twitter share facebook share ۱۳۹۸ دی ۱۲ 1013

• از همان سال ۲۰۰۳ که آمریکایی‌ها در چارچوب برانداختن رژیم صدام به عراق آمدند، ایران با حضور آنها در همسایگی خود مشکل داشته، چنان که در افغانستان هم. به عبارتی، پس از سقوط طالبان و صدام و رقم‌خوردن حضور نیروهای آمریکایی در دو کانون دیگر نزدیک به ایران، حضور پایگاهی این نیروها در منطقه که از سال اول انقلاب در ایران شروع شد، حالا در کانون‌های دیگری هم عینیت یافته و امکانات سخت‌افزاری و تهدید واشنگتن علیه تهران فزونی یافته است. در هر دو کشور (عراق و افغانستان) جمهوری اسلامی به دو شیوه متفاوت درصدد اعمال حداقلی از فشار بر نیروهای آمریکایی در راستای وادارکردن آنها به خروج بوده است.

• قرارداد امنیتی آمریکا و عراق که بر مبنای آن نهایتا خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۱۱ عملیاتی شد، در تهران به عنوان دستاورد بزرگ جمهوری اسلامی و نیروهای وفادار به آن در عراق توصیف شد. خروج نیروها امکانات آمریکا را برای اعمال فشار بر ایران تا حدودی می‌کاست، عمق استراتژیکی که ایران به دنبال آن بود بدون حضور نیروهای آمریکایی در عراق، تسهیل‌تر می‌شد و در معادلات سیاسی عراق هم تهران در غیاب آمریکا دست بازتری پیدا می‌کرد. در همین چارچوب دوران سه ساله ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ که آمریکایی‌ها در عراق حضوری نداشتند و نخست‌وزیر کاملا همسو با ایران در بغداد قدرت را در دست داشت، بهترین دوران عراق برای جمهوری اسلامی بود.

• سال ۲۰۱۴، با ورود مجدد نیروهای آمریکایی به عراق برای مقابله با داعش، تهران و واشنگتن همسویی معینی در مقابله با داعش پیدا کردند و حضور نظامی متقابل در عراق را تحمل می‌کردند. ولی پایان نسبی کار داعش در عراق و سوریه، همسویی آمریکا و ایران را بلاموضوع کرد و دوباره ایجاد فشار حداقلی برای وادارکردن آمریکا برای خروج از عراق در دستور کار ایران و نیروهای نزدیک به آن در عراق قرار گرفت. این در حالی بود که تشدید مناقشه تهران و واشنگتن در دوران ترامپ بر سر برجام طبیعتا در مقابله نیابتی آنها در عراق هم تاثیرگذار می‌شود و بیم تهران از این که در شرایط تشدید مناقشه مستقیم با واشینگتن و نیز تشدید کشمکش نیابتی در صحنه سیاسی عراق، حضور نیروهای آمریکایی در عراق قدرت مانور جمهوری اسلامی را در این کشمکش‌ها محدود کند فزون‌تر شده است، چنان که آمریکا هم به اذعان ترامپ رصد ایران را بخشی از هدف استقرار نیروها در عراق می‌داند.

• حمله یکشنبه‌شب به مقر کتائب حزب‌الله در مرز سوریه و در درون سوریه را هم می‌توان در سطحی ساده پاسخی به اقدامات نیروهای هوادار ایران در اعمال فشار بر نیروهای آمریکا تلقی کرد، فشاری که باید به خروج نیروهای آمریکایی بیانجامد تا هم محاصره نظامی ایران در یک جبهه شکاف بردارد و هم امکانات تهران برای مانور در معادلات سیاسی عراق که حالا با بحران تشکیل دولت نمود پیدا کرده بیشتر شود و «رقیبی» به نام آمریکا کمتر در این معادلات قدرت عرض اندام داشته باشد. 

• در عین حال، این حمله و مقرهایی که مورد حمله قرار گرفته به نوعی اختلال در کریدور ارتباطاتی ایران (گذرگاه‌های قائم و ابوکمال) در مرز عراق و سوریه است که عمده‌ترین گذرگاه ارتباطی ایران با عراق و سوریه و لبنان بوده است، اختلالی که با اهداف اسرائیل برای محدودسازی حضور جمهوری اسلامی در منطقه و به ویژه سوریه همخوانی دارد. حمله در عین حال مکملی برای فشار حداکثری واشنگتن علیه ایران هم هست، تا این پیام فرستاده شود که اگر دولت ترامپ تمایلی به ورود به جنگ با ایران ندارد و مقابله در مورد پهپاد سرنگون‌شده و برخی اقدامات دیگر در منطقه را که به ایران نسبت داده درز گرفته است، ولی از این که نیروهای همسو و متحد آن را مورد حمله قرار دهد ابایی ندارد.

• ایران و نیروهای هوادار آن در عراق در مورد واکنش به حمله آمریکا در شرایطی سخت از تصمیم‌گیری قرار دارند. برای تهران هرگونه رویارویی مستقیم با آمریکا،‌ آن هم در شرایطی که با فشار اقتصادی سخت ناشی از تحریم‌ها، بحران داخلی و اعتراضات بخش‌هایی از مردم روبروست یکی از بدترین گزینه‌هاست. بعضا گفته می‌شود که ورود به جنگ شاید برای هسته سخت قدرت نعمتی باشد که دوباره صفوف مردم را علیه دشمن خارجی متحد کند و خود را از زیر فشارها نجات دهد. ولی مسئله این است که این هسته امکانات خود و رقیب را کم و بیش می‌شناسد و به تجربه بعید است که وارد ریسک یک جنگ تمام عیار با آمریکا بشود.

• واکنش نیروهای هوادار ایران در عراق هم آسان نخواهد بود، به خصوص که در واشنگتن ممکن است محافلی ترامپ را زیر فشار بگذارند که این حمله را به محملی برای حمله به خود ایران بدل کند. حتی اگر این گزینه هم تحقق نیابد، خود به هم ریختن بیشتر وضعیت امنیتی در عراق از طریق اقدام متقابل آمریکا نه تنها حوزه امنیتی ایران را با مخاطرات تازه‌ای روبرو خواهد کرد، بلکه در درون خود عراق هم احتمالا معادلات را بیشتر به ضرر جمهوری اسلامی و نیروهای هوادار آن خواهد چرخاند.

• ورای بیم از اقدام متقابل و شدیدتر آمریکا در صورت هرگونه حمله انتقام‌جویانه‌ای از سوی نیروهای هوادار ایران در عراق که همچون عاملی بازدارنده در مورد چنین اقدام متقابلی عمل می‌کند، این نیز هست که در عراق نیز مانند سوریه دست ایران و نیروهای هوادار آن برای هرگونه اقدام نظامی باز نیست و مصالح و منافع متفاوت حاکمیت این کشورها باید ملحوظ شود. چنان که در سوریه نه ایران و نه حزب‌الله لبنان کمترین اقدام متقابلی را در برابر حملات اسرائیل انجام نمی‌دهند. احتمالا در برابر حمله آمریکا به نیروهای حشد شعبی هم همین سکوت و عدم اقدام گزینه اصلی خواهد بود.

• هر چه که هست، ایران در شرایط باز هم سخت‌تری قرار گرفته و شاید با این حمله، مناقشه میان واشنگتن و تهران وارد فاز جدیدتری شده باشد که کاهش احتمال گشایش در بن‌بست‌ها برای کاهش یا لغو تحریم‌ها یا جلوگیری از به جریان افتادن مکانیسم ماشه و ... از نتایج آن باشد.

نظر شما