حبیب حسینی فرد تحلیلگر مسائل خاورمیانه، درخصوص تحولات روز جمعه و واکنش های جهانی به بحران پناهجویان چنین می گوید:

اجلاس دیروز رهبران ۴ کشور اروپای شرقی (چک، اسلواکی، لهستان و مجارستان) «موفقیت‌آمیز» بود. آنها دوباره تاکید کردند که حاضر نیستند هیچ تقسیم سهمیه‌ای را در مورد پناهجویان، در چارچوب اتحادیه اروپا بپذیرند. هر ۴ کشور ۵۰ سالی پس از جنگ جهانی دوم ایزوله بودند و مردمانشان که اغلب به لحاظ فرهنگی و قومی یک دست هستند، کمتر امکان تبادل و درآمیختن با فرهنگ‌های دیگر را داشتند، کما این که در شرق آلمان هم جز این نبود.

۹۴ درصد چک‌ها در تازه‌ترین نظرسنجی گفته‌اند که هر پناهجویی که به اتحادیه اروپا وارد می‌شود باید به میهن خودش بازگردانده شود. یک زن چکی عاقل و بالغ و با سر و وضعی مرتب ، در تلویزیون می‌گفت که پناهجویان را باید به کشورشان
بازگرداند تا مثل ما در آزادی زندگی کنند.

لهستان می‌گوید که پناهجویان اوکراینی‌ را پذیرفته و همین بس است، که البته بهانه است، چون تعدادشان زیاد نیست و به عنوان نیروی کار ارزان، اقتصاد لهستان را روغن می‌دهند.

کشورهای بالتیک هم می‌گویند که اقلیت روس را که از دهه‌ها قبل در این
کشورهاست، به عنوان مهاجر پذیرفته اند و همین بس است.

نخست‌وزیر مجارستان هم می‌گوید که می‌ترسیم اگر به پناهجویان روی خوش نشان دهیم، مسلمان‌ها در اروپا اکثریت پیدا کنند و ما مسیحی‌ها به اقلیت برویم. وزیر خارجه لوکزامبورگ هم پاسخش تلویحا این بود که اگر مسیحیت، این سنگدلی و صف‌کشی‌های قومی و مذهبی عوام‌فریبانه است پس می‌توان دیکتاتور کره شمالی را هم با خیال راحت مسیحی دانست.

تصاویر بی‌سابقه حضور گسترده پناهجویان و تلاش شگفت اور آنها برای رسیدن به آلمان ، سوئد و اتریش و ... در تلفیق با تصویر جسد به ساحل‌رسیدۀ آیلان، در جاهای دیگر فاقد تاثیرات ولو غیرعمیق نبود. آقای کامرون که تا روز چهارشنبه سفت و سخت روی خوش به پذیرش پناهجویان نشان نمی‌داد و می‌گفت که بریتانیا در ۴ سال گذشته ۵ هزار سوری را پذیرفته و همین بس است، بالاخره روز جمعه زیر تاثیر اتفاقات دو سه روز اخیر و افزایش فشار افکار عمومی، اعلام کرد که کشورش حاضر است چند هزار پناهجو را بپذیرد، منتهی پناهجویانی از کمپ‌های نزدیک مرزهای سوریه. وی به این سوال پاسخ نداد که هزاران پناهجویی که در کاله فرانسه خود را به آب و آتش می‌زنند که به بریتانیا بروند، یا بخشی از پناهجویان کنونی در بالکان، چرا مشمول این لطف و عنایت دولت فخیمه نمی‌شوند!

اولاند، رئیس جمهور فرانسه هم که زیاد با سیاست منعطف‌تر آلمان موافق نبود و اصولا به پذیرش پناهجویان روی خوش نشان نمی‌داد، حالا به اتفاق مرکل و رنتسی (نخست‌وزیر ایتالیا) طرحی را ارائه کرده‌اند که بر تقسیم موزون‌تر پناهجویان میان کشورهای عضو اتحادیه ناظر است و کسی که قبول نکند، باید در ازای امتناع خود به هزینه استقرار پناهجویان کمک کند. شکست اجلاس وزرای خارجه اتحادیه اروپا شاید نشانه‌ای از آن باشد که این طرح هم به خوبی پیش نخواهد رفت.

در این میان ترکیه نیز فرصت را مناسب دید که دوباره بر لزوم ایجاد منطقه امن در شمال سوریه تاکید کند، تا پناهجویان به جای اروپا به آنجا بروند؛ و کیست که نداند که از روزی که صحبت همین منطقه امن از سوی ترکیه به میان آمده است، موج خروج پناهجویان سوری از ترکیه که نکند مشمول فرستاده‌شدن به این «منطقه امن» شوند رو به فزونی است، به سوی یونان و ...

این که بحران پناهجویی در اروپا، وضعیت نامساعد پناهجویان در اردن ، لبنان و ترکیه را در سایه قرار داده هم از جنبه‌های منفی تحولات این روزهاست که کمتر اجازه می‌دهد خبر بازگشت ۱۳۰ هزار سوری از اردن به درون سوریه چندان مورد توجه قرار گیرد. آنها ظاهرا تحمل رنج ناامنی و آوارگی در درون را، به عطای حضور در کمپ‌های اردن ترجیح داده‌اند.

و باز در همین روز جمعه بود که پوتین دوباره فرصت یافت با اشاره به بحران پناهجویی و ناکارایی حمله هوایی به داعش، نان خود را در تنور بچسباند و غیرمستقیم از ادغام رژیم سوریه و ارتش این کشور در چارچوب عملیات علیه داعش سخن بگوید. پوتین می‌داند که غرب به رغم مواضع‌ ظاهری‌اش دال بر لزوم رفتن اسد، در شرایط کنونی رفتن فوری او و سقوط رژیم دمشق یا فروپاشی ارتش را مناسب نمی‌داند، چون سودبرندۀ آن در غیاب نیروهای متحد غرب در درون سوریه، نیروهای افراطی‌اند.

داعش اینک بیش از پیش به دمشق نزدیک شده و در شمال هم ارتش سوریه زیر فشار است، هر چند که به رغم کمبود نیرو و ضعف روحیه باز هم شکست کامل آن در چشم‌انداز نیست. روسیه می‌خواهد که با سوارشدن بر نگرانی غرب که خطر اصلی را داعش می‌داند، رژیم اسد و ارتش سوریه را غیرمستقیم به جزیی از نیروی ضدائتلاف بدل کند، تا هم زمین‌زدن رژیم سوریه از این رهگذر منتفی شود و در عین حال اگر فشار داعش بر این رژیم از این که هست باز بیشتر شود ائتلاف، غیرمستقیم هم که شده با هدف جلوگیری از سلطه بدتر (داعش) به کمک آن برود. محاسبه‌ای که تحققش ناممکن نیست، ولی آسان نخواهد بود، به خصوص که اوباما هم نتواند مهمانش (ملک سلمان، پادشاه عربستان) یا متحدان دیگر را، بیش از پیش به سویی براند که در چارچوب طرح ایران یا روسیه یا دمیستورا (نماینده دبیرکل سازمان ملل)، برکناری اسد را نه گام اول راه حل سیاسی برای سوریه که گام متاخر آن بدانند.

در مجموع جمعه‌ای بود به لحاظ نتیجه با ماحصل صفر؛ اقدام آن چند صد نفری که با پای پیاده از مجارستان به سوی اتریش راه افتادند تا امتناع دولت مجارستان در دادن امکان قطار به خود را بی‌اثر کنند، شاید تنها موردی بود که بی‌نتیجه نماند و حالا اتوبوس‌هایی به سوی آنها روانند تا سوارشان کنند و به آلمانشان ببرند.

ولی حل اساسی بحران پناهجویی باید به گونه دیگری رقم بخورد: کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ باید در مورد حل بحران در سرمنشا آن (سوریه) به نظر واحد و منافع همپوشی برسند و به ختم جنگ نیابتی رضایت دهند. تا آن زمان درد و رنج مردم سوریه و اطراف آن که بخشی از آن حالا به اروپا سرایت کرده، پایانی نخواهد یافت.

نظر شما