twitter share facebook share ۱۴۰۲ مرداد ۱۹ 410

شکل جدیدی از ناسیونالیسم با حمایت دولت ها به سرعت در دو کشور عربستان و امارات در حال ریشه دواندن است. در تمام سیاست های اخیر داخلی و خارجی این دو کشور، از حفظ قیمت بالای نفت گرفته، تا سرمایه گذاری در لیگ های جهانی ورزشی و نزدیکی به چین و روسیه، می توان رگه های ناسیونالیسم و تلاش برای بازسازی هویت ملی و روابط دولت-ملت را دید

عربستان و امارات علیرغم رقابت در عرصه های مختلف، در خط مقدم تنش زدایی در منطقه قرار دارند. آنها نظم جهانی چندقطبی جدید رابه عنوان یک واقعیت  پذیرفته اند و بر این اساس منافع خود را پیش می برند

هم بن سلمان و هم بن زاید در داخل کشور قدرت مطلق دارند و می کوشند این قدرت را در درازمدت حفظ کنند. این دو در راستای تثبیت قدرت خود، بازسازی هویت ملی را در دستور کار قرار داده اند

در عربستان بن سلمان می کوشد هویت ملی را از مذهب دور کرده و به سمت «سعودی بودن» ببرد. دولت سعودی از زمان تأسیس، یک دولت سیاسی-مذهبی بود، ریشه در مذهب و روایت هایی داشت که عربستان را یک مدینه فاضله اسلامی نشان می داد و خاندان حاکم آل سعود با تکیه بر مذهب، برای خود مشروعیت بدست آورده بودند

ولی اکنون محمد بن سلمان می خواهد ناسیونالیسم سعودی را به عامل مشروعیت بخش و اتحاد در کشور بدل کند. این امر در اصلاحات مختلف بن سلمان از جمله تلاش برای پاک کردن وهابیت از تاریخ عربستان، آشکار است. دادن حق رانندگی، زندگی به تنهایی و سفر بدون قیم مرد به زنان، محدودکردن اختیارات پلیس مذهبی، صدور مجوز مکان های تفریحی همچون سینما و کنسرت، پاکسازی مقامات دولتی و سلطنتی به بهانه مبارزه با فساد، دستگیری روحانیون و عالمانی که دولت آنها را افراط گرا می داند و اصلاح کتاب های آموزشی و درسی برای ترویج مفهوم ناسیونالیسم جدید و دور کردن کشور از اهداف پان عربی و پان اسلامی، از زمره اصلاحات اوست

ریاض همچنین در راستای تحقق پروژه ملی گرایی خود، از نظامی گری و نمادهای نظامی برای ایجاد اتحاد در جامعه و تقویت حس وفاداری و فدارکاری در کشور استفاده می کند و در همین راستا هزینه های دفاعی را افزایش می دهد

در امارات نیز تلاش برای بازسازی هویت ملی و پررنگ کردن مفهوم «اماراتی بودن»، از اهداف و برنامه های اصلی بن زاید است. هفت امارتی که کشور امارات متحده را تشکیل می دهند –ابوظبی، دبی، شارجه، عجمان، فجیره، ام القیوین و رأس الخیمه- سال 1971 از بریتانیا استقلال یافتند و فورا اقدام به تشکیل یک فدراسیون کردند. امارات از زمان تشکیل تحت سلطه مراتب قبیله ای بود و هویت ملی در آن کمرنگ بود

بن زاید از همان ابتدا تلاش کرد تا در عین تثبیت قدرت خود، هویت مشترک اماراتی را تقویت کند. ابتکاراتی که او برای تقویت هویت مشترک در پیش گرفت، عبارت بودند از تأسیس موزه ها و کتابخانه های مختلف، تعیین یک روز به عنوان روز ملی و برپایی جشن های گسترده در این روز و اصلاح کتاب ها و برنامه های درسی و تمرکز بر هویت ملی اماراتی

بن زاید نیز همچون بن سلمان برای تقویت برنامه ملی گرایانه خود، از نظامی سازی استفاده کرده است. برقراری تعطیلاتی همچون روز بزرگداشت شهدا (برای گرامی داشت نظامیان اماراتی و سربازان کشته شده) افزایش قابل توجه هزینه های دفاعی و ظهور امارات به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه ای، از جمله برنامه های نظامی بن زاید است که در راستای تقویت حس ملی گرایی صورت می گیرد

اقتصاد در تقویت حس ملی گرایی نقشی اساسی دارد. محمد بن سلمان و محمد بن زاید هر دو در حال تلاش برای بازسازی اقتصاد کشور خود به سمت اقتصادی پایدار و بدون وابستگی به نفت هستند. هر دو یارانه ها را قطع کرده اند و بر تربیت شهروندانی کارآفرین تأکید دارند؛ شهروندانی که با وفاداری به کشور، به اقتصاد کمک می کنند

برنامه چشم انداز 2030 ریاض و ابوظبی مبتنی بر تبدیل عربستان و امارات به عنوان دو قطب بزرگ اقتصادی در خاورمیانه و بازارهایی پرسود برای سرمایه گذاری بین المللی است. برای تحقق این چشم انداز، دو کشور می کوشند از خود تصویر کشوری باثبات، مدرن و پیشرفته به نمایش بگذارند، گردشگری را ترویج دهند، در لیگ های ورزشی جهانی سرمایه گذاری کنند، میزبانی اجلاس های جهانی را بر عهده بگیرند و در عین حال خود را به عنوان مدافع اسلام میانه رو نشان دهند

درامد نفتی برای ریاض و ابوظبی اهمیت زیادی دارد. بن سلمان و بن زاید برای تحقق طرح های ملی گرایانه خود به پول نیاز دارند و اقتصادشان –به ویژه اقتصاد عربستان- به شدت به نفت وابسته است

در برنامه چشم انداز 2030 عربستان در دو حوزه: رشد بخش خصوصی و افزایش درامدهای غیرنفتی، پیشرفت زیادی دیده نمی شود. گرچه اقتصاد عربستان سال 2022 به لطف قیمت بالای نفت 8.7% رشد کرد و اولین مازاد بودجه پادشاهی را در ده سال گذشته به ارمغان آورد، ولی صندوق بین المللی پول پیش بینی می کند که این رشد در سال 2023 به 1.9% کاهش یابد که بیشترین کاهش رشد در بین اقتصادهای بزرگ جهان است

در امارات جوانان با بیکاری بالا مواجه هستند و دولت به افزایش مالیات ادامه می دهد. این کشور همچنان به درامدهای بالای نفت وابسته است

در راستای چرخش سیاست داخلی به سمت ناسیونالیسم، بن سلمان و بن زاید در سال های اخیر در خط مقدم تحولات ژئواستراتژیک منطقه بودند. این دو کشور پس از قیام های بهار عربی، رهبری ضد انقلاب را بر عهده گرفتند و برای مهار جنبش هایی که وضعیت موجود در خاورمیانه را به چالش کشیده بود، از اقتدارگرایان حمایت کردند. بن سلمان و بن زاید سال 2015 کارزاری را در یمن اغاز کردند که به بدترین بحران انسانی در جهان انجامید و به کشته شدن بیش از 377000 نفر منجر شد. دو کشور رهبری محاصره هوایی، زمینی و دریایی قطر در سال 2017 را بر عهده داشتند و طبق گزارش ها می خواستند علیه آن کشور عملیات نظامی انجام دهند که توسط آمریکا منصرف شدند

ریاض و ابوظبی روابط خود را با اورشلیم گسترش دادند و امارات سال 2020 روابط خود را با اسرائیل به عنوان بخشی از توافق ابراهیم عادی سازی کرد. عربستان و امارات به دنبال گسترش حضور خود در نقاط دیگر همچون شرق مدیترانه و شاخ آفریقا هستند

بن سلمان و بن زاید بر رشد روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود با روسیه و چین تمرکز دارند. آنها در جنگ اوکراین از هیچکدام از طرف های درگیر اعلام حمایت نکردند و علیرغم اعتراض واشنگتن، همچنان به هماهنگی با مسکو در زمینه تولید نفت ادامه می دهند. آنها از اجرای تحریم ها علیه روسیه خودداری کرده اند و روابط امنیتی خود را با مسکو عمیق تر کرده اند. عربستان و امارات حتی بارها حمایت خود را از سیاست های سختگیرانه چین در قبال مسلمانان آن کشور اعلام نموده اند

چین روابط اقتصادی خود را با عربستان و امارات به شدت افزایش داده و اکنون بزرگترین شریک تجاری و مصرف کننده اصلی نفت ریاض و ابوظبی است. سرمایه گذاری بین عربستان و امارات و چین به شکل چشمگیری افزایش یافته و در آینده نیز رشد بیشتری خواهد کرد. روابط امنیتی نیز در زمینه هایی همچون فروش سلاح و ساخت تأسیسات نظامی چینی در امارات تقویت شده است

به نظر می رسد که اخیرا بن سلمان و بن زاید دیپلماسی را بهترین راه برای پیشبرد منافع خود می بینند. عربستان و امارات به محاصره قطر پایان داده اند و در حال اصلاح روابط پر فراز ونشیب خود با ترکیه هستند. آنها حتی بدنبال بازگشت اسد به آغوش اعراب هستند. عربستان برای حل مناقشه یمن با حوثی ها در حال مذاکره است. عربستان و امارات تنش ها را با ایران کاهش داده اند و ریاض و تهران روابط دیپلماتیک خود را که از سال 2016 قطع شده بود، دوباره برقرار کرده اند

این چرخش به سمت دیپلماسی، در درجه اول نتیجه تغییر شرایط داخلی، منطقه ای و بین المللی است. در داخل کشور بن سلمان و بن زاید به شدت در تلاش برای اجرای نقشه های بزرگ خود هستند که تحقق آنها به فضای امن نیاز دارد. حملات موشکی سال 2019 که گمان می رود ایران به تأسیسات آرامکو در شرق عربستان انجام داد و حملات موشکی حوثی ها در سال 2022 علیه امارات و انفعال آمریکا در پاسخ به این حملات، آسیب پذیری عربستان و امارات را برجسته کرد. چنین حملاتی برای وجهه بین المللی آنها بد بود زیرا ریاض و ابوظبی بدنبال جذب سرمایه گذار خارجی هستند

در یمن، عربستان و امارات در شکست حوثی ها ناموفق بودند و این درحالی است که منابع زیادی را صرف تحقق این هدف کردند. این جنگ در اوج خود برای ریاض ماهانه 5 تا 6 میلیارد دلار هزینه داشت. بعد از شکست انقلابیون در منطقه و تثبیت وضعیت نظام های استبدادی و در کنار آن به بن بست رسیدن وضعیت یمن، عربستان و امارات به فکر تنش زدایی افتادند

اما در عرصه جهانی شاهد حضور روبه گسترش روسیه و چین در منطقه هستیم؛ امری که موجب شده است تا عربستان و امارات خود را اماده انطباق با نظم جهان چندقطبی کنند. این دو کشور در رویدادهای بزرگ جهانی همچون جنگ اوکراین از جانبداری و تمایل به یکسوی ماجرا خودداری کرده و صرفا منافع خود را مدنظر قرار می دهند    

اما امارات و عربستان در مسیر ملی گرایی با چه چالش هایی مواجه هستند؟ در داخل کشور بن سلمان و بن زاید پروژه ملی گرایی را برای تثبیت حکومت خود واجب می بینند و برای تحقق آن سیاست های امنیتی را تشدید می کنند. پس در این راستا هرگونه انتقادی را با شدت سرکوب خواهند کرد. از سوی دیگر ترویج ناسیونالیسم می تواند به شکل گیری نیروهای ملی گرای تندرو بنیجامد و دولت های بن سلمان و بن زاید در صورت شکست در تحقق برنامه های خود، هدف حملات این گروهها قرار گیرند

همچنین گرچه اکنون شاهد تنش زدایی در منطقه هستیم ولی با باقی بودن ریشه اختلافات و تنش ها، هر آن ممکن است شرایط تغییر کند، رقابت های ژئوپلیتیک دوباره شعله ور شود و محاسبات حاکمان جاه طلب ریاض و ابوظبی به هم بخورد

با تقویت ناسیونالیسم، رقابت های قدیمی حتی شعله ور تر از قبل خواهد شد. امارات و عربستان تضاد منافع دارند؛ هردو بدنبال تثبیت نقش خود به عنوان بازیگر مسلط در خاورمیانه و خلیج فارس هستند. رقابت بر سر سرمایه گذاری خارجی، تولید نفت و نگرانی های استراتژیک در مناطقی مانند یمن و سودان، شکاف بین ریاض و ابوظبی را عمیق تر کرده است

نحوه واکنش آمریکا به چنین تحولاتی بسیار مهم است. چرا آمریکا باید به حمایت از امنیت بن سلمان و بن زاید ادامه دهد؟ درحالی که این دو بدنبال تثبیت حکومت استبدادی خود در داخل و نفوذ خود در خارج هستند؛ اهدافی که هیچ سودی برای ایالات متحده ندارد

اما به نظر می رسد که بایدن هیچ توجهی به شرایط منطقه ای و بین المللیِ در حال تغییر ندارد. گزارش ها حاکی است که او می خواهد در ازای عادی سازی روابط ریاض و اورشلیم، یک پیمان امنیتی با عربستان امضا کند و همچنین پیش نویس یک توافقنامه دفاعی را به امارات ارائه کرده است. دولت بایدن به جای درک واقعیت ها، می خواهد آمریکا را ضامن امنیت مستبدانی جاه طلب کند 

منبع: فارین پالیسی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما