twitter share facebook share ۱۴۰۴ خرداد ۲۰ 765
همان‌طور که سقط‌جنین انتخابی دختران در جهان در حال توسعه بازتابی از نابرابری‌ و تعصب است، تمایل نوظهور به دختران در جهان ثروتمند نیز هشداری است درباره‌ی شیوه‌ی عملکرد جوامع مدرن

یک زوج آمریکایی در حال برگزاری جشنی هستند تا لحظه‌ای را گرامی بدارند که جنسیت فرزند متولد‌نشده‌ی خود را کشف می‌کنند. در یک ویدیوی وایرال‌شده در تیک‌تاک، آن‌ها با فریاد اعلام می‌کنند: «پسر است!» اما مادر باردار نمی‌تواند برای مدت زیادی تظاهر به هیجان‌زدگی‌ کند. در عرض چند ثانیه، به آغوش همسرش پناه می‌برد و شروع به گریه می‌کند. مرد تلاش می‌کند او را آرام کند و می‌گوید که بالاخره یک روز دختری خواهند داشت. و بعد هر دو، درحالی که بسیار ناراحت‌اند، مهمانی را ترک می‌کنند.

مهمانی‌های «افشای جنسیت» می‌تواند بسیار مفصل باشد: خبر پسر یا دختر بودن نوزاد با بمب‌های دودزا یا توپ‌های پرتاب‌کننده‌ی کاغذ رنگی اعلام می‌شود (رنگ صورتی یا آبی که نشان‌دهنده‌ی جنسیت کودک است). هشتگ‌هایی نیز وجود دارد: مثل #پسر_یا_دختر، #تراکتور_یا_تاج. پس از پایان این جشن ها، فیلم ها و پست هایی از اعلام پسر بودن نوزاد، ناامیدی مادر و نگاه دلسوزانه مهمانان در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود. این محتواها که برخی از آنها میلیون ها بازدید دارد، به ظهور ژانر جدیدی به نام «ناامیدی جنسیتی» منجر شده است.

تا پیش از این، در سراسر جهان، والدین به‌طور محسوسی پسر را ترجیح می‌دادند. در بسیاری از فرهنگ‌ها، پسران هم نام خانوادگی را به ارث می‌بردند و هم دارایی‌ها را. در واقع، پسران چنان مطلوب‌تر از دختران بودند که در برخی موارد والدین تصمیم می‌گرفتند جنین دختر را سقط کنند. نتیجه این شد که در کشورهایی مانند چین و هند، تعداد پسران به‌طور غیرطبیعی از دختران بیشتر شد. اما در سال‌های اخیر، این ترجیح به‌طرز چشمگیری در کشورهای در حال توسعه کاهش یافته و اکنون نشانه‌هایی از تمایل به دختران در کشورهای ثروتمند ظاهر شده است. شاید برای نخستین بار در تاریخ بشر، در بسیاری از نقاط جهان، پسرها به عنوان دردسر و باری بردوش، و دخترها به عنوان موهبت تلقی می‌شوند.

در حالت طبیعی، به ازای هر 100 نوزاد دختر، حدود 105 نوزاد پسر به دنیا می‌آید. این به نظر می‌رسد پاسخی تکاملی به مرگ‌ومیر بالاتر در میان مردان باشد. البته نرخ تولد پسر تا حدی نوسان دارد؛ مثلاً بعد از جنگ‌ها، تعداد تولد پسر بیشتر می‌شود. تا دهه ۱۹۸۰، که سونوگرافی ارزان شد و والدین توانستند جنسیت جنین را قبل از تولد بفهمند، راهی برای تأثیرگذاری بر جنسیت فرزند نداشتند، جز این‌که تعداد زیادی فرزند داشته باشند و با پسران با محبت بیشتری رفتار کنند. همچنین چون خانواده‌ها معمولاً پرجمعیت بودند، والدین معمولاً هم پسر داشتند و هم دختر.

