درحالی که جنگ اسرائیل و حماس در غزه ادامه دارد، نقش ایران در این جنگ همچنان مورد سؤال است. تهران نه تنها دشمن اصلی اسرائیل در منطقه می باشد که کمک های نظامی و آموزشی به حماس ارائه می دهد.
محاسبات تهران همچون دیگر بازیگران در این جنگ متغیر است و بر اساس رویدادهای میدانی غزه عوض می شود؛ ولی دو چیز روشن است: نخست اینکه ایران نمی خواهد وارد جنگ مستقیم با اسرائیل و آمریکا شود. انجام این کار برای جمهوری اسلامی و آقای خامنه ای که پایه های نظامش در سال های اخیر متزلزل بوده بسیار خطرناک است. تهران صرفا این لحظه را فرصتی طلایی دیده است تا ایده خود را مبنی بر قدرت مقاومت، شکست توافق ابراهیم و ادغام اسرائیل در خاورمیانه ثابت کند.
اگر آمریکا و غرب نتوانند در مناقشه اخیر اسرائیل و حماس به گونه ای میانجیگری کنند که خواسته های مردم عرب و مسلمان نیز در نظر گرفته شود، آنوقت ناخواسته سبب پیشبرد برنامه های ایران می شوند. به عبارت دیگر توافق ابراهیم در خطر فروپاشی قرار می گیرد و این درحالی است که هیچکس به اندازه جمهوری اسلامی خواهان نابودی آن نیست.
26 مهر اقای خامنه ای درباره جنگ اظهار نظر کرد. پشت سر او تصاویری از هفت دانشمند هسته ای ایران بود که سال 2010 ترور شده بودند. تهران همیشه اسرائیل را مسئول ترورها و سایر اقدامات خرابکارانه در خاک ایران می داند. پیام رهبری از نمایش این تصاویر و حمایت از حماس این بود که حداقل به مردم ایران بگوید انتقام این ترورها را گرفته است.
در عین حال آقای خامنه ای به طور مکرر نقش مستقیم ایران در حمله حماس به اسرائیل را انکار کرده است زیرا از قدرت ارتش آمریکا خبر دارد.
آیا رهبر ایران می خواهد آمریکا را وارد یک جنگ جدید، پرهزینه و بی پایان کند؟ این گزینه محتمل بوده و آرزوی مشترک او، روسیه، چین، و دیگر رقیبان آمریکا همین است اما جمهوری اسلامی نمی خواهد بقای سیاسی خود و تمام سرمایه گذاری هایی که روی محور مقاومت کرده است را، صرفا برای کمک به حماس به خطر بیندازد. دکترین دفاعی ایران این است که بهتر است با دشمنانش در خارج از مرزهای خود از طریق شبه نظامیان نیابتی اش بجنگد.
ایران نه تنها تمایلی به ورود به جنگ ندارد، بلکه نمی خواهد آینده حزب الله را به خطر بیندازد. برنامه ضد اسرائیلی ایران یک برنامه بلندمدت است که هدف آن تضعیف اسرائیل از نظر نظامی، دیپلماتیک و روانی طی سالها و حتی دهه های آینده است.
گرچه سال 2015 آقای خامنه ای پیش بینی کرد که اسرائیل 25 سال دیگر محو می شود ولی هیچ نشانه ای وجود ندارد که نشان دهد او حاضر است جمهوری اسلامی را با درگیر کردن ایران در یک درگیری مستقیم نظامی، به خطر بیندازد.
متحدان نیابتی ایران احتمالا از لبنان، سوریه و عراق به اسرائیل و نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه شلیک خواهند کرد ولی تهران مادامی که خود مورد حمله مستقیم قرار نگیرد، کاری نخواهد کرد که آینده محور مقاومت و زرادخانه حزب الله را که حاوی 150000 موشک است به خطر بیندازد. حداکثر کاری که ممکن است تهران بکند این است که از طریق حملات محدود حزب الله به اسرائیل در شمال، تلاش کند تا محاسبات اسرائیل را تغییر داده و آن را متقاعد کند تا از پاکسازی حماس دست بردارد.
ایران می خواهد به عنوان بخشی از استراتژی خود برای محاصره اسرائیل، حماس را در غزه نگه دارد ولی اگر مجبور به انتخاب شود، حذف حماس را می پذیرد تا حزب الله را به عنوان یک نیروی بازدارنده علیه اسرائیل و آمریکا حفظ کند.
ایرانیان از جنگ غزه نه تنها برای تأکید بر مفهوم مقاومت که برای اعمال فشار بر کشورهای عربی برای ترک ایده عادی سازی روابط با اسرائیل استفده خواهند کرد. تهران به قدری برای تحقق این هدف مشتاق است که هفته گذشته ابراهیم رئیسی در اقدامی غیرعادی با محمد بن سلمان ولیعهد سعودی تماس گرفت. نقشه بازی ایران است که کشورهای عربی میانه رو را از اسرائیل و آمریکا دور کند.
