twitter share facebook share ۱۴۰۳ مهر ۰۱ 61

جو بایدن درحالی اوایل سال آینده صندلی ریاست جمهوری آمریکا را ترک می کند که موفق نشده است تلاش های خود را برای عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان به سرانجام برساند. اما هرکس که پیروز انتخابات آمریکا شود، احتمالا بار دیگر این توافق را در دستور کار خود قرار می دهد. پیشتر دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود، تمایل خود را برای گسترش توافق ابراهیم نشان داده بود؛ کامالا هریس نیز از آنجا که دستیابی به چنین توافقی دستاوردی بزرگ در عرصه سیاست خارجی محسوب می شود، برای تحقق آن تلاش خواهد کرد

اما ادامه تلاش برای رسیدن به این توافق از سوی هر دو نامزد اشتباهی بزرگ است زیرا چنین توافقی به جنگ غزه پایان نمی دهد، مناقشه اسرائیل و فلسطین را حل نمی کند، جلوی نفوذ چین در خاورمیانه را نمی گیرد و با ایران و گروههای نیابتی اش مقابله نمی کند؛ در عوض واشنگتن را متعهد به دفاع از کشوری سرکوبگر با سابقه رفتارهای بی ثبات کننده می کند. بنابراین تنها دستاورد این توافق درگیر کردن بیشتر ایالات متحده در منطقه ای است که رؤسای جمهوری متوالی امریکا سعی کرده اند از ان خارج شوند

پیگیری این توافق سیاست گذاران آمریکایی را نسبت به دیگر تحولات مهم منطقه کور کرده و باعث شده است که ایالات متحده هیچ تلاش جدی برای افزایش فشار بر اسرائیل در جهت پایان دادن به جنگ غزه نکند. بنابراین رئیس جمهور آینده آمریکا باید این توافق را کنار بگذارد و تمرکز سیاست ایالات متحده در خاورمیانه را، به جای دستیابی به توافق عادی سازی، بر مسائل اقتصادی و اجتماعی مهم منطقه قرار دهد

 

گرچه توافق اسرائیل و عربستان هنوز نهایی نشده، ولی خطوط کلی آن مشخص است. بر اساس مفاد توافقنامه پیشنهادی، عربستان در ازای تعهد اسرائیل به ایجاد کشور مستقل فلسطینی، رسما اسرائیل را به رسمیت خواهد شناخت. ایالات متحده متعهد می شود که از عربستان در برابر حمله خارجی دفاع کند و از برنامه هسته ای غیرنظامی ریاض حمایت نماید. در مقابل، سعودی ها به واشنگتن اجازه حضور نظامی در آب های سرزمینی و استفاده از حریم هوایی این کشور را می دهند. ریاض همچنین متعهد خواهد شد که همکاری نظامی و امنیتی با چین -از جمله خرید فناوری و تسلیحات پیشرفته چینی- و سرمایه گذاری چینی ها در اقتصاد عربستان را محدود کند و مانع از ایجاد پایگاه نظامی چین در این کشور شود

انعقاد چنین توافقی برای رهبران اسرائیل و عربستان جذابیت زیادی دارد. نتانیاهو پس از مواجهه با انتقادات شدید داخلی به دلیل عدم موفقیت در جلوگیری از حمله 7 اکتبر حماس و طولانی شدن جنگ غزه، می تواند این توافق را یک پیروزی سیاسی معرفی کند. بن سلمان نیز موافق امضای چنین توافقی است زیرا از عربستان محافظت می کند، مزایای اقتصادی قابل توجهی برای سعودی دارد و اعتبار سعودی را نزد آمریکا افزایش می دهد

واشنگتن نیز عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان را راهی برای پیشبرد راه حل دو کشوری می داند. مناقشه اسرائیل و فلسطین آمریکا را مجبور کرده است که منابع زیادی را صرف کمک به اسرائیل کند و تمرکز خود را بر این منطقه قرار دهد؛ درحالی که حل این مناقشه به واشنگتن این امکان را می دهد تا تمرکز خود را بر جلوگیری از نفوذ چین در خاورمیانه بگذارد.

اما اگر با دقت بیشتری به این معاهده و پیامدهای آن بنگریم، متوجه می شویم که عادی سازی هیچ یک از این اهداف را محقق نخواهد کرد. برخلاف امید آمریکا، این توافق، به صلح بین اسرائیل و فلسطین منجر نخواهد شد زیرا هیچ مدرکی دال بر اینکه نتانیاهو یا هر دولت دیگری در اسرائیل امتیازات لازم را برای ایجاد کشور فلسطینی بدهند و به آن پایبند باشند، وجود ندارد. علاوه بر این در پی حمله 7 اکتبر حماس، حمایت عمومی در اسرائیل از تشکیل کشور فلسطینی کاهش یافته است. طبق نظرسنجی که بهار 2024 توسط مرکز تحقیقاتی پیو انجام شد، تنها کمی بیش از یک چهارم از اسرائیلی ها از تشکیل کشور فلسطین حمایت می کنند.

حتی اگر اسرائیل و عربستان به توافق برسند، دورنمای ایجاد صلحی پایدار بین اسرائیلی ها و فلسطینیان اندک است. براساس گزارش مرکز تحقیقات و نظرسنجی فلسطین، اکثریت فلسطینیان غزه و کرانه باختری از مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل حمایت می کنند. از سوی دیگر برخی از اسرائیلی های مسلح و افراطی ممکن است تلاش کنند چنین توافقی را برهم زنند. اکنون حتی توافق ابراهیم نیز با تزلزل مواجه است؛ پس از 7 اکتبر مردم در مراکش و بحرین علیه این توافق اعتراضاتی انجام دادند. همچنین رهبران اسرائیل و کشورهای عرب در اجرای تعهدات توافق ابراهیم با مشکل مواجه هستند

توافقی که قرار است بین عربستان و اسرائیل امضا شود، هیچ مزیتی به آمریکا در خاورمیانه نسبت به چین نمی دهد. عربستان روابط خود را با قدرت های خارجی مختلف از جمله چین و روسیه در زمینه انرژی و تجارت، گسترش داده تا نیاز به اتکای بیش از حد به ایالات متحده نداشته باشد. ریاض بر این اندیشه است که تنوع شریکان، فرصت های اقتصادی بهتری را پیش روی این کشور قرار می دهد و امکان دسترسی به فناوری های پیشرفته و سیستم های نظامی را –به ویژه در بخش هایی که آمریکا فاقد مزیت رقابتی است- فراهم می کند. هم اکنون چین و عربستان در پروژه های زیرساختی، فناوری و انرژی های تجدیدپذیر با یکدیگر همکاری دارند. توافقی که در دست بررسی است، مانع از این همکاری ها نمی شود و روند مشارکت با چین ادامه خواهد یافت

این توافق با منع ساخت پایگاههای نظامی چین در عربستان و محدود کردن دسترسی عربستان به تسلیحات چینی، فعالیت های نظامی پکن را محدود می کند؛ اما این بندها اعطای امتیاز به آمریکا محسوب نمی شود و اهمیت زیادی ندارد، زیرا روابط نظامی، منبع اصلی نفوذ پکن در عربستان یا دیگر کشورهای خاورمیانه نیست. چین هیچ حضور نظامی دائمی یا پایگاه نظامی در عربستان ندارد و تأمین کننده اصلی تسلیحات سعودی به شمار نمی رود؛ دو کشور به ندرت رزمایش مشترک برگزار می کنند. پایه اصلی نفوذ و حضور چین در منطقه، شراکت اقتصادی و تجاری است که بر اساس این توافق تا حد زیادی دست نخورده باقی می ماند و پکن حضور قابل توجه خود را در این پادشاهی حفظ خواهد کرد. برای مثال احتمالا سرمایه گذاری های چین در بنادر عربستان ادامه خواهد یافت و سوخت گیری کشتی های نظامی چین در این بنادر انجام خواهد شد

در تئوری این توافق به آمریکا مزایایی برای مهار ایران می دهد؛ برای مثال واشنگتن می تواند از دسترسی به آب ها و حریم هوایی عربستان برای بهبود توانایی خود در ردیابی و ایجاد اختلال در برنامه های شبه نظامیان نیابتی ایران و ممانعت از ارسال سلاح برای آنها استفاده کند. اما در عمل دستاوردهای نظامی توافق، حداقلی خواهد بود. عربستان مانند سایر کشورهای خلیج فارس بدنبال اجتناب از درگیری آشکار با ایران و نیروهای نیابتی اش است؛ بنابراین تمایلی به کمک به ایالات متحده برای دفع حملات حوثی ها در دریای سرخ یا اقدام علیه نیابتی های ایران در دیگر نقاط منطقه ندارد و بعید است که توافق این واقعیت را تغییر دهد

حتی اگر عربستان با آمریکا همراهی کند، دسترسی بیشتر به آب ها و حریم هوایی سعودی، به واشنگتن کمک چندانی نخواهد کرد. تلاش های آمریکا برای جلوگیری از فعالیت شبه نظامیان، تاکنون با شکست مواجه شده و گروههای مسلح مورد حمایت ایران، در ایراد صدمه به اسرائیل و پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه با محدودیتی روبرو نبوده اند. کارزار ایالات متحده برای متوقف کردن حمله حوثی ها به کشتی های تجاری در دریای سرخ در سال گذشته، نمونه ای از این موارد است. حتی مقامات ارشد ارتش آمریکا اذعان کرده اند که این کارزار شکستی پرهزینه بوده است. اما شکست ایالات متحده ناشی از دسترسی کم این کشور به آب ها و حریم هوایی کشورهای منطقه نبوده است؛ بلکه واشنگتن به این نتیجه رسیده است که انجام یک عملیات زمینی بزرگ برای متوقف کردن حملات حوثی ها، ارزش به خطر انداختن جان سربازان آمریکایی و خطر بروز جنگی گسترده را ندارد. با این نگاه، دسترسی نظامی بیشتر در منطقه، عملا تغییری در وضعیت ایجاد نخواهد کرد

از همه مهمتر اینکه توافق عادی سازی در زمانی که کاخ سفید باید چالش های جهانی همچون مقابله با پکن در دریای جنوبی را در اولویت قرار دهد، ایالات متحده را بار دیگر درگیر مسائل خاورمیانه خواهد کرد. ریاض علیرغم دریافت میلیون ها تن تسلیحات پیشرفته از فرانسه، آلمان و آمریکا، همچنان برای دفاع از خود نیاز به کمک خارجی دارد. از آنجا که عربستان در صورت وقوع جنگ، برای آمریکا شریک ارزشمند و مهمی است، ایالات متحده باید برای توسعه قابلیت های دفاعی به این کشور کمک کند اما این امر مستلزم دادن تعهد به اعزام نیرو و تجهیزات آمریکایی برای دفاع از سعودی در برابر تهاجم خارجی نیست. چنین تعهدی ممکن است ریاض را از دنبال کردن مسیر صلح و آشتی با همسایگان منصرف کند و پادشاهی را در انجام اقدامات پرریسک جسور نماید

این توافق برای خاورمیانه نیز مطوب نیست؛ تمرکز واشنگتن بر مسئله عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان، این کشور را از رسیدگی به دیگر منابع درگیری و افراط گرایی در منطقه دور کرده است. برای مثال آمریکا باید برای پایان دادن به جنگ غزه، بر اسرائیل فشار مستقیم بیاورد ولی مقامات واشنگتن طوری رفتار می کنند که گویی به صرف عادی سازی روابط با عربستان، همه جنگ ها و درگیری ها حل می شود. بنابراین توجه دولت بایدن به این توافق آن را از رسیدگی به دیگر مشکلات خاورمیانه از جمله اقتدارگرایی، فساد، نقض حقوق بشر، کمبود فرصت های اقتصادی برای جوانان و تغییرات اقلیمی بازداشته است

هرکس ماه ژانویه به ریاست جمهوری برسد، باید توجه داشته باشد که این مشکلات عمیق و ریشه دار صرفا از طریق توافقاتی که با میانجیگری یک کشور خارجی منعقد می شود، حل نمی گردد. حل این مشکلات نیازمند تلاش سخت و کار صبورانه دولت های منطقه با مشارکت شهروندان است. تحت فشار گذاشتن شریکان آمریکا در منطقه برای مسئولیت پذیری بیشتر و تأمین امنیت خود از طریق حکمرانی فراگیر، پاسخگو و شفاف، باید محور سیاست دولت بعدی ایالات متحده در خاورمیانه باشد. کمک به مقابله با این مشکلات، ارزشمندتر از پیگیری یک پیمان واهی است که ایالات متحده را گرفتار مشکلات بیشتر خواهد کرد

منبع: فارین افرز

نظر شما