12 روز از حمله به ساختمان کنسولی سفارت ایران در دمشق و ترور چند فرمانده برجسته ایرانی گذشت و نگاهها همچنان به تهران و شیوه پاسخ به این حمله است. در دو سه روز اخیر به موازات پیش بینی منابع سیاسی و امنیتی آمریکا و اسرائیل مبنی بر قریب الوقوع بودن واکنش ایران، ترافیک دیپلماتیک نسبتا بیسابقهای رخ داده و پیامهای فشرده میان آمریکا و ایران رد و بدل شده که بعضا هم از هر دو طرف تند و هشدارآمیز بوده است. در کل این تحرکات و كارزار فشار دیپلماتیک آمریکا برای بازداشتن تهران از پاسخ است و به موازات آن نیز فشار رسانهای اسرائیل و متحدانش افزایش یافته است.
در همان روزهای نخست حمله اسرائیل، نگارنده بیان داشت که به احتمال زیاد تهران واکنش نشان خواهد داد و این پاسخ هم از طریق نیروهای همسو در منطقه نخواهد بود. چنان که قبلا نیز عرض شد، بر خلاف رویه غالب تحلیلها که حمله اسرائیل را نشانه تصمیم تل آویو و نتانیاهو برای گسترش جنگ در منطقه و کشاندن آمریکا به آن میداند، نگارنده همچنان بر این باور است که اتفاقا قضیه معکوس است و برآورد اسرائیلیها این بود که ایران واکنشی غیر معمول نشان نخواهد داد و به همین خاطر دست به این اقدام زدند. روزنامه اسرائیلی «یدیعوت احرونوت" هم امروز بر وجود این برآورد قبل از حمله به ساختمان کنسولی به نقل از منابع مسئول نوشت که حمله معطوف به این برآورد بود که ایران در واکنش از رویه معمول عدول نخواهد کرد، اما در سایه جدیتر شدن پاسخ ایران تاکید میکند: که این برآوردها منعکس کننده «خطای بنیادی در فهم دشمن و خطوط قرمز تهران» است.
به نظر میرسد تاخیر در پاسخ بیشتر معطوف به تلاش برای کنترل و مهار واکنش طرف مقابل و آمریکا بوده است تا طولانیتر کردن فضای نگرانی امنیتی و روانی در اسرائیل. گویا طرف ایرانی خواسته است با کش دار کردن قضیه به نوعی حملهای تلافیجویانه را به طرف مقابل بقبولاند و از این طریق واکنش احتمالی آن را کنترل کند.
اما هر چه از زمان حمله اسرائیل بیشتر گذشت، شرایط برای پاسخ پیچیدهتر شد. در همان روزهای نخست، تصویر حمله اسرائیل به سفارت در اذهان زنده بود و متعاقب آن فضای منطقه و جهان بیشتر مستعد واکنش ایران و با پیامدهای کمتری هم همراه بود؛ هم اسرائیلیها و هم متحدان آنها آمادگی بیشتری برای پذیرش سطحی از پاسخ را داشتند؛ اما هر چه بیشتر میان حمله اسرائیل و پاسخ احتمالی به آن فاصله زمانی افتاد، هم تاثیر فضای ناشی از حمله به سفارت و به تبع آن امکان پذیرش واکنش کمرنگ شد هم در این فاصله اسرائیل با وجود غلبه فضای امنیتی و روانی و نگرانیها مجال بیشتری برای تحرک در پشت پرده سیاست و تلاش برای تبدیل تهدید ایران به یک فرصت در جهت پر کردن شکاف با متحدان غرب خود پیدا کرده است. از این رو، نتانیاهو تلاش میکند از این وضعیت در جهت احیای اجماع شکل گرفته با متحدان اسرائیل در هفتم اکتبر بهرهبرداری کند.
در کنار آن هم گذشت بیشتر زمان، مساله را برای اسرائیل به ویژه نتانیاهو حیثیتی کرد؛ به این معنا که پذیرش و هضم حمله احتمالی ایران دشوارتر شده و حمله مستقیم یادآور حمله هفتم اکتبر حماس است که به تبع آن نتانیاهو را در برابر تنگنای بیشتری قرار میدهد. از این رو، چه بسا چنین وضعیتی نتانیاهو را بیشتر تحت فشار نوعی واکنش به حمله احتمالی ایران قرار دهد.
در مقابل نیز خود پاسخ به امری حیثیتی برای ایران در منطقه و جهان تبدیل شده است که عدول از آن به این راحتی هم نیست.
در این زمان حساس و محدود، ابتدا سطح و شکل پاسخ ایران بسیار مهم است که تعیین کننده نوع رفتار طرف یا طرفهای مقابل خواهد بود. با این حال، ناگفته هم نماند که صرف نوع حمله مستقیم از خاک ایران به اسرائیل و لو این که تلفات و خسارت چندانی هم بر جای نگذارد، یک نوع تابوشکنی است و دلالتهای خاص خود را دارد و باید دید که نوع مواجهه اسرائیل و آمریکا با آن به ویژه در این شرایط به چه شکلی خواهد بود؟ آیا به نوعی با آن کنار خواهند آمد و با برخی اعمال خرابکارانه در داخل در صرافت جبران میافتند یا سطحی از واکنش مستقیم را نشان خواهند داد که ممکن است به کنش واکنشهای دوسویه تبدیل شود و همین خطر وقوع جنگ را افزایش میدهد.
در کل، نگارنده بعید میداند که این وضعیت حساس، پیچیده و شکننده در نهایت به جنگی ختم شود که فرضا اگر جنگی منطقهای هم شکل گیرد که بعید است، خود به خود به جنگی جهانی تبدیل خواهد شد. با وجود تهدیدهای آمریکا و اسرائیل، اما نه آمریکا متمایل به جنگ است و نه اسرائیل در این وضعیت و نه ایران. همین خود در شکل و سطح واکنشها و رفتارها و به نوعی کنار آمدن با وضعیت و جلوگیری از تشدید بحران به سمت یک جنگ میتواند تعیین کننده باشد. با این حال باید منتظر ماند و دید.
ساعات آینده حساس و سرنوشت ساز است!
messages.comments