در نهایت آنگونه که منابع ایرانی گزارش داده اند، آمریکایی ها به ایران هشدار داده اند که در دو جبهه اشتباه محاسباتی نکند زیرا ممکن است به اقدام نظامی آمریکا منجر شود: نخست اینکه تهران باید از هرگونه کمک نظامی مستقیم به حماس در طول جنگ خودداری کند و دوم اینکه نباید جنگ را پوششی برای گسترش برنامه هسته ای خود ببیند.
در سطح جهانی، جنگ غزه درحالی رخ می دهد که روسیه و چین بدنبال کنار زدن آمریکا به عنوان قدرت برتر در خاورمیانه هستند. آنها در کنار ایران و متحدانش می کوشند در شرایطی که خاورمیانه بیش از همیشه به یک راه حل سیاسی نیازمند است، اعتبار و شایستگی واشنگتن را به عنوان میانجی صلح زیر سؤال ببرند؛ آن را به عنوان منبع بی ثباتی معرفی کنند و خود را داوری بی طرف نشان دهند. در همین راستا وانگ یی وزیر امور خارجه چین نبود عدالت برای مردم فلسطین را دلیل اصلی بروز این جنگ دانست.
از زمان حمله حماس به اسرائیل، مسکو و پکن که هر دو روابط نزدیکی با اسرائیل داشته اند، یا سکوت کرده اند و یا احساسات طرفدار فلسطین از خود نشان داده اند. این نشان دهنده موضع جدید ضد اسرائیلی آنها نیست، بلکه صرفا اقدامی فرصت طلبانه است تا شکست سیاست های آمریکا را در خاورمیانه نشان دهند.
از زمان تأسیس حماس در سال 1987 این گروه هشت بار با اسرائیل جنگیده و هیچکدام از آنها منجر به یک درگیری گسترده منطقه ای نشده است. امروز هم هیچیک از قدرت های منطقه ای از جمله ایران خواهان بروز جنگ گسترده تر نیست ولی مدیریت جنگ توسط آمریکا در بوته آزمایش قرار گرفته است. واشنگتن باید راههایی بیابد تا هم به اسرائیل و هم به جهان اسلام اطمینان دهد که می تواند در این مناقشه یک میانجی بی طرف باشد. اگر آمریکا این کار را نکند، فرصتی برای تحقق اهداف روسیه و چین فراهم می شود و به ایران این امکان را می دهد تا ادعا کند که محور مقاومت و مبارزه مسلحانه تنها راه پیش روی فلسطینیان است.
جنگ جدید حماس و اسرائیل بخشی از استراتژی ایران است
از زمانی که حماس به اسرائیل حمله کرد، ناظران بسیاری با نگرانی از خطر آغاز جنگی منطقه ای سخن گفتند. جنگ کنونی را بیشتر می توان جنگی نیابتی دانست؛ جنگی که حکومت ایران در تلاش است از طریق ان نظم خاورمیانه را به نفع خود تغییر دهد.
اکنون حکومت ایران با سه بحران مواجه است: اولین مورد داخلی است؛ جمهوری اسلامی در پی فوت مهسا امینی با تظاهرات مداوم و سراسری مواجه است. این اعتراضات حاکمان ایران را با عمیق ترین چالش مشروعیت خود از زمان انقلاب اسلامی مواجه کرده است.
دومین بحران منطقه ای است؛ در پی ارتباطات سیاسی و اقتصادی اسرائیل و اعراب، ایران به حاشیه رانده شده است. موج عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل که با امضای توافق ابراهیم در سپتامبر 2020 آغاز شد، در سه سال گذشته چهره خاورمیانه را به طور اساسی تغییر داده است.
سومین بحران بین المللی است؛ از دو دهه پیش که برنامه مخفیانه اتمی ایران افشا شد، جامعه بین الملل تلاش کرده است تا مسیر دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتم را مسدود کند. نتیجه این امر وضع تحریم های اقتصادی گسترده بود که در طول این سالها وضعیت اقتصادی و رفاهی مردم را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
این امید وجود دارد که بحران سوم به لطف تلاش های دولت بایدن برای احیای برجام حل شود؛ چنانکه شاهد بودیم سهل گرفتن اجرای تحریم ها باعث شد ایران به میلیاردها دلار درامد نفتی دست پیدا کند و اقتصادش که چند سال پیش دستخوش بحران شده بود، تثبیت شود.
اما دو بحران دیگر چالش هایی جدی پیش روی انسجام داخلی و جایگاه منطقه ای ایران است و جنگ اسرائیل و حماس می تواند وضعیت ایران را در هر دو جبهه بهبود ببخشد.
حمله حماس به اسرائیل و متقابلا واکنش اسرائیل به آن، پیامدهای شدیدی داشت و ادامه روند عادی سازی روابط اسرائیل و اعراب را متوقف کرد. خیابان های کشورهای عربی (از جمله کشورهایی که با اسرائیل رابطه دارند) در پی این جنگ ملتهب شد. از سوی دیگر در شرایطی که تمرکز مردم ایران روی مقابله حکومت با اعتراضات داخلی بود، با تشدید حملات اسرائیل تمرکز آنها معطوف به وقوع فاجعه ای انسانی در نوار غزه گشت.
همه اینها برای تهران یک موهبت بود و به ان اجازه داد تا کنترل خود را در داخل تحکیم کرده و بین اعراب و اسرائیل شکاف ایجاد کند. کاخ سفید گرچه حمایت قاطع خود را از اسرائیل اعلام کرده است ولی اصرار دارد که تاکنون هیچ نشانه ای از دخالت مستقیم ایران در حمله حماس یافت نشده است؛ این درحالی است که یافته نشدن رد پای ایران در این حمله، اهمیتی ندارد. صرف نظر از اینکه تهران به حماس چراغ سبز نشان داده باشد یا خیر، حمایتش از این گروه در طول سالها (که بالغ بر صد میلیون دلار می شود) به وضوح زمینه را برای حمله اخیر حماس فراهم کرده است. علاوه بر این اقدامات حماس کاملا با اهداف استراتژیک ایران همخوانی دارد: بهبود وضعیت داخلی ایران و همزمان برهم زدن رابطه اعراب و اسرائیل.
بنابراین مقامات در واشنگتن باید ضمن تلاش برای حل و فصل بحران کنونی، به این فکر کنند که چه کسی از این جنگ سود بیشتری می برد.
ائتلاف ضد ایران
با حمله حماس به اسرائیل، نتانیاهو و بایدن هر دو حماس را به داعش تشبیه کردند. اگر این تشبیه درست است؛ پس همانگونه که جهان پس از ظهور داعش برای شکست آن گردهم آمد و ائتلاف تشکیل داد، باید برای مقابله با تهدید ایران نیز ائتلاف تشکیل دهد.
حملات حماس، تمایل تهران برای برهم زدن صلح در منطقه و گسترش خشونت را نشان داد؛ این درحالی است که دولت بایدن اخیرا از گرم شدن روابط خود با ایران سخن گفته بود. اخیرا حوثی ها در یمن آتش بس برقرار کرده بودند، شبه نظامیان عراقی ماهها بود که از حمله به نیروهای امریکایی دوری کرده بودند، تهران پنج گروگان آمریکایی را آزاد کرده بود و برنامه هسته ای خود را کند کرده بود.
اکنون می دانیم که این اقدامات همه ظاهرسازی بوده و تهران در پشت صحنه با ارسال سلاح و پول و دادن آموزش به نیروهای حماس، در حال کاشت بذر نزاع بوده است. ایران همزمان ماشین جنگی روسیه را در اوکراین با ارائه پهپاد تغذیه می کند؛ مخالفان خود را در آمریکا و اروپا تهدید می نماید؛ به برخورد با معترضان در داخل ادامه می دهد و اگر تصمیم به ساخت بمب هسته ای بگیرد، ظرف چند روز می تواند به این مهم دست یابد.
به همین دلیل حمایت نظامی و دیپلماتیک امریکا و دیگر کشورهای جهان از اسرائیل، برای شکست حماس کافی نیست. اسرائیل می تواند تهدید حماس را از بین ببرد ولی این جنگ تنها بین اسرائیل و حماس نیست.
بی ثباتی و کشتاری که با حمله حماس به اسرائیل آغاز شد، تا زمانی که توان ایران برای صدور ترور باقی بماند، ممکن است دوباره دامن اسرائیل را بگیرد. پنجره مهار ایران در حال بسته شدن است؛ اگر ایران به توانمندی هسته ای دست یابد، جهان دیگر برای مهار این کشور و نیروهای نیابتی اش گزینه چندانی ندارد. بنابراین برای مقابله با ایران و گروههای نیابتی اش به ائتلافی بین المللی نیاز است.
این ائتلاف باید متشکل از کشورهای ناتو، اعراب و کشورهای هند و اقیانوسیه باشد و هدف آن –اگر نه نابودی کامل- تضعیف قدرت ایران و گروههای نیابتی اش باشد. این امر مستلزم حذف نیروهای نیابتی ایران یا اخراج آنها از کشورهایشان است. کشورهای ائتلاف باید با اعمال تحریم برای وضع محدودیت اقتصادی و انزوای ایران و این گروههای شبه نظامی بکوشند. اکنون برای جهان ثابت شده که ایران بعد از دستیابی به قدرت هسته ای، موضعی صلح آمیز اتخاذ نخواهد کرد.
درج این مقاله صرفا به منظور آشنایی خوانندگان با نظرات مختلف صورت گرفته و به معنای تأیید مطالب گفته شده نمی باشد.
مترجم: فاطمه رادمهر
messages.comments