twitter share facebook share ۱۴۰۳ اسفند ۰۳ 51
اشتباه حزب الله این بود که برای حمایت از غزه، جبهه ای را علیه اسرائیل گشود و فکر نکرد که اقدامش در بین مردم لبنان هیچ حمایتی ندارد. اکنون دشمنی اکثر لبنانی ها با حزب الله بسیار گسترده شده

بیانیه کابینه دولت لبنان که باید چند روز دیگر به تصویب پارلمان برسد، نشانه دیگری است بر اینکه موقعیت حزب الله در لبنان تغییر زیادی پیدا کرده است. در این بیانیه برخلاف همیشه به سه گانه «ارتش، مردم و مقاومت» اشاره ای نشده است؛ این درحالی است که برای مدتها حزب الله، هم سطح ارتش لبنان قرار داده می شد. همچنین جوزف عون رئیس جمهور لبنان و کابینه دولت نواف سلام نخست وزیر، برای اولین بار بر «حق دولت در انحصار سلاح» تأکید کردند

سؤالی که در پی این تحولات مطرح می شود، این است که موقعیت حزب الله و جامعه شیعه لبنان چگونه است؟ در جواب باید گفت که جامعه شیعه در لبنان همچنان پویا و پابرجا هستند و یکی از ارکان اصلی نظام فرقه ای کشور باقی می مانند؛ اما حزب الله توان فعالیت را از دست داده و دیگر توجیهی برای حفظ تسلیحات خود ندارد. از سوی دیگر حامی اصلی حزب الله (ایران) با چند چالش مهم روبرو است و تمرکز خود را روی نجات خود از این چالش ها گذاشته است: نخست احتمال حمله اسرائیل به تأسیسات هسته ای کشور، دوم تحریم های شدید آمریکا که ترامپ رفع آنها را منوط به امتیاز دادن ایران در برنامه موشکی و هسته ای و شبکه نیروهای نیابتی اش کرده است، و چالش سوم که خطرناک ترین چالش هم هست، بحث جانشینی رهبری پس از فوت آقای خامنه ای است. در شرایطی که نظام با بحران مشروعیت مواجه شده و امکان تداوم آن توسط بسیاری از ایرنیان زیر سؤال رفته، هیچ چیز به اندازه تحمیل جانشینی نامحبوب، نمی تواند برای بقای جمهوری اسلامی خطرناک باشد

درحال حاضر بسیاری از حامیان حزب الله متوجه شده اند که ایران توان کمک مالی عمده ای را برای بازسازی ویرانی های ناشی از جنگ با اسرائیل ندارد. وقتی نعیم قاسم دبیرکل حزب الله 16 فوریه اعلام کرد که «دولت لبنان باید تلاش ها برای بازسازی را رهبری کند زیرا آنچه اسرائیل ویران کرد در لبنان بوده است»، به طور غیرمستقیم تأکید نمود که پیروان حزب الله نباید برای پرداخت هزینه های بازسازی، چشم امید به تهران داشته باشند. این اظهارات همچنین خشم بسیاری از لبنانی ها را برانگیخت زیرا می بینند که برای بازسازی ویرانی ناشی از جنگ های متعددی که حزب الله خود مسبب آن بوده، مجبور به دادن هزینه هستند

اشتباه بزرگ حزب الله این بود که برای حمایت از غزه، جبهه ای را در شمال علیه اسرائیل گشود و به این مسئله فکر نکرد که اقدامش در بین مردم لبنان هیچ پشتوانه و حمایتی ندارد. اکنون دشمنی اکثر لبنانی ها با حزب الله بسیار گسترده شده و این حزب و جامعه شیعه حامی آن را منزوی کرده است. اما موقعیت حزب الله و پایگاه حمایتی اش همیشه اینگونه نبوده است؛ سال 2005 حزب الله خروج سوریه از لبنان را تهدیدی علیه قدرت خود می دید، پس سعی کرد با حمایت از جنبش آزاد میهنی و ریاست جمهوری میشل عون، از انزوا خارج شود. اتحاد بین حزب الله و جنبش آزاد میهنی، به حزب الله اجازه داد تا بر ائتلاف 14 مارس (که مخالف نفوذ سوریه و حزب الله بود) چیره شود و پس از انتخابات 2009 و برکناری سعد حریری از قدرت در سال 2011 سلطه خود را بر لبنان گسترده تر کند