اما در چند دهه اخیر، با کاهش نرخ فرزندآوری در جهان، دیگر والدین نمی‌توانستند مطمئن باشند که در نهایت فرزندی پسر خواهند داشت. سونوگرافی به آن‌ها این امکان را داد که انتخاب کنند و نتیجه‌اش قتل‌عام جنین‌های دختر بود. بر اساس محاسبات اکونومیست، از سال ۱۹۸۰ تاکنون، حدود ۵۰ میلیون دختر کمتر از حد طبیعی به دنیا آمده‌اند. در بدترین سال، یعنی ۲۰۰۰، حدود ۱.۷ میلیون پسر بیشتر از حد طبیعی متولد شد. در سال ۲۰۱۵ نیز تعداد تولدهای اضافی پسر بالای یک میلیون بود که این یعنی تقریباً همین تعداد جنین دختر سقط شده‌ بودند.

اما امسال، به تخمین اکونومیست، این عدد به حدود ۲۰۰ هزار کاهش یافته است. تمایل جهانی به داشتن پسر تقریباً از بین رفته و با آن، بحران دختران سقط شده نیز رو به پایان است.

در کشورهایی که قبلاً شدیدترین تمایل به پسر داشتند، نرخ تولد دوباره به سمت طبیعی شدن بازگشته است. مثلاً در کره جنوبی، در سال ۱۹۹۰ به ازای هر ۱۰۰ دختر، حدود ۱۱۶ پسر متولد می‌شد. این عدم توازن در خانواده‌های پرجمعیت حتی بیشتر بود. برای فرزند سوم، این نسبت به بیش از ۲۰۰ پسر در برابر ۱۰۰ دختر می‌رسید. در فرزند چهارم، این نسبت به ۲۵۰ پسر در برابر ۱۰۰ دختر نزدیک می‌شد. اما امروز، نرخ تولد بین دختر و پسر در کره جنوبی تقریباً برابر است.

نکته مهم‌ این است که میل به داشتن پسر به سرعت در چین و هند نیز کاهش یافته است، اگرچه هنوز هم نسبت تولد پسر به دختر در این دو کشور متوازن نشده است. در چین، این نرخ از اوج خود (۱۱۷ در دهه ۲۰۰۰) به ۱۱۱ در سال ۲۰۲۳ رسیده است. در هند، این رقم در سال ۲۰۱۰ برابر با ۱۰۹ بوده و تا سال ۲۰۲۳ به ۱۰۷ رسیده است.

داده‌های نظرسنجی این تغییر را تأیید می‌کنند. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، وقتی مردم درباره جنسیت فرزند آینده‌شان ابراز نظر می‌کنند، به نظر می‌رسد که ترجیح آن‌ها به تعادل بین دختر و پسر متمایل شده است. مثلاً زنانی در بنگلادش که هنوز فرزندی ندارند، تقریباً به یک اندازه خواهان پسر و دختر هستند. و آن‌هایی که یک یا دو فرزند دارند، اگر یکی پسر باشد، خواهان دختر می‌شوند و بالعکس. پژوهشگران در بیشتر کشورهای جنوب صحرای آفریقا نیز تمایل به توازن را ثبت کرده‌اند.

در بلندمدت، کاهش ترجیح به پسر، به بازگشت کشورهایی با جمعیت نابرابر به توزیع طبیعی جنسیتی کمک خواهد کرد. این به نوبه خود، جامعه را از مشکلاتی چون افزایش جرم، یا قاچاق عروس از کشورهای خارجی -که ناشی از کمبود دختران بوده‌اند- نجات می‌دهد. هرچند رفع کامل آثار این عدم توازن ممکن است دهه‌ها طول بکشد.

در عین حال، در کشورهای ثروتمند، شواهدی در حال شکل‌گیری است که نشان می‌دهد تمایل به داشتن دختر در حال افزایش است. مثلاً بین سال‌های ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۳، درصد زنان کره‌ای که معتقد بودند «داشتن پسر ضروری است» از ۴۸٪ به ۶٪ کاهش یافت. اکنون تقریباً نیمی از آن‌ها ترجیح می‌دهند دختر داشته باشند. در ژاپن نیز نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد تمایل به دختر بیشتر است. نظرسنجی ملی باروری ژاپن -که هر پنج سال انجام می‌شود- نشان می‌دهد در سال ۱۹۸۲، ۴۸.۵٪ از زوج‌هایی که می‌خواستند تنها یک فرزند داشته باشند، دختر را ترجیح می‌دادند؛ اما تا سال ۲۰۰۲، این عدد به ۷۵٪ رسید. در خانواده‌هایی که می‌خواستند دو یا سه فرزند داشته باشند نیز همین تغییر مشاهده شد.

در برخی کشورها، حتی آمار تولد نیز ترجیح به دختر را نشان می‌دهد. نسبت تولد پسر به دختر در بخش‌هایی از کارائیب و جنوب صحرای آفریقا کمی پایین‌تر از حد طبیعی است، در برخی کشورها این نسبت به ۱۰۰ یا ۱۰۱ رسیده است. بیش از یک‌سوم خانواده‌ها در کارائیب به‌وسیله‌ی زنان اداره می‌شوند و تعداد زنانی که گفته‌اند ترجیح می‌دهند دختر داشته باشند، از زنانی که خواهان پسرند بیشتر است. در کشورهای آفریقایی شیربهایی که مردان باید برای ازدواج به خانواده دختر بپردازند، ممکن است دلیلی برای ارزش بیشتر دختران باشد.

با این‌حال، در بیشتر کشورها، این ترجیح به دختر هنوز آن‌قدر قوی نیست که خود را در نسبت تولد نشان دهد. به عبارت دیگر، اغلب والدین با وجود ترجیح خود، تن به سقط جنین بر اساس جنسیت نمی‌دهند. اما در مواردی که انتخاب آسان‌تر است -مثل فرزندخواندگی یا لقاح مصنوعی- تمایل به دختران آشکار می‌شود. یک شاخص سنتی برای سنجش ترجیح جنسیتی این است که آیا والدین بسته به جنسیت فرزند اول، فرزند دوم یا سوم را به دنیا می‌آورند یا نه؛ و این شاخص نیز نشانه‌ای از تمایل بیشتر به دختران را نشان می‌دهد.

در گذشته، در آمریکا والدینی که فقط دختر داشتند، بیشتر از والدینی که فقط پسر داشتند به بچه‌دار شدن ادامه می‌دادند، احتمالاً به این امید که پسری به دنیا بیاورند. این فرضیه‌ای بود که در مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۸ توسط گوردون دال از دانشگاه کالیفرنیا در سن‌دیگو و انریکو مورتی از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی مطرح شد. این گزارش که داده‌های سرشماری بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ را تحلیل کرده بود، نتیجه گرفت که والدین آمریکایی پسر را ترجیح می‌دادند.

اما از آن زمان، این ترجیح تغییر کرده است. مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۷ به سرپرستی فرانسیس بلو، اقتصاددان دانشگاه کرنل، نشان داد که داشتن دختر به عنوان فرزند اول، اکنون با نرخ باروری پایین‌تری در آمریکا همراه است. این پژوهش که داده‌های بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ را بررسی کرده بود، حاکی از وجود ترجیحی به نفع دختران در میان زوج‌های متأهل بود.

کشورهای ثروتمند دیگر نیز الگوی مشابهی دارند. در سراسر اسکاندیناوی تمایل به داشتن دختر مشاهده شده است. در این کشورها، والدینی که یک پسر و یک دختر دارند، معمولاً از فرزندآوری بیشتر صرف‌نظر می‌کنند؛ اما آن‌هایی که دو پسر دارند، به‌طور محسوسی احتمال بیشتری دارد که به امید دختردار شدن، باز هم بچه‌دار شوند. در فنلاند، کسانی که فرزند اولشان دختر است، معمولاً تعداد فرزندان کمتری دارند. مطالعات مشابهی در جمهوری چک، لیتوانی، هلند و پرتغال نیز تمایل به دختر را نشان داده‌اند.

درمان‌های باروری نیز شواهدی در تأیید این ترجیح ارائه می‌دهند. در کلینیکی به نام نیویورک سیتی آی‌وی‌اف واقع در منهتن، والدین تا ۲۰ هزار دلار می‌پردازند تا جنسیت نوزاد حاصل از لقاح مصنوعی (IVF) را انتخاب کنند. خانواده‌های ثروتمند از کشورهایی مانند بریتانیا، که این روش در آن ممنوع است، برای این منظور سفر می‌کنند. آلیا الاسر، مدیر این مرکز، می‌گوید: «در گذشته همه دنبال پسر بودند، اما اخیراً والدین بیشتر دختر می‌خواهند.»

