این سیاست چند ایستگاه مشخص داشت، ابتدا گفته شد اسد باید برود، بعدا استفاده از سلاحهای شیمیایی بعنوان خط قرمز اوباما تعیین شد و سپس نگاهها و تلاشها روی مبارزه با داعش متمرکز شد.این نوسانها همگی در غیاب یک راهبرد مشخص و از قبل مطالعه شده اتفاق افتاد و محصول دو سرخوردگی بزرگ بود: ناکامی در یافتن یک نیروی میانه رو روی زمین و زوال و اضمحلال ارتش آزاد سوریه و برآمدن داعش و النصره بعنوان اصلی ترین مخالفان اسد.
این مساله بتدریج اولویتهای سیاسی و نظامی کاخ سفید را تغییر و سیاست فروپاشی ساختارهای دولتی و فتح دمشق را دستخوش دگرگونی کرد. کردهای سوریه درست در این لحظه تاریخی از راه رسیدند و با سیمای سکولار و رویکرد فرامذهبی و فراقومی کوشیدند مشکل کمبود متحد واشنگتن در سوریه را چاره کنند. با ورود روسیه به صحنه در سپتامبر 2015 و نزدیکی ترکیه به محور روسیه و ایران شرایط برای واشنگتن باز هم بغرنج تر شد. این به معنای آن بود که آمریکا بیش از پیش به کردها به عنوان نیروی نیابتی متکی می شود.
تشکیل ائتلاف سوریه دمکراتیک متشکل از کردها، عربها و مسیحیان که ی.پ.گ ستون فقرات آن را تشکیل می دهد، مشروعیت لازم را برای نگاه به آن به عنوان یک سازمان سوری فراقومی و فرامذهبی فراهم کرد. این چیزی بود که آمریکا برای پیشروی در شمال و شمال شرق سوریه به آن نیاز داشت و می توانست انتقادات مکرر و تلخ ترکیه را نادیده بگیرد.
ترامپ هم که آمد تغییری در این سیاست حاصل نشد، چون گزینه دیگری وجود نداشت. بدیل این وضعیت واگذاری کامل سوریه پساداعش به ایران و روسیه است که به عنوان یک تحول استراتژیک منفی نمی تواند مورد پسند کاخ سفید قرار بگیرد.
تشکیل ارتش مرزبانی از سوی ائتلاف بین المللی علیه داعش در واقع تمهیدی است برای گفتگوهای صلح آتی تا جایگاه نیروهای سوریه دمکراتیک تثبیت و تحکیم شود. معنای دیگر این سخن آن است که نه تنها مناطق کردنشین بلک شهرهای عرب رقه و منبج و ... که از دست داعش آزاد شده اند، تحویل دولت سوریه نشده و توسط عربهای متحد کردها اداره خواهند شد. در واقع شمال شرق و جنوب سوریه به مناطق تحت نفوذ آمریکا تبدیل شده و تا طی دوران گذار و انتقال قدرت یا اصلاح ساختارهای آن، اعاده وضعیت سابق ممکن نخواهد بود.
این سیاست برای کردها به معنای برداشتن گامی دیگر به سوی تشکیل اقلیم خودمختار است. ناظرانی که معتقد بودند آمریکا پس از رفراندوم کردستان عراق، کردهای سوریه را هم رها خواهد کرد دچار چند سوء تفاهم اساسی بودند.
آمریکا در عراق با مساله رویارویی دو هم پیمان خود در بغداد و اربیل مواجه بود و تاکید روی سیاست عدم تغییر مرزها به زیان کردها تمام شد.
در سوریه واشنگتن مشروعیت نظام حاکم را نمی پذیرد و در دعوای کردها با آن جانب کردها را می گیرد. مضاف بر آن کردها هم با دوربینی هر گونه نیت جدایی طلبانه را رد و ردای صاحبان اصلی کشور به تن کرده اند.
در واقع یکی از مهارتهای سیاسی کردهای سوریه که کردهای ایران و عراق به کلی فاقد آن هستند، جا زدن خود به عنوان متولیان امر و صاحبان تمام کشور است. کردهای سوری برای کل کشور قانون اساسی می نویسند، ارتش متحد تشکیل می دهند، عرب و آشوری و دروزی را بکار می گیرند و در عمل هم مشغول پیشبرد پروژه های خود هستند.
یک تفاوت دیگر این دو تجربه آمادگی بیشتر کردهای سوریه برای جنگیدن در برابر کردهای عراق است. به دشواری می توان تصور کرد که کردهای سوری مانند کردهای عراق در مارس 1975 و اکتبر 2017 به سادگی دست به ترک مخاصمه بزنند. اردوغان که شاخ و شانه کشیدنهایش برای ی.پ.گ و سوریه دمکراتیک هر روز ابعاد گسترده تری می یابد، به خوبی با این حقیقت آشناست و می داند که مثلا در صورت حمله به عفرین باید در انتظار یک مقاومت طولانی و جنگ شهری پرتلفات باشد. به همین دلیل بعید است با وجود این تهدیدات دست کم در مقیاسی گسترده دست به مداخله بزند. یکی از علل تشکیل ارتش مرزبانی از سوی آمریکا و متحدانش هم ساختن سدی در برابر تهدیدات فوری ترکیه و حملات احتمالی سوریه در آینده است.
علیرغم همه اینها البته پیش بینی دقیق روندهای آتی آسان نیست، هر چند یک مساله روشن است و آن این است که زمان به زیان کردها نیست.
*دیپلماسی/ صلاح الدین خدیو
messages.comments