اما بازگشت به گذشته برای حزب الله دیگر ممکن نیست. این گروه تضعیف شده، سوریه از محور مقاومت خارج گشته و لبنان تحت نوعی قیمومیت منطقه ای و بین المللی اداره می شود. پروژه ایران برای تسلیح و تقویت شبکه ای از بازیگران غیردولتی در منطقه برای پیشبرد منافع خود و محاصره اسرائیل با حلقه آتش، شکست خورده است. دو ایدئولوگ این طرح، حسن نصرالله دبیرکل سابق حزب الله و قاسم سلیمانی رئیس نیروی قدس سپاه، جان خود را از دست داده اند و ایران پولی برای احیای پروژه خود ندارد. در چنین شرایطی حفظ تسلیحات حزب الله دیگر چه ارزشی دارد؟ می خواهد علیه اسرائیل استفاده کند؟ قطعا خیر؛ پس این سلاح ها برای چیست؟ برای استفاده از هموطنان لبنانی؟ این کاری است که حزب الله سال 2008 انجام داد و عده زیادی از لبنانی ها را با خود دشمن کرد. تکرار چنین رویکردی، بی شک به یک درگیری مسلحانه منجر می شود که حزب الله را برای عمیشه بی اعتبار کرده، جامعه شیعه را دوپاره می کند؛ زیرا بسیاری از شیعیان خواهان جنگ علیه هموطنان خود نیستند

تاکتیک ارعاب مردان جوان اسکوتر سوار که چندی پیش در مناطقی از لبنان که تحت کنترل دو حزب شیعه نیستند انجام شد، نتیجه معکوس داشت و سبب حمله مردم منطقه به این مردان جوان شد. سوزاندن خودروهای یونیفل که آخر هفته گذشته رخ داد نیز، برای حزب الله و امل مایه شرمساری شد؛ البته مشخص نیست که آیا حزب الله تشویق به این کار کرده یا خیر و آیا این اقدام، اقدامی خودجوش بوده و این حزب به اندازه گذشته بر پایگاه هواداران خود کنترل ندارد؟

پس باتوجه به این وضعیت ناامید کننده، چه گزینه هایی پیش روی جامعه شیعه قرار دارد؟ شیعیان به هر طرف نگاه می کنند، وضعیت را به ضرر خود می بینند. در سوریه پس از حدود 62 سال حکومت اقلیت، اکنون سنی ها قدرت را در دست گرفته اند؛ بازیگر اصلی منطقه، امروز ترکیه است که پیشرفت های بزرگی در شام و آسیای مرکزی داشته است. این شرایط بی شک بر تحولات لبنان تأثیر خواهد گذاشت و جای تعجب ندارد اگر به زودی شیعیان، حیات خود را در اتحاد سیاسی-دفاعی با مسیحیان کشور علیه سنی ها ببینند

اکنون زمان خوبی برای رهبران لبنان است تا به فکر سازماندهی یک شورای ملی در مورد آینده کشور باشند؛ شورایی که هدفش تنظیم یک سیستم جدید برای جایگزینی سیستم سیاسی ناکارآمد لبنان و اولویت دادن به منافع کشور است. اما آیا طبقه سیاسی کشور که تا به حال در حل مشکلات لبنان ناکام مانده اند، این بار می توانند تغییراتی اساسی ایجاد کنند؟ خوشبختانه در ماه های اخیر شاهد تحولات مثبتی در این کشور بوده ایم؛ نسل قدیم رهبران لبنان که بسیاری از آنها رهبران شبه نظامی دوران جنگ بودند، یا درحال کناره گیری و واگذاری قدرت به فرزندان خود هستند، و یا فوت کرده اند. جانشینان آنها ممکن است همچون اسلافشان ناکارآمد باشند و در عین حال ممکن است متفاوت عمل کنند و بکوشند تا پس از دهه ها بحران، تغییرات اساسی در کشور ایجاد کنند

در کتابی که پانزده سال پیش نوشتم، به این اشاره کردم که حزب الله از یکسو نتیجه ناتوانی لبنان در ایجاد دولتی قوی بوده و از سوی دیگر به این ناتوانی دامن زده است. نقش این گروه در تضعیف دولت، ممکن است ناخواسته باعث شود که مخالفانش به فکر ایجاد تغییرات اساسی در ساختار سیاسی کشور و ایجاد دولتی قوی و کارآمد بیفتند و بکوشند تا شیعیان را به سمت یک پروژه ملی جذب کنند؛ پروژه ای که ضمن برآورده کردن خواسته های شیعیان، آنها را از وابستگی به حزب الله برهاند و گزینه های دیگری غیر از حزب الله پیش روی آنها قرار دهد

منبع: کارنگی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما