ع) بسازیم. این خطبه سیره و منشی را که باید در زندگی در پیش بگیریم، برای ما بازگو میکند؛ منشی که در صورت عمل به آن، درهای خیر و برکت از آسمان و زمین به روی ما گشوده میشود.
ما باید این خطبه را حفظ کرده و خود و فرزندانمان آن را مطالعه کنیم، تا آنکه تبدیل به روشی پایدار در زندگی ما شود. چند نکته اساسی در این خطبه وجود دارد:
ا- خطبه فدکیه، یک سند محکم تاریخی به شمار میآید
این خطبه یکی از اسناد مهم تاریخی است که پرده از مجهولات برداشته و حقایق را آشکار میسازد. در این خطبه با جوهره رسالت پیامبر اکرم(ص) و ادامه آن رسالت در اهلبیت ایشان آشنا میشویم. ما همانطور که تاریخ و اسناد ملل دیگر را بررسی کرده و بر آن استناد میکنیم، وظیفه داریم اسناد محکم تاریخی خودمان را نیز مطالعه کنیم. از جمله این اسناد خطبه فدکیه است که باید آن را مورد بازبینی قرار دهیم، درباره این خطبه که سندی تاریخی، عقیدتی، سیاسی و فرهنگی است، قلمفرسایی کنیم و مراقب باشیم که قربانی تاریخ دروغین غرضورزان نشویم.
2-این خطبه نقشه راه را ترسیم میکند
این خطبه ما را راهنمایی میکند تا در راه راست قدم برداریم و از این راه منحرف نشویم، و با پیروی از راه رسول خدا(ص) و خاندان طاهرینش به حیاتی امن، پایدار و سعادتمندانه برسیم. بسیاری از مشکلات و بحرانهایی که جوامع گذشته و امروزی تجربه میکنند، به دلیل اصول و روشهای غلطی است که در زندگی برگزیدند و دنبال کردند؛ لذا ما نیازمند صراط مستقیم و نوری هستیم که راه را برای ما روشن کند. این خطبه نوری است که راه رسیدن به صراط مستقیم را برای ما هموار کرده و ما را در مسیر صحیحی که باید طی کنیم، قرار میدهد.
3- اهمیت رهبری در رساندن مردم به مقصد امن
رهبران غالبا فرآیند نجات یا تخریب جوامع را بر عهده دارند. رهبری که بصیر، فهمیده و آگاه بوده، نگاه به آینده داشته و در هدفش خلوص و بندگی باشد، میتواند جامعه خود را نجات دهد. اما رهبری که فاقد بینش بوده و افق دیدش محدود به حال است، تنها به منافع خود اندیشیده و خلقوخوی استبدادی دارد و قدرت را تنها در انحصار خود میخواهد، رهبری منحرف است که دیر یا زود جامعه را نابود خواهد کرد.
حضرت زهرا (س) در این خطبه به اهمیت رهبری در سعادت و نجات انسانها اشاره میکند: «ابتعثه الله إتماماً لأمره... وقام في الناس بالهداية، فأنقذهم من الغواية، وبصّرهم من العماية، وهداهم إلى الدّين القويم، ودعاهم إلى الصّراط المستقيم؛ او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند... او براى هدایت مردم قیام کرد، و آنها را از گمراهى رهایى بخشید، چشمهایشان را بینا ساخت، و به آیین محکم و پابرجاى اسلام رهنمون گشت، و آنها را به راه راست دعوت نمود.»
خطرات عدول از قوانین و مبانی
حضرت زهرا(س) در این خطبه به تشریح خطرات ناشی از انحراف از احکام و قوانین الهی پرداخته است. زمانی که انسان از پایبندی به اصول و قوانین الهی سرباز زند، به ورطه گمراهی و هلاکت میافتد؛ زیرا اولین تأثیر بیمبالاتی و سرکشی از معیارها، افتادن در بند شهوات و هواهای نفسانی است. چنین افرادی از حقیقت روگردان بوده و تنها به دنبال خواستهها و منافع شخصی خود خواهند بود. این همان مشکلی است که اصحاب رسولخدا(ص) بعد از رحلت ایشان گرفتارش شده و متوجه خطرات ناشی از انحراف از خط راستین اسلام نبودند؛ از اینرو امت رسولالله(ص) بعد از شهادت ایشان گرفتار درگیریها و نزاعهای شدید و فرسایشی شدند.
مهمترین موضوعات خطبه
با تأمل در متن سخنرانی حضرتزهرا(س)، سخنان ایشان را بسیار هوشیارانه و عمیق مییابیم؛ زیرا با وجودیکه هدف ایشان از ایراد این خطبه ظاهرا بازپسگیری فدک است، اما در واقع بسیاری از حقایق و معارف ناب الهی از این راه تبیین شده است، به طوریکه حجت را بر ما کامل میکند.
در این مقاله به برخی از موضوعات این خطبه میپردازیم و در آن تأمل میکنیم، تا از آنها عبرت و درس زندگی بگیریم، تاریخ را با قراءتی صحیح بازخوانی کنیم و در دام سخنان گمراهکننده ستمگران و ابزار تبلیغاتی آنها نیفتیم.
الف:شکر در توحید و توحید در بندگی
«الحمد لله على ما أنعم، وله الشكر على ما ألهم.... وأشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شريك له، كلمة جعل الإخلاص تأويلها؛ خدا را بر نعمت هایش سپاس مى گویم، و بر توفیقاتش شکر میکنم... و من شهادت مى دهم که معبودى جز خداوند یکتا نیست. بى مثال است، و شریک و مانند ندارد. این سخنى است که روح آن اخلاص است.»
حضرتزهرا(س) خطبه خود را با موضوع شکرگزاری از خداوند، سپاس از بخشنده نعمت و فضل او بر انسانها و مخلوقات آغاز میکند؛ زیرا که شکر از منعم، مقدمه و زیربنای ساخت عقیده توحیدی در انسان است. شکر در مقابل کفران نعمت و شرک است. شکر نعمت نشاندهنده التزام به توحید است و التزام به توحید نشاندهنده التزام و تعهد به بندگی خدای سبحان. بندگی خدا اولین قدم برای ورود به دین اسلام است و از این بالاتر: بندگی خدا فلسفه آفرینش انسان است «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون». ما باید بدانیم که عبودیت خدا هرگز با عبودیت حاکم ظالم و طاغوت جمع نمیشود. آنکه به ما نعمت میبخشد خداوند است، پس شکر و بندگی تنها از آن اوست؛ حاکم نمیتواند ادعای بخشندگی نعمت کند، او تنها وسیلهای است برای رساندن نعمات الهی به بندگان.
و از همین نقطه تصحیح تاریخ آغاز میشود: حاکم ظالم مشروعیت زمامداری ندارد؛ زیرا خود را در مقابل خدای متعال قرار داده است. او نه تنها وسیله رساندن نعمت نمیشود، بلکه با ظلم و ستم مردم را از حقوقشان بازمیدارد. در مقابل حاکم ظالم، حاکم عادل است که به عدالت رفتار کرده و حق مردم را میدهد؛ چنین حاکمی در مسیر بندگی خدای سبحان و شکرگزاری از خداوند قدم برمیدارد. پس مردم باید با معنای مشروعیت حاکم عادل و عدم مشروعیت حاکم ظالم آشنا شوند.
ب- رهبری مشروع
محور دوم خطبه حضرت زهرا(س) سخن از مفهوم رهبری است. قرار گرفتن در مسیر توحید و بندگی و شکر نعمت کامل نمیشود، مگر با پیروی از رهبری که از سوی خدای سبحان برگزیده شدهاست؛ زیرا این تبعیت مصداق عملی عبودیت و شکرگزاری است: «وأشهد أنّ أبي، محمّداً (صلّى الله عليه وآله وسلّم) عبده ورسوله اختاره وانتجبه قبل أن أرسله... فرأى الأُمم فرقاً في أديانهم، عُكَّفاً على نيرانها، عابدة لأوثانها، منكرة لله مع عرفانها، فأنار الله بأبي، محمّد (صلَّى الله عليه وآله وسلَّم) ظُلَمَها، وكشف عن القلوب بهمها، وجلا عن الأبصار غممها، وقام في الناس بالهداية، فأنقذهم من الغواية، وبصّرهم من العماية، وهداهم إلى الدّين القويم، ودعاهم إلى الصّراط المستقيم؛ و گواهی میدهم که پدرم محمّد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست؛پیش از آن که او را بفرستد، برگزید.... هنگامی که مبعوث شد، امّت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکندهای را برگزیدهاند؛ گروهی بر گِرد آتش طواف میکنند و گروهی در برابر بتها سر تعظیم فرود آوردهاند، و با این که با قلبِ خود خدا را شناختهاند، او را انکار میکنند. خداوند به نور محمّد (صلی الله علیه و آله) ظلمتها را برچید و پردههای ظلمت را از دلها کنار زد و ابرهای تیره و تار را از مقابل چشمها برطرف ساخت. او برای هدایت مردم قیام کرد و آنها را از گمراهی رهایی بخشید و چشمهایشان را بینا ساخت و به آیین محکم و پابرجای اسلام رهنمون گشت و آنها را به راه راست دعوت فرمود.» پس همانا فلسفه وجودی انسان که رسیدن به بندگی خداوند است، محقق نخواهد شد مگر به وسیله رهبری برگزیده که انسانها را به راه مستقیم هدایت کند و از ظلمت جهل و گمراهی نجات دهد.
آفرینش انسان از عدم به وجود، نعمتی است از سوی باریتعالی و هدایت این وجود به سوی تکامل، نعمتی است بالاتر که خدای سبحان با مبعوث کردن رسولالله(ص)، امر خود را تمام و حکم خود را اجرا نمود و انسان را به سوی تکامل هدایت کرد. انسان تا رسیدن به مقصد غایی خود نیاز به هادی و رهبر دارد و این امر محقق نمیشود مگر از طریق دو گوهر گرانبها (کتاب خدا و اهلبیت(ع)).
ج- قرآن و عترت
اکمال دین از طریق پیوند بین توحید، نبوت، قرآن و امامت صورت میپذیرد. انسانی که در راه بندگی خدا قدم برمیدارد، در این مسیر نیازمند به دو راهنمای گرانقدر یعنی قران و اهلبیت(ع) است. حضرت زهرا(س) درباره انچه بعد از پدر گرامیشان به یادگار مانده میفرماید: «وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیْکُمْ: کِتَابُ اللهِ النَّاطِقُ، وَ الْقُرْآنُ الصّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ، وَ الضِّیَاءُ اللاَّمِع ....؛ و آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از خود درمیان امت به یادگار گذارده؛ کتاب اللهِ ناطق و قرآن صادق و نور آشکار و روشنایی پر فروغ است.» در اینجا ایشان به اهمیت و عظمت قرآن برای هدایت اشاره میکند و از این رو خود نیز در این خطبه مرتبا به قرآن استناد کرده و در مقطعهای مختلف، آیات قرآن را شاهد قرار میدهد. ایشان با استناد به قرآن درصدد بیان این مطلب است که ای مؤمنین راه و سبک زندگی خود را از قرآن بگیرید. اما قرآن نص مکتوب است و نیاز به مفسر و شارح دارد؛ آنکه مفسر قرآن و قرآن ناطق است، اهلبیت(ع) و خصوصا مولا امیرالمؤمنین (ع)میباشند. (قرآن و اهلبیت) در کنار هم روند رشد و ساختن یک امت را رهبری میکنند تا زمانیکه امت را به هدف و غایت اصلی که همان بندگی خدای سبحان است برسانند.
روایاتی نزد ما موجود است که تأکید میکند معنای کتابالله الناطق، امامعلی(ع) میباشد؛ همچنانکه از خود امامعلی(ع) روایت شده است: «هذا كتاب الله الصامت، وأنا كتاب الله الناطق». کسی میتواند از قرآن تفسیر و تأویل درستی ارائه دهد که از سوی رسول خدا(ص) به جانشینی ایشان منصوب شدهباشد؛ اوست که میتواند امت را به سوی بهشت مقصود هدایت کند. پس نمیتوان بین کتاب خدا و عترت پیامبر جدایی افکند؛ اگر این دو از هم جدا شوند، آنگاه هر کس مطابق ذوق و مصلحت خود آن را تفسیر میکند و جویندگان هدایت سرگردان و درمانده در یافتن حقیقت خواهند ماند.
ادامه دارد...
از سلسله برنامههای پخششده از کانال مرجعیت با عنوان (جواهرالافکار)
مترجم: حکیمه سادات راغب زاده
نظر شما