twitter share facebook share ۱۴۰۰ دی ۱۲ 1123

در این نوشتار می‌خواهیم بدانیم علم دینی چیست؟ و آیا علم غیر دینی هم داریم؟ اگر جواب مثبت است، آیا می‌توانیم مشکل ناسازگاری بین گزاره‌های دینی و نظریات علمی را حل کنیم یا خیر؟

مقصود از علم دینی چیست؟

تلقی‌های متفاوتی از کلمه «علم دینی» که امروزه در ادبیات جامعه ما رواج پیدا کرده، وجود دارد، لذا در ابتدا باید مشخص کنیم که مقصودمان از علم دینی چیست؟

شهید مطهری علم دینی را علمی می‌داند که مورد تأیید دین باشد. در این تعریف علم به دو دسته دینی و غیردینی دسته‌بندی نمی‌شود؛ چراکه علم به طور کلی مورد تأیید دین است و تا به‌حال مشاهده نشده که چیزی مصداق دانش و آگاهی باشد اما دین با آن مخالفت کند. لذا از دیدگاه آقای مطهری وصف دینی برای علم، قلمرو علم را محدود نمی‌کند. ایشان از این که علمای دین، علم را به دو دسته دینی و غیر دینی تقسیم کرده و برخی از علوم را از قلمروی دین خارج نموده‌اند، گله مند بوده و معتقد بود همه علومی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود، مورد تشویق دین قرار گرفته و مشمول علم دینی است. لذا هر تشویقی که در دین نسبت به علم و عالم صورت گرفته، دانشگاهیان را نیز در بر می‌گیرد. ما نباید این روایت را که ملائکه بال و پر خود را بر طالبان علم می‌گشایند؛ محدود به طلاب حوزه‌های علمیه کنیم؛ بلکه آنها نیز که در دانشگاه تحصیل می‌کنند و ریاضیات، مهندسی و پزشکی و.... می خوانند نیز بر بال و پر ملائک زندگی می‌کنند. همچنین حدیث «طلب العلم فریضه» که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، همین عمومیت را دارد و منظور از آن مطلق علم است.

همه علوم جزء نیازهای جامعه است و واجب کفایی به شمار می‌آید. هر کدام از علوم اگر از زندگی حذف شود، اختلالی در نظام زندگی بشر به وجود می‌آورد و لذا وجود همه آنها واجب و ضروری است. به گفته استاد مطهری: «امروزه جهان، علم را یک فریضه نفسی مستقل می‌شمارد و اگر هم آن را یک فریضه مقدمی بداند، تنها برای انجام فرایض دینی نیست، بلکه آن را مقدمه یک زندگی خوب، مقدمه مبارزه با فقر و بیماری، مقدمه عزت و استقلال، داشتن یک اجتماع سالم، برقراری عدالت اجتماعی و دموکراسی، علاقه به امور اجتماعی و امثال این امور می داند».

پس بر اساس دیدگاه اول، هر علمی را که از دنیا یاد بگیریم و برای خودمان به‌کار گیریم، این علم، علم دینی است. لذا اسلام، مسلمانان را تشویق کرده است که به‌دنبال علوم مختلف در اقصی نقاط دنیا بروند و این علوم را وارد کشورهای اسلامی کنند. ولی متأسفانه این دیدگاه در عصر و زمان ما مهجور مانده و مورد اعتنا و توجه نمی‌باشد.

علم دینی در معنای دوم، علمی است که از دین و منابع دینی گرفته شده است؛ پس اگر بخشی از مسائل علمی را بتوانیم از قرآن استخراج کنیم، این بخش از علم مشمول علم دینی می‌شود. آقای بازرگان کتابی نوشته بود به نام «باد و باران در قرآن». موضوع کتاب این بود که در آیات قرآن به بسیاری از مسائلی که امروز در علوم طبیعی مطرح می شود اشاراتی شده است.

علم دینی در معنای سوم، علمی است که در خدمت دین قرار می‌گیرد. اگر ما فقه و شریعت را متن دین بدانیم، علومی که در خدمت فقه است، علم دینی نامیده می‌شود؛ مثلا اصول فقه، چون برای استنباط و فهم دین مورد استفاده و نیاز ماست، علم دینی می‌باشد.

محل نزاع در علم دینی

تعاریف دوم و سومی که از علوم دینی صورت گرفته مورد مناقشه نیست؛ اما تعریف چهارم علم دینی، امروزه مورد بحث قرار می‌گیرد. بر اساس این تعریف ما می‌توانیم درباره نظریات علمی که در دانش های مختلف بشری مطرح است، با نگاه دینی داوری کنیم؛ به معنای این که نظریاتی را که در علوم مختلف -به‌ویژه علوم انسانی- مطرح است، بر کتاب و سنت و منابع دینی عرضه نماییم و هر جا این نظریات با ارزش های اسلامی منافات داشت، آنها را تغییر داده و اسلامی کنیم. در این اسلامی سازی، سراغ علوم پایه همچون فیزیک و شیمی نمی‌رویم، چراکه این علوم، دینی و غیر دینی ندارد. اما تک‌تک مبانی و نظریات علومی همچون روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی را بررسی کرده و با منابع دینی تطبیق می‌دهیم. اگر این کار را انجام دادیم قهرا با یک تقسیم بندی در علم مواجه می شویم: آن‌دسته از علومی که دین با آن مخالفتی نکرده و تعارضی با دین ندارد، می‌شود علم دینی و دسته دیگر که دین با آن مخالفت نموده است، می‌شود علم غیردینی. امروزه کسانی که بحث اسلامی کردن را مطرح می‌کنند، همین معنا از علم دینی را مورد نظر دارند.

اما آیا امکان دارد که نظریات علمی را بر اساس منابع دینی از یکدیگر تفکیک و مرزبندی کنیم؟ پاسخ استاد سروش محلاتی به این سؤال به استناد دلایل ذیل منفی است:

نکته اول: سنجش و ابطال نظریات علمی با معیارهای برون علمی امکان ندارد

نظریات علمی را با شیوه‌های علمی می‌توان مورد نقد و سنجش قرار داد و از این طریق نظریه‌ای را اثبات نموده یا بر آن خط بطلان کشید. اما آنچه بر اساس تعریف چهارم از علم دینی مطرح می‌شود، این است که یک نظریه علمی را (برای مثال در زیست شناسی، جامعه شناسی یا روان شناسی) با استناد به آیه، روایت یا یک استدلال دینی کنار بگذاریم. حال آنکه سنجش نظریات علمی با معیارهای غیرعلمی، به دلایل ذیل امکانپذیر نیست:

اولا: وقتی از شیوه‌های علمی خارج می‌شویم، آنچه بدست می‌آید دیگر محصول علم نیست.

ثانیا: منابع دینی ما (آیات و روایات) به قدری انعطاف پذیر است که می‌شود هر نظریه ای را یک روز به عنوان مخالفت با کتاب و سنت کنار گذاشت، و روز دیگر برای همان نظریه شواهدی یافت و صحت آن را اثبات نمود. مثالهای زیادی در این زمینه وجود دارد که به عنوان نمونه می‌توان به بحث کنترل جمعیت، تلقیح مصنوعی، پیوند اعضاء مرگ مغزی، عقیم کردن دائمی مردان یا مجلس شورای اسلامی اشاره نمود. در تمام این موارد در یک برهه زمانی، فتوای مخالفت و در برهه زمانی دیگر، فتوای موافقت داده شده است.

مثلا در بحث کنترل جمعیت، علما به استناد این که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «تناکحوا تناسلوا»، افزایش زادآوری و جمعیت مسلمانان را مطلوب می‌دانستند. اما دکتر مرندی در مصاحبه‌ای اظهار داشت که بعد از انقلاب در صحبت با چندین تن از علما، از مشکلات نرخ بالای افزایش جمعیت برای ایران، با انان صحبت کرده و آنها را با لزوم محدودیت و کنترل جمعیت قانع نموده است.

نکته دوم: نظریات علمی، هر چند نادرست، عامل رشد و ترقی علم است

نظریات علمی هرچند نادرست باشند، در رشد و پیدایش نظریات دیگر مؤثرند. ممکن است یک نظریه خودش خطا باشد، ولی وقتی مورد نقد قرار می‌گیرد و بر سر آن بحث و گفتگو می‌شود، زمینه پیدایش نظریات درست دیگری را فراهم می‌کند. این مسئله علاوه بر علوم مختلف در مورد مسائل و نظرات دینی نیز صدق می‌کند. به گفته مرحوم مطهری اشاعره مزخرفات زیادی می‌گفتند، ولی همان حرفها سبب رشد و تکامل کلام اسلامی شد. بنابراین نباید قیچی به‌دست گرفت و هرآنچه را نادرست است حذف کرد.

نکته سوم: نقد علم باید در فضای علمی و توسط علما و دانشمندان آن علم صورت گیرد

متأسفانه در کشور ما بسیاری از مسائلی که جنبه های علمی دارد، جنبه های سیاسی به خود می گیرد. اگر این اجازه داده می‌شد تا مسائل علمی در فضای علمی و توسط علما و دانشمندان همان علم حل و فصل شود؛ یعنی دانشمندان در حوزه‌های تخصصی خود به میدان می‌آمدند و اظهار نظر می‌کردند، جای نگرانی نبود. ولی امروزه شرایطی به وجود آمده که متأسفانه بین مسائل علمی و مسائل امنیتی و نظامی پیوند ایجاد شده و این خودش اسباب نگرانی است. برای مثال در سایت «بازتاب» رئیس بسیج مستضعفین «سردار محمد رضا نقدی» در جمع هزاران نفر از اعضای شورای بسیج دانشجویی دانشگاه‌های سراسر کشور در آخر سخنرانی خود، فعالیت شبانه‌روزی را در جهاد علمی ضروری دانست و افزود: «امروز باید در علوم انسانی تحول ایجاد کنیم و نباید به دروس امروز دانشگاهی که عین جهل است تن بدهیم. چرا که اگر غرب در علومی نظیر علوم سیاسی و... موفق بود، امروز این گونه منزوی نشده بود و 120 کشور جهان به رهبری ایران اسلامی رأی نمی‌دادند.» سردار نقدی ادامه داد: «وحی الهی، آیات، روایات و احادیث بهترین منبع برای علوم انسانی هستند تا ما را از جامعه‌شناسی مملو از شرک و کفر نجات بخشند که این امر رسالت دانشجویان بسیجی در نوسازی علم است.» نقدی علوم انسانی غربی را بزرگترین منکر و آن را صدها برابر بدتر از منکر اخلاقی دانست و افزود: «علوم انسانی غربی ریشه تمامی مفاسد است که سبب استحاله اخلاقی دانشجویان ما در دانشگاه ها شده است و از جمله دلایل اصلی کاهش مسائل اخلاقی از جمله حجاب و عفاف در دانشگاهها است».

این گونه اظهارنظرهای غیرکارشناسانه، موجب می شود که مسأله از مسیر اصلی خود که بحث های علمی است خارج شود و متأسفانه اصل علم آسیب ببیند. اگر در این زمینه بخواهد کار مفیدی صورت بگیرد، این بحث باید در یک فضای علمی رخ دهد.

یک مثال را هم از مرحوم علامه طباطبایی بیاوریم که نشان دهیم تلقی ایشان با تلقی آقایان کاملا متفاوت است. جامعه‌شناسی در نظر اقایان سراسر کفر و الحاد است، در حالی که در«تفسیر المیزان» ایشان از جامعه‌شناسی استفاده بسیاری کرده و تصریح می‌کند که «امروز از نظر جامعه‌شناسی فلان مسأله به اثبات رسیده است».

*برگرفته از کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» نوشته حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتی؛ به کوشش حکیمه سادات راغب‌زاده

نظر شما