والدینی که فرزند را به فرزندخواندگی می‌گیرند نیز بیشتر تمایل به دختر دارند. بر اساس مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۰، در آمریکا، برخی از والدین حاضرند تا ۱۶ هزار دلار بیشتر بپردازند تا دختری را به فرزندی بپذیرند. در سال ۲۰۰۹، ابی گلدبرگ از دانشگاه کلارک، از بیش از ۲۰۰ زوج آمریکایی که به دنبال فرزندخواندگی بودند پرسید که پسر می‌خواهند یا دختر. با وجود آن‌که بسیاری از آن‌ها گفتند فرقی ندارد، اما به طور میانگین، مردان و زنان دگرجنس‌گرا و زنان همجنس‌گرا بیشتر به دختر گرایش داشتند؛ تنها مردان همجنس‌گرا تمایل بیشتری به پسر داشتند. در کره‌ی جنوبی نیز اکثریت فرزندخواندگان، دختر هستند. هرچند این ترجیح تأثیری بر نسبت جنسی نوزادان در بدو تولد ندارد، اما نشان‌دهنده‌ی سلیقه و ترجیح والدین است.

دلیل رشد ترجیح به دختر و کاهش ارزش نسبی پسران چندان روشن نیست و ممکن است عوامل متعددی نقش داشته باشند. در مطالعه‌ی خانم گلدبرگ، که والدین را بر اساس گرایش جنسی‌شان دسته‌بندی کرده بود، گروه‌های مختلف دلایل متفاوتی برای گرایش خود ارائه دادند. برای مثال، مردان دگرجنس‌گرا فکر می‌کردند دختران «راحت‌تر بزرگ می‌شوند»، «جالب‌تر» و «پیچیده‌تر» هستند و همچنین از نظر فیزیکی «چالش‌برانگیزی» کمتری دارند. زنان همجنس‌گرا نگران بودند که نکند نتوانند پسران را به‌درستی جامعه‌پذیر کنند و...

در کشورهایی که سابقاً دچار سوگیری شدید به نفع پسر بودند، این تغییر ممکن است نشان‌دهنده‌ی تلاش برای اجتناب از پیامدهای اجتماعی ناشی از نسبت جنسی نابرابر باشد. در چین، جایی که تعداد مردان به شدت بیش از زنان است و بسیاری از آن‌ها به مجردی و بی‌فرزندی دچار شده‌اند -و به آن‌ها لقب «شاخه‌های خشک» داده‌اند- ممکن است والدین بخواهند از چنین سرنوشتی برای فرزندان خود جلوگیری کنند. همچنین داشتن پسر ممکن است از نظر اقتصادی پرهزینه‌تر باشد، زیرا مردان شهری و طبقه متوسط معمولاً باید قبل از ازدواج صاحب خانه باشند. والدین پسران اغلب از هزینه‌های گزاف برای خرید خانه شکایت دارند.

احتمال دیگر این است که ترجیح به دختران نه نشانه‌ای از برابری جنسیتی، بلکه بازتابی از نقش‌های جنسیتی سنتی باشد. این باور که دختران مهربان‌تر و مراقب‌تر هستند و در عوض پسران در آینده از والدین خود دور می شوند، حتی در برابرترین جوامع نیز وجود دارد. در دانمارک، نروژ و سوئد -کشورهایی که زنان در سیاست و اقتصاد حضور چشمگیری دارند- زوج‌ها همچنان داشتن حداقل یک دختر را مهم‌تر از داشتن حداقل یک پسر می‌دانند. برخی جامعه‌شناسان بر این باورند که این ترجیح ممکن است به این دلیل باشد که دختران بیشتر از پسران در مراقبت از والدین سالمند نقش ایفا می‌کنند.

افزایش تمایل به داشتن دختر، همچنین ممکن است بازتابی از مشکلات اجتماعی باشد که مردان را در بسیاری از کشورهای ثروتمند گرفتار کرده است. درست است که مردان همچنان در عرصه‌ی سیاست و تجارت غالب‌اند و تقریباً در همه‌جا برای کار برابر درآمد بیشتری دریافت می‌کنند، اما در عین حال احتمال بیشتری دارد که در مسیر زندگی‌ دچار انحراف گردند.

در بسیاری از کشورهای ثروتمند، پسران نوجوان هم بیشتر مرتکب خشونت می‌شوند و هم بیشتر قربانی خشونت‌اند. نرخ خودکشی در میان آن‌ها بالاتر است. در همه مقاطع تحصیلی، پسران از دختران عقب‌ترند و احتمال اخراج‌شان از مدرسه به‌مراتب بیشتر است. آن‌ها کمتر از دختران به دانشگاه می‌روند. امروزه شکاف جنسیتی در دانشگاه‌های آمریکا حتی از سال ۱۹۷۲ بیشتر شده است (سال تصویب قوانینی که تبعیض جنسیتی در آموزش ممنوع شد) اما دیگر این زنان نیستند که کمتر در دانشگاه حضور دارند.

والدینی که فرزندان‌شان را در محیطی رقابتی بزرگ می‌کنند، ممکن است این‌گونه فکر کنند که دختران بهتر می‌توانند نشان‌دهنده‌ی موفقیت و توانمندی آن‌ها باشند تا پسران. چراکه پسران معمولاً مهارت‌های حرکتی ظریف را دیرتر از دختران یاد می‌گیرند و همچنین در حفظ آرامش و نشستن بی‌حرکت عملکرد ضعیف‌تری دارند (ویژگی‌هایی که در دنیایی مملو از کلاس‌های موسیقی و نقاشی برای کودکان خردسال اهمیت زیادی دارند).

این شکاف جنسیتی به دوران بزرگسالی نیز کشیده می‌شود. در حالی که زنان جوانِ موفق اغلب زودتر از خانه‌ی پدری مستقل می‌شوند، پسران جوان معمولاً دیرتر خانه را ترک می‌کنند. نمونه‌ی بارز این وضعیت در ژاپن دیده می‌شود، جایی که شمار بسیار بالایی از جوانان منزوی و گوشه‌گیر که به «هیکیکوموری» مشهورند، عمدتاً مرد هستند. در آمریکا نیز مردان جوان بیش از زنان در خانه‌ی والدین زندگی می‌کنند؛ تقریباً از هر پنج مرد آمریکایی ۲۵ تا ۳۴ ساله، یکی با والدین خود زندگی می‌کند، در حالی که این رقم در میان زنان همان سن کمتر از یک در ده نفر است.

همچنین ممکن است این تغییر نگرش، نتیجه‌ی مواجهه‌ی فرهنگی با زن‌ستیزی باشد. در کتابی به نام «مادر پسر بودن: بازنگری در پسرانگی در عصر مردانگیِ ناممکن»، نویسنده، روث ویپمن، اشاره می‌کند که در سال‌های اخیر جهان با موجی از اخبار درباره‌ی رفتارهای بد مردان روبه‌رو شده است. جنبش #MeToo ابتدا در هالیوود پرده از رفتارهای سوء مردان برداشت و سپس به سایر صنایع و کشورها کشیده شد. افرادی مانند هاروی واینستین، جفری اپستین و اندرو تیت -که هر یک به انواع مختلفی از آزار و سوءاستفاده از زنان متهم شده‌اند- نام‌های آشنایی در رسانه‌ها هستند.

در ماه‌های اخیر، پرونده‌ی ژیزل پلیکوت، زن فرانسوی که بارها توسط شوهر و ۵۰ مرد دیگر مورد تجاوز و بی‌هوشی قرار گرفت، خشم عمومی را برانگیخت. سریال «نوجوانی» در نتفلیکس، که درباره‌ی یک پسر ۱۳ ساله‌ی بریتانیایی است که به اتهام قتل بازداشت می‌شود، گفت‌وگوی جهانی درباره‌ی رفتارهای زن‌ستیزانه‌ی پسران نوجوان را به راه انداخت. به گفته‌ی ویپمن، دوران معاصر، دوران دشواری برای تربیت پسران است. او در کتابش فهرستی طولانی از نگرانی‌های رایج والدین درباره‌ی پسران ارائه می‌دهد: «متجاوز، تیرانداز مدرسه، مرد تنها و منزوی، مرد ناپخته، حرف‌قطع‌کن، مرد خودبزرگ‌بینِ بی احساس، فراری از مسئولیت‌های عاطفی، کثیف و شلخته.»

یکی از نشانه‌های گویای نگرانی فزاینده درباره‌ی وضعیت پسران در جهان ثروتمند، علاقه‌ی روزافزون سیاستمداران به این موضوع است. پارلمان بریتانیا سال گذشته تحقیقی درباره‌ی عقب‌ماندگی تحصیلی پسران آغاز کرد. نروژ نیز یک گام فراتر رفت و در سال ۲۰۲۲ «کمیسیون برابری مردان» را راه‌اندازی کرد. این کمیسیون در گزارش نهایی خود در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد که پرداختن به مشکلات پسران و مردان، «گام بعدی» در مسیر برابری جنسیتی است.

قانون‌گذاران در سراسر طیف سیاسی آمریکا نیز سیگنال‌هایی مشابه فرستاده‌اند. فرماندار یوتا، اسپنسر کاکس (جمهوری‌خواه)، گروه ویژه‌ای برای رسیدگی به رفاه مردان تشکیل داده است. فرماندار ایالت مریلند، وس مور (دموکرات)، متعهد به «راه‌حل‌های هدفمند برای ارتقای وضعیت مردان و پسران» شده است. فرماندار میشیگان، گرچن ویتمر (زن و دموکرات)، نیز تلاش دارد پسران بیشتری را وارد دانشگاه‌ها و آموزش‌های فنی‌حرفه‌ای کند.

البته باید فضای تیره‌وتار پیرامون وضعیت پسران را با نگاهی واقع‌بینانه نگریست. به گفته‌ی لیزا اِکلوند از دانشگاه لوند سوئد: «شواهد کمی وجود دارد که ترجیح به دختر داشتن، به رفتارهایی منجر شود که به پسران صدمه بزند.» هنوز هم در چین هر سال حدود ۱۰۰هزار سقط‌جنین انتخابیِ دختران انجام می‌شود، و بنابراین از میان بردن تبعیض علیه دختران همچنان باید اولویت داشته باشد.

با این حال، پیشرفت فناوری ممکن است به‌زودی شرایط را تغییر دهد، همان‌گونه که سونوگرافی‌های ارزان‌قیمت ۵۰ سال پیش چنین کردند. اگر امکان تحقق ترجیح به دختر داشتن برای والدین در کشورهای ثروتمند فراهم شود، ممکن است آن‌ها بیش‌ازپیش چنین تصمیماتی بگیرند. امروزه کیت‌های تست جنسیت جنین که خیلی زود (از هفته‌ی ششم بارداری) کار می‌کنند، هم به‌صورت آنلاین و هم در فروشگاه‌ها موجودند و تنها به چند قطره خون مادر نیاز دارند. در این مرحله، معمولاً خانواده و دوستان از بارداری مادر خبر ندارند، و در نتیجه اگر مادر تصمیم به سقط بگیرد، نیازی به توضیح نیست.

روش‌های لقاح مصنوعی (IVF) و سایر درمان‌های ناباروری نیز ارزان‌تر، مؤثرتر و رایج‌تر شده‌اند. در آمریکا که انتخاب جنسیت از طریق IVF قانونی است، حدود یک‌چهارم تلاش‌ها برای IVF به تولد موفق ختم می‌شود، در حالی که این نرخ در دهه ۱۹۹۰ تنها ۱۴٪ بود. از میان زوج‌هایی که از روش موسوم به «تفکیک اسپرم» برای تعیین جنسیت استفاده کردند، ۹۰٪ گفتند که هدفشان داشتن تعادلی میان پسر و دختر بوده است. اما در عمل، ۸۰٪ آن‌ها دختر را انتخاب کردند. اگر این عدم توازن در آینده هم ادامه یابد و این روش‌ها فراگیرتر شوند، نسبت جنسی تولد در آمریکا نیز ممکن است دچار تغییر شود.

حتی اگر نسبت تولد پسر به دختر در سطح طبیعی باقی بماند، باز هم ترجیح به دختر داشتن از نظر فرهنگی مهم است. همان‌طور که سقط‌جنین انتخابی دختران در جهان در حال توسعه بازتابی از نابرابری‌های ریشه‌دار و تعصبات دیرینه است، این تمایل نوظهور به دختران در جهان ثروتمند نیز احتمالاً چیزی درباره‌ی شیوه‌ی عملکرد جوامع امروز به ما می‌گوید. کاهش فشارهای اجتماعی‌ای که والدین را به ترجیح دختران سوق می‌دهد، فارغ از آمارها، اقدامی خردمندانه است.

منبع: اکونومیست


نظر شما