twitter share facebook share ۱۳۹۷ بهمن ۲۳ 1341

ما اطلاعاتی درباره زندگی حضرت زهرا(س) در تاریخ و حدیث داریم. در مرحله اول باید این اطلاعات پالایش شده تا سره از ناسره تشخیص داده شود و بتوانیم به اطلاعات معتبری دست پیدا کنیم و این کار سخت و دشواری نیست، ولی بعد از به‌دست آوردن این اطلاعات، با یک سوال اساسی و جدی مواجه می‌شویم و آن این است که آیا آنچه حضرت زهرا(س) به آن عمل کرده، برای ما مانند یک الگو ارزش و اعتبار دارد یا خیر؟ مسائل زندگی گسترده هستند و طول زمان تغییرات فراوانی در زندگی بشر به وجود آورده و این سوال را ایجاد کرده که آیا ما می‌توانیم ارتباطی با سیره حضرت زهرا(س) برقرار کنیم؟ یعنی به زندگی آن حضرت تأسی کرده و آن را به عنوان الگو قرار دهیم؟

باید پرسید که آیا اساساً این امکان وجود دارد که ما امروز به سبک زندگی حضرت زهرا(س) عمل کنیم؟ حضرت زهرا(س) در 9 سالگی ازدواج کرد، آیا امروز می‌توان این موضوع را به عنوان یک الگو در کشور خود مطرح کرده و تشویق کنیم که شیعیان نیز به تأسی از حضرت زهرا(س) دخترانشان را در 9 سالگی به ازدواج درآورند. آیا کسانی را سراغ دارید که خودشان از نظر علم و عمل در جامعه ما الگو و اسوه هستند و نسبت به فرزندان خود این‌گونه عمل کرده باشند؟

«سن ازدواج» خود یک مسأله است، اما مسأله دوم مربوط به مهریه حضرت‌زهرا(س) است که 500 مثقال نقره بوده، البته این مهریه صرفاً به حضرت زهرا(س)اختصاص ندارد، بلکه در منابع ما موجود است که پیغمبر اکرم(ص) برای تمامی همسران، دختران و خانواده خود، مهریه را 500 مثقال نقره قرار داده بودند که از جمله آنان، مهریه حضرت زهرا(س) بود. بعد زمانی که سراغ جهیزیه حضرت زهرا(س) می‌رویم، متوجه می‌شویم که آن حضرت از خانه پدر جهیزیه‌ای نبرده و هر آنچه بوده، امیرالمومنین علی(ع) زره خود را فروخته و لوازم منزل را تهیه کرده است.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه با اشاره به مسائل جدی‌تر تأسی به سیره حضرت زهرا(س) گفت: مسائل مربوط به امور خانواده بر عهده حضرت زهرا(س) گذاشته می‌شود و متصدی امور بیرون از منزل، امیرالمونین(ع) است و در طول حدود 8سال ادامه این زندگی خانوادگی، فرزندان متعددی به دنیا می‌آیند که فاصله سنی آنها از کمتر از یک‌ تا سه سال بوده است. در مدت 8 سال 5 فرزند به دنیا می‌آید که البته نقلها مقداری متفاوت هستند.

البته در همین قسمت‌ها بخش‌هایی وجود دارد که موضوع تأسی را روشن می‌کند. مثلاً وقتی حضرت زهرا(س) ایثار می‌کند و از آنچه در خانه به عنوان غذا و قوت خود فراهم کرده، در راه خدا می‌گذرد، مشخص است که باید به چنین عملی تأسی کرد یا در عبادت حضرت زهرا(س) که حسن بصری می‌گوید به قدری آن حضرت در حال عبادت ایستاده بود که پاهای‌شان از عبادت طولانی ورم کرده بود، مشکلی از باب تأسی ایجاد نمی‌کند و به راحتی می‌توان آنها را مطرح کرد، ولی باید دید که قاعده و ضابطه چیست؟

اگر بنا باشد این بحث دنبال شود به بررسی در دو سطح محتاجیم. سطح اول در بررسی موضوع تأسی به حضرت زهرا(س) این است که مسأله تأسی تابع چه منطق و ضابطه‌ای است؟ اصلا تفکیک کردن در حوزه‌های مختلف زندگی ملاک و ضابطه‌ای دارد یا خیر؟ بنابراین اول باید منطق شناخت این سیره مشخص شود.

علما و بزرگان ما قسمتی از این موضوع را در گذشته مطرح کرده‌اند و آن مسأله این است که آیا تأسی شامل امور عادی زندگی اولیای الهی می‌شود یا خیر؟ در اینجا دیگر تفاوتی نمی‌کند که سیره حضرت زهرا(س) یا پیغمبر اکرم باشد، زیرا هر کدام از این بزرگان دارای اموری عادی هستند.

آیا در لباس پوشیدن باید به پیغمبر تأسی کرد یا نه؟ اگر ما اطلاعاتی در تاریخ درباره فرم لباس پیامبر داشته باشیم یا اطلاعاتی درباره ظروف منزل و مهندسی خانه ایشان داشته باشیم و بسیاری موارد دیگر، آیا این‌ها در قلمروی تأسی قرار می‌گیرند و ما باید آنها را بر همان مبنا الگو قرار دهیم؟ اولین قدمی که علما و بزرگان ما برداشتند این است که امور عادی زندگی اولیای‌الهی در قلمروی تشویق و ترغیب به تأسی قرار نمی‌گیرد. همه اولیاء در زمان خودشان یک زندگی عادی و طبیعی داشتند و این امور طبیعی مربوط به اسوه بودن پیغمبر اکرم(ص) نمی شود، بنابراین هرکس می‌تواند هر لباسی را که دوست دارد بپوشد، زیرا پیغمبر نیز به اقتضای زمانه خود همان مدل لباسی را که سایر مردم می‌پوشیدند، بر تن می‌کردند.

البته ممکن است برخی علما و بزرگان، امور عادی را توسعه داده یا مضیق کرده باشند، ولی خوشبختانه با مرور زمان بسیاری از مسائل روشن شده است. برای نمونه، یکی از مسائل این است که خطیب نمازجمعه باید خطبه بخواند، اما اینکه خطبه را به چه زبانی بخواند، مهم است. دوره‌ای بود که فقهای ما می‌فرمودند «خطبه نمازجمعه باید به عربی باشد». دلیل این مسأله را نیز چنین اعلام می‌کردند که پیغمبر و امیرالمومنین(ع) خطبه نمازجمعه را به عربی می‌خواندند، پس امروز هم خطبه نمازجمعه برای فارس‌زبانان باید عربی باشد.

مرحوم «شهید اول» هم همین فتوا را داده که خطبه‌های نمازجمعه در هر کشوری که برگزار می‌شود مانند خود نماز باید عربی باشد. این مسأله باعث شد تا خطیب هر چه بخواهد بگوید از موعظه تا تحلیل سیاسی، برای مخاطبین و نمازگزاران قابل فهم نباشد. اما ما در این مسأله، علمای بزرگی داشتیم که این خط را شکستند و گفتند خطبه نمازجمعه جزو امور عادی است و نیازی نیست که در اینجا مسأله تأسی مطرح شود یا اگر هم مطرح است در همان آغاز خطبه که خطیب حمد و ثنای الهی را دارد، می‌تواند با عربی آن را انجام داده و بعد با زبان خود نمازگزاران صحبت کند. بنابراین عربی بودن خطبه‌ها موضوعیت پیدا نکرد.

مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری(ره)، در بحث نمازجمعه که این مسأله را مطرح کرده، می‌فرماید اگر بناست که تأسی به پیغمبر شود نباید در کشورهای فارس زبان، ترک زبان یا زبان‌های دیگر، خطبه به عربی خوانده شود، زیرا پیغمبر نیز با زبان مخاطبان خودش صحبت می‌کرده است. مرحوم صاحب جواهر نیز می‌گوید پیغمبر به عربی خطبه می‌خواند، ولی این امتیازی برای زبان نیست که ما عربی را ملاک قرار دهیم. پیغمبر از آنجا که عرب زبان بوده، خطبه‌های خود را به عربی می‌خواند.

علمای ما در این گونه مسائل یک قدم جلو برداشتند وگرنه کسانی بودند که می‌خواستند صددرصد همان زندگی اولیاء را برای نسل‌های بعد تکرار کنند. اما به جایی رسیدند که دیدند دیگر نمی‌شود و باید امور عادی را کنار گذاشت. اگر به 500 سال قبل برگردیم در مسأله عقد،خرید و فروش و نکاح، می‌گفتند که باید عربی باشد و ما باید به عصر و زمان پیغمبر تأسی کنیم و چون خرید و فروش زمان پیامبر به زبان عربی بوده، ما نیز باید آن را ملاک قرار دهیم.

فقهای ما در این مسأله نیز سد را شکستند و فرمودند این‌گونه امور در قلمروی تأسی قرار نمی‌گیرند. بنابراین قدم اول علما بسیار خوب برداشته شد، اما قدم دومی که آنها باید بردارند این است که پیغمبر و ائمه یک‌سری از روش‌ها داشتند که باید دید آیا می‌توان آنها را حفظ کرد یا نه؟ گاهی این روش‌ها تنها به اوضاع و احوال زندگی در زمان پیامبر مربوط می‌شوند، لذا باید این ارتباط را کشف کرد و اگر صرفاً مربوط به آن زمان باشد، آنجا هم جای تأسی نیست. از این رو کار در این مرحله دشوارتر می‌شود  و گمان می‌کنم آن موضوعاتی که من در بخش نخست عرایضم به آن اشاره کردم، نمونه‌هایی باشند که باید در بخش دوم نیز مورد بررسی قرار گیرند.

محلاتی ادامه داد: باید دید که  سن ازدواج  چه ارتباطی با اوضاع اجتماعی زمان پیامبر داشته و آیا اصلاً ارتباطی داشته یا نه؟ اگر این ارتباط وجود داشته باشد از قلمروی تأسی بیرون می‌رود و نمی‌توان به عنوان یک روش دائمی بر آن تأکید کرد. ولی متاسفانه این بخش دوم مانند بخش اول آسان نیست. به نحوی که همان فقهایی که در بخش اول، امور عادی را به راحتی از قلمروی تأسی خارج می‌کردند، در این بخش بسیار محتاط عمل می‌کنند.

بسیاری از افراد که دم از ولایت و اسوه بودن پیامبر و ائمه می‌زنند، یک صورت از زندگی را در ذهن دارند و تلاش می‌کنند همین شکل و صورت و ماکت را تا ابد حفظ کنند و به هیچ‌وجه حاضر به تغییر آن نیستند. لذا این مسأله کار را دشوار می‌کند. استاد مطهری نقل می‌کردند که آقایی در مشهد وقتی دخترش را شوهر داد، دختر را از خانه خود سوار شتر کرده بود و سروصدای زیادی به پا شد و همه چشم‌ها به کاروانی از شتر که در شهر به راه افتاده بود و سابقه نداشت، دوخته شده بود و این آقای امام جماعت در واکنش به این موضوع گفته بود که می‌خواهد تأسی به حضرت زهرا(س) کند. زیرا حضرت زهرا(س) را سوار شتر کردند و به خانه امیرالمومنین(ع) بردند، او نیز می‌خواست دخترش را با همان الگو به خانه بخت بفرستد.

گاهی مسأله تأسی و اسوه قرار دادن یا سبک زندگی را از اولیاء گرفتن چنان تعمیم پیدا می‌کند که اصلاً حالت مسخره‌ای به خود می‌گیرد و همه چیز شکلی و صوری می‌شود. ولی آیا واقعاً معنی تأسی همین است؟ یکی از اشکالاتی که افراد ظاهرگرا به ائمه اطهار ما می‌گرفتند، همین اشکال بود که شما آن قالب‌هایی را که مربوط به زندگی پیامبر اکرم است، رعایت نمی‌کنید و تأسی شما ضعیف است.

وی با ذکر داستانی از امام صادق(ع) گفت: یکی از افراد منتقد به ائمه شخصی به نام سفیان ثوری بود که مکرراً با امام صادق(ع) در این زمینه بحث می‌کرد. یکی از موارد بحث او با حضرت این بود که وقتی بر امام صادق(ع) وارد می‌شود می‌بیند که ایشان لباسی سفید نازک پوشیده، خدمت حضرت با جسارت گفت که این لباس در شأن شما نیست، زیرا شما فرزند پیغمبرید، مگر پیغمبر چنین لباسی می‌پوشیده؟ شما که فرزند پیغمبر هستید باید تأسی به ایشان کنید ولی سبک و روش پوشش پیغمبر را ترک کرده‌اید.

وی با بیان اینکه مهم فهمیدن حقیقت سبک زندگی است، اظهار کرد: می‌دانید امام صادق(ع) در پاسخ به سفیان ثوری چه فرمودند؟ ایشان گفتند که لباس پیغمبر ویژه شرایط پیغمبر و لباس من برای شرایط خودم است و آن لباس مناسب این شرایط نیست. اما در واقع می‌خواهند بگویند که ممکن است آن لباس را امروز کسی بپوشد، ولی باید گفت آن فردی ریا کار است و بدون شک من نیستم و آن فرد، شما افراد جاهلی هستید که می‌خواهید مردم را با لباس پیغمبر فریب دهید و بدین وسیله بر گرده مردم سوار شوید. امام صادق(ع) به او فرمود، دوره پیغمبر زمان تنگنای مسلمانان بود و آنها در فقر و محرومیت بودند. به نحوی که کمترین امکانات برای آنها وجود نداشت و پیغمبر هم مانند توده مردم مسلمان که در فقر و محرومیت بودند، لباس ساده می‌پوشید اما امروز وضع زندگی مردم تغییر کرده و همه مردم لباس مناسب می‌پوشند. چرا من باید از لباس خوب استفاده نکنم؟

آدم ظاهربینی مانند سفیان ثوری می‌تواند به امام صادق(ع) بگوید که سبک زندگی‌شان نسبت به پیامبر تغییر کرده، اما امتیاز مکتب تشیع این است که ائمه اطهار، ما را وارد این ظاهرگرایی‌ها نکردند. در نقل دیگری هست که حضرت انگشت خود را در لباس سفیان ثوری بردند و فرمودند تو که لباس زمخت پوشیدی و می‌گویی که لباس پیغمبر است، اگر راست می‌گویی بزن کنار ببینم زیرش چه پوشیده ای. باید دید پشت صحنه آنهایی که سفره‌های ساده پهن می‌کنند و دوربین می‌آورند و فیلمبرداری می‌کنند، چه هست؟ امام صادق(ع) که پشت صحنه‌ای نداشتند، به سفیان فرمودند: زیر این لباس زمخت یک لباس نرم پوشیده ای، آیا برای فریب مردم این لباس را پوشیدی؟ سفیان به خیال خودش می‌خواست مچ امام صادق(ع) را بگیرد و بگوید که ایشان تأسی نمی‌کنند.

متاسفانه از یک طرف ما در منبرها، تبلیغات، صداوسیما، مقالات و کتاب‌ها مکرراً به زندگی حضرت زهرا(س) اشاره می‌کنیم و می‌گوییم ایشان این گونه زندگی و برخورد کرد و از طرف دیگر بین آنچه می‌گوییم با آنچه در عمل اتفاق می‌افتد، تفاوت زیادی است.

بنابراین آنچه مهم است تأسی به حضرت فاطمه زهرا(س) و اولیاء‌الهی در قلمروی ارزش هاست و نه روش‌ها که می‌تواند وابسته به شرایط باشد. این ارزش‌ها، ارزش‌هایی جاودانه و ماندگار هستند. پس ایثار، عفت، ادب و اخلاق ارزش‌هایی هستند که باید از حضرت فاطمه زهرا(س) فراگرفت.

قرآن کریم وقتی زندگی شخصیت‌ها، اولیای الهی یا چهره‌های الگو را مطرح می‌کند، تمرکزش نه روی روش‌ها، بلکه روی ارزش‌ها است. تا کی ما باید گرفتار صورت‌ها و ظاهرسازی‌ها باشیم و به زور بخواهیم آن اشکال و صورت‌ها و ماکت‌های گذشته را حفظ کرده و ریاکاری و فریب کاری کنیم. بیاییم به جای این کارها، آن اصول ارزشی که در سیره پیامبر و اهل بیت ایشان است را جدی گرفته و پایه و اساس زندگی خود قرار دهیم.

شهید مطهری می فرماید: «سیره و عمل پیامبر بر دوقسم است، جهت دار و بی جهت. برخی از کارهای حضرت جهت مخصوص ندارد و مقتضای شرایط زمانی و مکانی است. در اینجا تأسی لزوم بلکه معنا ندارد. اما بعضی جهت و هدف دارد و در میان کارهای مختلف، پیغمبر یکی را با توجه به خصوصیت اخلاقی و اجتماعی و تربیتی انتخاب کرده، مثل اینکه گرد و حلقه وار با اصحاب می‌نشسته.» ما کارمان برعکس است برای اینکه بگوییم تأسی از پیغمبر می‌کنیم، حاضریم حصیر ایشان را بیندازیم، اما گرد نشستن پیامبر که جنبه ارزشی دارد را انجام ندهیم.

در حالی که حصیر انداختن مربوط می‌شود به زیرانداز متعارفی که آن زمان بوده، ولی «گردنشستن» انتخابی ارزشی است که پیامبر(ص) می‌خواهد تمایزی میان اصحاب و خود قرار نداده و مجلسش بالا و پایین نداشته باشد.

سروش محلاتی در پایان گفت: کسی که شرایط را نمی‌بیند و تنها صورت‌ها را می‌بیند و از صورت‌ها قالب‌های دائمی درست می‌کند، همانند سفیان ثوری است که به امام صادق (ع)خرده می‌گیرد که چرا لباس پیامبر را نپوشیده و قدرت تشخیص شرایط را ندارد. ما روزی می‌توانیم به زندگی حضرت فاطمه(س) تأسی کنیم که این مسیر علمی را طی کرده باشیم، اما متاسفانه هنوز در این مسیر، کار شایسته‌ای که بتواند ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا(س) را برای ما روشن کند انجام نگرفته و کارهایی هم که در این زمینه شده با آنکه باارزش است، ولی کافی نیست.

*جماران

نظر شما