twitter share facebook share ۱۴۰۲ آذر ۱۴ 695

از زمان شروع جنگ غزه تصور می شد که بین ایران و اسرائیل درگیری مستقیم رخ دهد. حزب الله هنوز تهدید به گشودن جبهه جنگ جدیدی می کند و تندروهای ایرانی، حامی مداخله مستقیم کشورشان در جنگ هستند. ماه گذشته جواد ظریف وزیر امور خارجه پیشین ایران به نامه ای که توسط تندروها خطاب به رهبر نوشته شده بود، اشاره کرد و گفت آنها در تلاش هستند تا رهبر را متقاعد کنند که از طرف حماس وارد جنگ با اسرائیل شود.

با این حال احتمال بروز یک جنگ منطقه ای گسترده کم است. علیرغم شعارهای تندی که تندروهای ایران می دهند، نگاه ایران به مسائل استراتژیک واقع گرایانه تر از چیزی است که تصور می شود. حداقل هفت دلیل وجود دارد که چرایی اجتناب ایران از حضور در جنگ به نمایندگی از حماس را نشان می دهد.

اول: برخلاف جنگ ایران و عراق در دهه 1980، جمهوری اسلامی نمی تواند جامعه را برای درگیر شدن در یک جنگ جدید بسیج کند. در جنگ ایران و عراق بسیج مردم (در کنار پاره ای عوامل دیگر بود) که بغداد را مجبور به عقب نشینی از خاک ایران کرد. ولی با گذشت چند دهه، حمایت جامعه از نظام سیاسی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. پس از اعتراضات سال گذشته –که علاوه بر دلایل فرهنگی و اجتماعی، فشار شدید اقتصادی نیز در شکل گیری ان تأثیر داشت- نارضایتی در میان جوانان و طبقه متوسط شهری افزایش یافته است.

دوم: جناح میانه رو در دولت ایران نسبت به مداخله مستقیم ایران در جنگ هشدار داده است. درواقع جنگ غزه شکاف سیاسی در ایران را عمیق تر کرده است. تندروهای ایران اینگونه ارزیابی می کنند که در صورت نابودی حماس، نوبت حزب الله می شود و در گام آخر به ایران حمله نظامی صورت می گیرد؛ به همین دلیل است که آنها از هدف گرفتن پایگاههای آمریکایی در عراق و سوریه توسط شبه نظامیان شیعه نیابتی حمایت می کنند. این دیدگاه در تضاد کامل با دیدگاه مقامات میانه رو از جمله ظریف است که پیوسته درباره پیامدهای مخرب دخالت احتمالی ایران در جنگ با آمریکا می گوید. ظریف هشدار می دهد که اگر ایران موضع رادیکال تری در قبال غزه بگیرد، ممکن است وارد درگیری مرگباری با آمریکا شود و چنین جنگی از سوی اسرائیل استقبال خواهد شد. ظریف علیرغم اینکه توسط دولت رئیسی به حاشیه رانده شده، ولی همچنان نفوذ قابل توجهی در میان جامعه و نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی دارد.

سوم: شکست اسرائیل در جلوگیری از حمله 7 اکتبر حماس، محاسبات تهران را در قبال اسرائیل تغییر نداده است. علیرغم بهره مندی اسرائیل از فناوری پیشرفته دفاعی مانند سیستم دفاع موشکی گنبد آهنین، حماس ضربه نظامی و اطلاعاتی سنگینی به این کشور وارد کرد و نشان داد که سیاست بازدارندگی اسرائیل موفق نبوده است. اما این شکست نگاه ایران را به اسرائیل تغییر نداده و اینگونه نبوده است که ایران فرصت را غنیمت بداند و با قدرت موشکی خود اسرائیل را به چالش بکشد.

چهارم: برخلاف دیدگاه غالب، حماس و حزب الله نیروی نیابتی ایران نیستند؛ درست تر این است که آنها را متحدان غیردولتی ایران بدانیم. هیچ رابطه از بالا به پایینی بین تهران و حماس وجود ندارد. حماس در طول جنگ داخلی سوریه، با حمایت از شورشیان سنی مخالف اسد، نشان داد که رویکردی متفاوت با ایران دارد. سازمان های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل نیز گفتند که مقامات ارشد ایران از عملیات حماس اطلاع نداشتند. اواسط نوامبر رویترز مدعی شد که رهبر ایران به اسماعیل هنیه رئیس حماس گفته است چون این گروه دولت ایران را در جریان حمله به اسرائیل نگذاشته، ایران هم در حمایت از حماس وارد جنگ نخواهد شد.

پنجم: شریکان استراتژیک ایران در مسکو و پکن، حمایت کامل خود را از حماس اعلام نکرده اند. ایران بر اساس سیاست نگاه به شرق خود، دنبال همسویی با چین و روسیه است و نمی خواهد روابطش را با این کشورها برهم بزند. سیاست تهران در قبال غزه، مشابه با سیاست صبر و انتظار روسیه و چین در قبال تصرف کابل بدست طالبان است. تهران بدنبال این است که از انزوای خود در بحران های بزرگ بین المللی جلوگیری کند.

ششم: در بین سیاستگذاران ایران این باور وجود دارد که شیخ نشین های خلیج فارس از وقوع جنگی گسترده بین ایران و اسرائیل استقبال می کنند. ایران امیدوار است که با گسترده تر شدن جنگ غزه، کشورهای عرب روابط خود را با اسرائیل قطع کنند. ولی این امر بعید است زیرا افکار عمومی جهان عرب تأثیر کمی بر سیاست خارجی این کشورها دارد. رهبران عرب مدتهاست که حماس را به عنوان نیروی نیابتی ایران می بینند، این گروه را مخرب می دانند و از اینکه اسرائیل آن را یکبار برای همیشه نابود کنند، مسرور خواهند شد.

هفتم: آخرین و مؤثرترین عامل بر عدم تمایل ایران به شرکت در جنگ، دیدگاه خاص آقای خامنه ای نسبت به درگیری های منطقه ای است. برخلاف تصور کشورهای غربی، نوع واکنش رهبر ایران به درگیری های منطقه ای، بیشتر واقع گرایانه است تا ایدئولوژیک. وی که در دوران جنگ ایران و عراق رئیس جمهور بود، از پیامدهای جنگ به ویژه جنگ با آمریکا آگاه است؛ همین آگاهی جمهوری اسلامی را بر آن داشت تا واکنش نسبتا سنجیده ای را پس از ترور سردار سلیمانی اتخاذ کند. چنین رفتاری با استراتژی کلی رهبری در مدیریت بحران های منطقه ای همسو است. بیش از دو دهه قبل زمانی که دیپلمات های ایرانی در شمال افغانستان توسط طالبان کشته شدند و احساسات عمومی در ایران به شدت با ایده حمله نظامی به افغانستان همدل و همراه شد، آقای خامنه ای و حسن روحانی که آن زمان رئیس شورای عالی امنیت ملی بود، جلوی تشدید تنش را گرفتند.

این هفت عاملِ به هم پیوسته، دلیل بی میلی ایران از درگیر شدن در جنگ غزه را توضیح می دهد. ولی جنگ غزه ممکن است برنامه هسته ای ایران را تسریع کند؛ صداهایی در نظام (و عمدتا در اردوگاه تندرو) وجود دارد که استدلال می کند مهمترین ابزار کشور برای جلوگیری از نابودی حماس، اعلام تصمیم تهران برای پیگیری کامل قابلیت های هسته ای است. از منظر آنها برگ برنده ایران این است که تهدید به تولید تسلیحات هسته ای کند و حمایت خود را از متحدانش نشان دهد. این صداها زمانی بلندتر شد که آمیخای الیاهو وزیر میراث ملی اسرائیل از انداختن بمب اتمی در نوار غزه و کشتن همه ساکنین آن، به عنوان یکی از گزینه های پیش رو دفاع کرد.

هیچکدام از ادله ای که بیان کردیم به این معنا نیست که ایران حاضر است از حماس به عنوان تنها دارایی استراتژیک خود در غزه دست بکشد. تهران به اعمال فشار بر اسرائیل و آمریکا از طریق حزب الله و دیگر گروههای شیعه ادامه می دهد ولی مواظب است تا این درگیری، به یک جنگ منطقه ای تمام عیار بدل نشود.

منبع: فارین پالیسی

مترجم: فاطمه رادمهر

برای مطالعه بیشتر در مورد روابط ایران و حماس و استراتژی ایران در جنگ غزه می توانید به مقالات ذیل مراجعه کنید:

محاسبات ایران در جنگ اسرائیل و حماس

نقش ایران در حملات حماس به اسرائیل

اختلاف جناح های سیاسی در ایران در موضوع سیاست خارجی

آینده حماس از تهران می گذرد

چرا ایران روی حماس قمار می کند

اولویت ایران محافظت از خود است

نظر شما