شایعه رهبری مجتبی خامنهای قویتر از همیشه
ژوئن 2021 شورای نگهبان همه کسانی را که میتوانستند پیروزی رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری را به چالش بکشند و رقیب قدری برای او باشند، رد صلاحیت کرد تا راه برای انتخاب او هموار شود. پیروزی او گامی مهم برای رسیدن وی به کرسی رهبری ایران پس از درگذشت آقای خامنهای بود.
جانشینان بالقوه آقای خامنهای، هاشمی رفسنجانی و محمود شاهرودی فوت کرده بودند. یکی دیگر از مدعیان، صادق لاریجانی بود که به دلیل انتقاد از رد صلاحیت برادرش، با واکنش شدید دستگاههای امنیتی مواجه شد و با اتهام فسادی که به او زده شد، اعتبار خود را از دست داد. در اولین کنفرانس مطبوعاتیِ آقای رئیسی به عنوان رئیس جمهور، برخی از خبرنگاران از او با عنوان آیتالله یاد کردند و این درحالی بود که او تنها پنج سال به عنوان طلبه در حوزه تحصیل کرده بود.
بنابراین به نظر میرسید که راه برای انتخاب او به عنوان رهبر آینده هموار شده است اما عملکرد ضعیف وی در قامت رئیس جمهور به ویژه در زمینه اقتصادی، جایگاه او را در میان ایرانیان به شدت تضعیف کرد؛ به نحوی که اکنون در تظاهراتها، معترضان علنا علیه رئیس جمهور شعار میدهند. رسانههای ایران نیز او را به بدلیل اظهارتش درباره تورم مسخره میکنند؛ وی در نشست خبری اخیر خود گفت: «شهریور سال گذشته تورم قریب به ۶۰ درصد بود، در اسفند و فروردین به حدود ۳۵ درصد رسید. در تیر تورم به ۴.۴ درصد رسید و در مرداد به ۲ درصد کاهش یافت. اکنون تورم ۴۰ درصد و نیم است»
اظهارات دیگر رئیسی نیز سبب حمله به او شد. برای مثال وی 29 ژوئیه گفت «مردم اعلام کردهاند که میتوان با مقاومت تحریم را بیاثر کرد». در پی این اظهارنظر، طوماری اینترنتی تهیه شده و توسط هزاران نفر به امضا رسید. در این طومار از او خواسته شده بود تا با همکاری مثبت و صلحآمیز با همه کشورهای جهان فورا، به تحریمها پایان دهد.
بنابراین ریاست جمهوری رئیسی شانس او را برای رسیدن به رهبری کمرنگتر از همیشه کرد و احتمال رهبری تنها کاندیدای باقیمانده را بیش از پیش تقویت نمود. اکنون توجهها به سمت مجتبی خامنهای پسر دوم رهبر انقلاب معطوف شده است؛ گویی که ریاست جمهوری رئیسی از پیش برنامهریزی شده بود تا صحنه برای رهبری مجتبی خامنهای فراهم شود.
مجتبی خامنهای ابزارهای متعددی برای تحکیم جایگاه خود به عنوان نامزد رهبری دارد که از جمله آن، ارتباط قوی با بخشهای امنیتی و نظامی کشور بهویژه سپاه پاسداران است.
نام مجتبی پیشتر به عنوان جانشین احتمالی پدرش مطرح شده بود اما اظهارنظرهای چند هفته اخیر، شانس او را برای رسیدن به این جایگاه تقویت کرده است.
9 اوت میرحسین موسوی با انتقاد شدید از مداخلات منطقهای ایران بهویژه در سوریه، نسبت به موروثی شدن رهبری در ایران هشدار داد. وی نوشت: «شایعه جانشینی پسر به جای پدر سیزده سال است که مطرح میشود. اگر این شایعه درست نیست چرا کسی آن را انکار نمیکند؟»
این اظهارات موجی از حملات را در مطبوعات علیه موسوی برانگیخت اما این حملات همه بر گفتههای او علیه نقش سپاه در سوریه و سردار همدانی متمرکز بود و کسی اشارهای به جانشینی مجتبی خامنهای نکرد.
چند هفته بعد یک اکانت اینستاگرامی وابسته به محمد خاتمی، مطلبی را از یک خبرگزاری که اخبار حوزه را پوشش میدهد منتشر کرد که در آن آمده بود «ثبت نام طلاب برای درس خارج آیتالله مجتبی خامنهای آغاز شده است». خبر تدریس وی در درس خارج تازگی نداشت اما این اولین بار بود که از عنوان آیتالله در مطبوعات برای توصیف مجتبی خامنهای استفاده میشد. استفاده از این عنوان در بسیاری از خبرگزاریهای داخل و خارجی مورد توجه قرار گرفت.
رهبری آقای علی خامنهای توسط هاشمی رفسنجانی مطرح شد اما با گذشت سی سال از آن زمان، روحانیون شیعه دیگر تنها تصمیمگیران صحنه سیاست ایران نیستند و نقش و جایگاه انان تحتالشعاع سپاه و دیگر سرویسهای امنیتی قرار گرفته است.
دستگاههای نظامی و امنیتی بدنبال رهبری جوان هستند که چند دهه در منصب حکومت باشد، تا بتوانند برنامههای خود را در طول مدت حکومت او ادامه دهند. مجتبی خامنهای 53 سال دارد و این سن ایدهآلی برای رهبری است. پذیرفتن جانشینی موروثی ممکن است مورد پسند و رضایت مردم نباشد اما امروزه افکار عمومی ایرانیان چندان اهمیتی ندارد.
شکاف بین ایران و آلبانی به نفع اسرائیل و جمهوریخواهان آمریکا است
آلبانی روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرده و دیپلماتهای این کشور را به دلیل حمله سایبری که تابستان امسال انجام شد، از تیرانا اخراج کرده است.
این اختلاف نخستین اختلاف بین دو کشور نیست؛ اما اهمیت بیشتری نسبت به موارد قبلی دارد. سال 2018 آلبانی سفیر ایران را به دلیل مسائل امنیتی اخراج کرد. شش سال پیش از آن، «سالی بریشا» نخستوزیر وقت آلبانی، احمدینژاد را با هیتلر مقایسه کرده بود اما رخداد اخیر نشان دهنده تشدید خصومت بین دو کشور است.
به گفته «اندی راما» نخستوزیر آلبانی، ایران پشت حمله بزرگ سایبری 15 جولای بوده است. این حمله خدمات دولتی را مختل کرد و باعث شد که اطلاعات دولتی به بیرون درز پیدا کند. راما به شواهد غیرقابل انکاری اشاره کرد که تهران را با این حمله مرتبط میکند؛ اما دولت ایران هرگونه دخالت در این موضوع را رد کرده است.
متحدان آلبانی در ناتو ایران را محکوم کردند و با تیرانا اعلام همبستگی نمودند. «آدرین واتسون» سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا گفت: «ایالا متحده ایران را در قبال اقداماتی که امنیت متحدان آمریکا را تهدید کرده و سبب ناامنی در فضای سایبری میشود، مسئول میداند»
«جیمز کلورلی» وزیرامور خارجه بریتانیا نیز گفت: «کشورش در افشای اقدامات بیثبات کننده و غیرقابل قبول ایران، به آلبانی و دیگر متحدانش میپیوندد»
حمایت از مجاهدین خلق
روابط تهران و تیرانا به دلیل اینکه سال 2013 آلبانی میزبانی از گروه مجاهدین خلق را پذیرفت، تیره شد. این توافق پس از آن صورت گرفت که شبهنظامیان طرفدار ایران، به اعضای مجاهدین خلق در عراق حمله کردند و آمریکا از آلبانی خواست که میزبانی آنان را بپذیرد. سال 2012 دولت آمریکا این گروه را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کرد.
از آن زمان این گروه، آلبانی را به خانه جدید خود تبدیل کرد؛ زمینی را در خارج از پایتخت خریداری نمود و پایگاه خود را در 24 کیلومتری تیرانا ساخت. رسانههای ایران از تصمیم دولت آلبانی برای میزبانی از مجاهدین خلق و تحمل فعالیتهای این گروه علیه تهران، انتقاد میکنند.
به گفته «باربارا اسلاوین» کارشناس مسائل ایران در شورای آتلانتیک: «رهبران مجاهدین خلق پس از دریافت پول از دولت اوباما و پس از آنکه از لیست سازمانهای تروریستی حذف شدند، حاضر شدند از عراق به آلبانی نقل مکان کنند. آنها از پایگاه خود در نزدیکی تیرانا، کمپینهای سایبری علیه ایران و آن دسته از شخصیتهای سیاسی و فعالان مدنی که به عقیده این گروه به اندازه کافی با دولت ایران دشمن نیستند، راهاندازی میکنند. این سازمان همچنین کنفرانسهایی را با حضور سیاستمداران راستگرای غربی برگزار میکند و مرتبا مبالغی به آنان میپردازند تا در این کنفرانسها حضور یافته و از تغییر رژیم حرف بزنند».
دولت ایران گروه مجاهدین خلق را نماینده آمریکا میداند و معتقد است این گروه میخواهد با حمایت طیف متنوعی از نمایندگان و مقامات عالیرتبه آمریکا، به هدف خود که سرنگونی خشونتآمیز جمهوری اسلامی است برسد.
بنابر گزارشها، حمله سایبری ژوئیه تنها چند روز پیش از برگزاری کنفرانس مجاهدین خلق با عنوان «اجلاس جهانیِ ایران آزاد» در شهر مانز در غرب آلبانی رخ داد و متعاقب این حمله، این کنفرانس بدلیل تهدید تروریستی به تعویق افتاد.
سینا عضدی استاد روابط بینالملل دانشگاه جورج تاون میگوید: «ایران متهم به تلاش برای حمله به تجمعات مجاهدین در آلبانی شده و این امر تأثیری منفی بر روابط تیرانا-تهران گذاشته است. من فکر میکنم که تیرانا بر اساس دستورات واشنگتن عمل نکرده است؛ بلکه این قطع رابطه بیشتر از آن رو است که آلبانی از اقدامات ایران خسته شده است».
به طور کلی میتوان دلیل اتخاذ چنین سیاستی از سوی آلبانی را اینگونه توضیح داد که این کشور میخواهد اتحاد خود را با واشنگتن تقویت کند. این را «ووکسانوویچ» پژوهشگر ارشد مرکز سیاست امنیتی بلگراد میگوید: «آلبانی مکررا از اهرم ایران استفاده کرده تا روابط خود را با آمریکا مستحکمتر کند؛ ولی میزبانی از گروه مجاهدین خلق باعث شده است که این کشور غیرمستقیم درگیر بازیهای قدرت در خاورمیانه شود»
اسرائیل امیدوار است که از شکافی که بین تیرانا و تهران ایجاد شده، برای افزایش فشارهای بینالمللی بر ایران در آستانه احیای توافق هستهای استفاده کند. در همین راستا «پازنر» سفیر سابق اسرائیل در فرانسه و ایتالیا، تیرانا را به دلیل اقدام شجاعانهاش در قطع رابطه با ایران ستود و از سایر کشورها خواست از آلبانی الگو بگیرند.
درحالی که بعید است اقدام آلبانی سبب تغییر تصمیم آمریکا در مورد توافق هستهای شود، جمهوریخواهان مطمئنا از این حادثه برای اثبات استدلالهای خود علیه دیپلماسی با جمهوری اسلامی استفاده خواهند کرد. آلبانیاییها نیز میتوانند بر فشار خود بر آمریکا افزوده و از آن کشور برای تقویت امنیت سایبری خود کمک بیشتری دریافت کنند.
*منبع: میدل ایست آی
تأثیر دین بر نرخ زادوولد
بلومبرگ گزارش میدهد که نرخ باروری در کره جنوبی از 0.84 نوزاد به ازای هر زن به 0.81 در سال 2021 کاهش یافته است. اگر روند کنونی ادامه باید، جمعیت کره جنوبی در سال 2100 به جمعیت این کشور در سال 1960 خواهد رسید. دولت در واکنش به کاهش میزان باروری، مشوقهای مالی را سه برابر کرده است.
کاهش نرخ باروری، در چین و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی نیز دیده میشود و هشت سال آینده امکان دارد جمعیت در بسیاری از این کشورها به نصف کاهش پیدا کند.
اما هرقت صحبت از میزان زادوولد میشود، پای مذهب نیز به میان میآید. اخیرا کشیش «دیل پارتریج» در توئیتی درباره زنان 39 ساله خداناباور که خودخواسته مجرد و بدون فرزند ماندهاند، نوشت «در سالهای بعد کاملا احساس پوچی خواهند کرد و از اینکه دنبال شریک زندگی و بچهدار شدن نرفتهاند، دچار اندوهی بزرگ خواهند شد»
از نظر او کسی که به ازدواج و بچهدار شدن تن ندهد، خلاف هدفی که خداوند برای انسان تعیین کرده -که همان زادوولد و تکثیر شدن است- عمل کرده است.
اما آیا باورهای دینی بر نحوه تفکر و رفتار مردم آمریکا در مورد ازدواج و تشکیل خانواده تأثیر داشته است؟ بررسیهایی که از اوایل دهه هفتاد تاکنون صورت گرفته، نشان میدهد که دین عامل مهمی در تعیین رفتار و تصمیمگیریهای افراد در حوزه تشکیل خانواده بوده است.
یکی از سؤالهایی که از شرکتکنندگان در نظرسنجی پرسیده میشود، وضعیت تأهل و تجرد آنها است. سال 1972 حدود 14% از جمعیت آمریکا گفتند که هرگز ازدواج نکردهاند؛ این درصد در میان اوانجلیکها کمتر بود و به 9% میرسید. اما 36% از کسانی که وابستگی مذهبی نداشتند، هرگز ازدواج نکرده بودند.
با گذشت زمان تعداد مجردان آمریکا بیشتر شد. سال 2021 تقریبا از هر ده بزرگسال، سه نفر گفتند که ازدواج نکردهاند –یعنی دو برابر سال 1972- این روند در میان اوانجلیکها نیز افزایشی بود؛ به طوری که در سال 2021، 19% از اوانجلیکها هرگز ازدواج نکرده بودند. در میان افراد غیرمذهبی نیز آمار افرادی که هرگز ازدواج نکرده بودند افزایشی بود و به 42% میرسید.
اما تأثیر مذهب تنها بر روی مجرد و متأهل بودن نیست، بلکه میتواند تأثیرات عمیقی بر دیگر تصمیمات زندگی مانند زمان بچهدار شدن یا تعداد فرزندان داشته باشد. اوایل دهه هفتاد خانوادههای اوانجلیک به طور میانگین کمی بیش از 2.5 فرزند داشتند که از میانگین کل خانوارهای آمریکایی با 2.3 فرزند، بیشتر بود اما به مرور زمان نرخ باروری کاهش یافت. در سال 2021 میانگین شرکت کنندگان در نظرسنجی 1.8 فرزند داشتند؛ این کاهش در بین اوانجلیکها نیز دیده میشد ولی همچنان میانگین باروری آنها بیش از میانگین آمریکاییها در سطح ملی است و به 2.1 فرزند میرسد. در بین گروههای غیرمذهبی نیز کاهش باروری دیده میشود و میانگین زادوولد در بین آنها 1.3 فرزند است.
از دیگر نتایج بررسیهای انجام شده، روند رو به رشد افراد بدون فرزند است که به دلایل مختلف نمیخواهند هرگز بچهدار شوند. این افراد انجمنی دارند که 1.5 میلیون عضو دارد.
دهه هفتاد حدود 13% از افراد بالای 40 سال هیچوقت فرزند نمیخواستند اما اکنون این میزان به 1 تا 2 درصد افزایش یافته است.
از زمان تسلط طالبان صدها هزاره کشته شدهاند
گزارش دیدهبان حقوق بشر در خصوص جمعیت هزاره افغانستان، نشان میدهد که در سال گذشته بیش از 700 نفر از افراد این جمعیت، در حملات داعش خراسان در افغانستان کشته شدهاند.
دیدهبان حقوق بشر در گزارش خود طالبان را متهم کرد که برای محافظت از هزارهها و دیگر اقلیتهای مذهبی در برابر حملات مرگبار کوتاهی میکند و خدمات پزشکی کافی را به قربانیان و خانوادههایشان ارائه نمیدهد.
دیدهبان حقوق بشر تأکید میکند که دولت اسلامی خراسان پشت حملات به مساجد، مدارس و محل کار هزارهها در سراسر افغانستان بوده است.
به گفته جان سیفتون مدیر بخش آسیایی دیدهبان حقوق بشر « طالبان مسئول این است که مردم افغانستان از امنیت کافی برخوردار نیستند. اگر این گروه میخواهد جایگاه خود را به عنوان حاکم کشور تثبیت کند، باید محافظت از مردم را در اولویت قرار دهد».
داعش خراسان که گروههای شیعه را بدعتگذار و دشمن اسلام میداند، درحال گسترش سلطه خود در مناطق مختلف افغانستان است.
ماه آوریل طی حملاتی مدارس و مساجد شیعیان هدف گرفته شد که داعش مسئولیت آنها را بر عهده گرفت. دیدهبان حقوق بشر نگران است که تعداد حملات علیه هزارهها، بیشتر از اینها باشد ولی طالبان مانع از درز اخبار آن به رسانهها شده باشد.
19 آوریل در یک حمله انتحاری در دبیرستان شهید عبدالرحیم در غرب کابل، شش نفر کشته و حداقل 20 نفر زخمی شدند. دو روز بعد بمبگذاری مسجد سه دکان در مزارشریف که بزرگترین مسجد شیعیان است به کشته شدن 31 تن و زخمی شدن 87 تن دیگر انجامید.
اواخر همان ماه در حملات متعدد دیگری که در محل کار هزارهها در ولایت سمنگان و مزارشریف رخ داد 14 نفر کشته و 13 نفر زخمی شدند.
به گفته سازمان ملل 7 اوت حمله به شیعیانی که در حال بزرگداشت شهادت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا در کابل بودند به کشته شدن 120 نفر منجر شد.
ریچارد بنت گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان از سیستماتیک شدن حملات داعش خراسان به هزارهها و جوامع صوفی این کشور خبر داد.
در گزارش دیدهبان حقوق بشر آمده است که طالبان با نیروهای داعش خراسان مبارزه میکند اما تدابیر امنیتی خاصی را برای محافظت از هزارهها در برابر حملات این گروه اتخاذ نکرده است.
این حملات مانع از حضور هزارهها در عرصههای عمومی و مشارکت آنها در فعالیتهای اجتماعی شده و آنها را از دسترسی به آموزش محروم کرده است. یکی از بازماندگان بمبگذاری مدرسه شهید عبدالرحیم میگوید: «پس از این فاجعه بیشتر همکلاسیهای من از رفتن به مدرسه باز ماندهاند. زمانی که طالبان به قدرت رسید تعداد دانشآموزان کلاس از 50 نفر به 25 نفر تقلیل یافت و اکنون تنها 10 تا 15 دانشآموز در کلاسها شرکت میکنند»
به گفته سخنگوی طالبان: «طبق سیاست کنونی دولت، همه مردم افغانستان از نظر قانون باهم برابر هستند. هیچ تبعیضی وجود ندارد. دولت تدابیر لازم را برای امنیت هزارهها اتخاذ کرده است و آنها آزاد هستند که مراسم خود را برگزار کنند. حوادثی که در مساجد اتفاق میافتد منحصر به شیعیان نیست و گاهی مسلمانان سنی را نیز هدف میگیرد. دیدهبان حقوق بشر باید گزارش خود را اصلاح کرده و واقعیتها را منعکس کند»
*منبع:گاردین
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما