مراسمی که صبح روز شنبه در کاخ سفید برای رسیدگی به مناقشه ارمنستان و آذربایجان برگزار شد، عمدتاً جنبهای نمادین داشت. این رویداد، مطابق با سبک همیشگی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، با تشریفات پرزرقوبرق و مدح و ثنای ترامپ از سوی رهبران دو کشور قفقاز همراه بود.
هر دو رهبر، ترامپ را غرق در ستایش کردند و حتی وعده دادند که توصیهنامه مشترکی برای دریافت جایزه نوبل برای او ارائه دهند؛ اقدامی که از بنیامین نتانیاهو الهام گرفته بودند.
با این حال، از منظر اقتصاد جهانی، جایگاه این دو کشور کوچک، و نقش ترامپ در عرصه دیپلماسی بینالمللی، این رویداد دستاوردهای ملموسی هم داشت. برندگان آشکار آن، الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، و خود ترامپ بودند. سود و زیان ارمنستان هنوز روشن نیست، اما روسیه و ایران بزرگترین بازندگان به شمار میروند.
علیاف و نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، معاهده صلح امضا نکردند بلکه «اعلامیه نیت» برای امضای چنین معاهدهای در آینده را امضا کردند. این اقدام پس از بیانیه مشترکی در اواسط ماه مارس صورت گرفت که در آن اعلام شده بود توافق نهایی شده است. فردای آن اعلام، استیو ویتکاف، فرستاده ویژه ترامپ، سفری کوتاه به باکو، پایتخت آذربایجان، داشت.
به گفته مقامهای کاخ سفید، از آن زمان دولت ترامپ با جدیت بر این ابتکار صلح متمرکز شده و آن را بهترین مسیر برای حل پایدار مناقشه دانسته و اکنون رسماً مالکیت سیاسی آن را در اختیار گرفته است.
با نبود پیشرفت قابلتوجه در صلح میان روسیه و اوکراین، پایان جنگ غزه یا توافق با ایران، این دستاورد نمیتواند نادیده گرفته شود.
با این حال، موانع مهمی برای نهایی کردن توافق باقی است. جزئیات قرار است امروز منتشر شود، اما آذربایجان خواستار اصلاح قانون اساسی ارمنستان برای حذف هرگونه اشاره به سندی شده است که به قرهباغ کوهستانی مربوط میشود؛ منطقهای که طبق قوانین بینالمللی متعلق به آذربایجان است.
باکو دو سال پیش این سرزمین را با زور بازپس گرفت و به کنترل ارمنستان که از اوایل دهه ۱۹۹۰ از طریق جمهوری خودخوانده آرتساخ برقرار بود، پایان داد. در سپتامبر ۲۰۲۳، حدود ۱۰۰ هزار ارمنی که اجدادشان قرنها در آنجا زندگی کرده بودند، اخراج شدند؛ هرچند آذربایجان خروج آنان را «داوطلبانه» توصیف میکند.
باکو در پی پاککردن کامل ادعاهای ارمنستان بر قرهباغ بوده و عملاً این هدف را به دو روش محقق کرده است. نخست، این منطقه بهطور کامل از متن اعلامیه نیت حذف شده و ظاهراً در معاهده نهایی نیز ذکر نخواهد شد. دوم، اعلامیه خواستار انحلال گروه مینسک، نهاد سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) که شامل روسیه و فرانسه میشد و بر سر مناقشه قرهباغ میانجیگری میکرد، شده است.
بخش دیگری که ارمنستان—حداقل فعلاً—در آن امتیاز داده، موضوع آزادی زندانیان ارمنی در آذربایجان است، بهویژه روبن واردانیان، آخرین رهبر قرهباغ. در اعلامیه مشترک، هیچ اشارهای به این موضوع نشده است. به نظر میرسد آذربایجان مصمم است واردانیان و سایر مقامهای پیشین آرتساخ را به عنوان «مجرم» در زندان نگه دارد.
یک موفقیت دیگر برای آذربایجان، آغاز پروژهای است که ترامپ آن را «مسیر صلح » مینامد و در باکو به «دالان زنگزور» شهرت دارد؛ مسیری که دهههاست خواسته دیرینه آذربایجان بوده است.
این خط راهآهن برنامهریزیشده، آذربایجان را به نخجوان—قسمتی از خاک این کشور که میان ارمنستان و ترکیه واقع شده—متصل میکند. بیش از ۳۰ سال، از زمان اعلام جمهوری خودخوانده آرتساخ و شکست آذربایجان در جنگ اول قرهباغ، باکو خواهان عبور و مرور بدون کنترل مرزی ارمنستان در این مسیر بوده است. آنچه زمانی به عنوان غرامت برای از دستدادن سرزمین در نظر گرفته میشد، اکنون ظاهراً بدون هیچ هزینهای واگذار میشود.
اعلامیه نیت، شامل تعهد به احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی هر دو کشور است. هرچند مقامهای ارمنستان میگویند بحث کریدور مطرح نیست، اما کلیدیترین بخش توافق همان عبارت «عبور بدون مانع میان آذربایجان و نخجوان» است.
انتظار میرود توافقی جداگانه میان ایالات متحده—که شرکت منتخب آن بهرهبرداری از راهآهن را بر عهده خواهد داشت—و ارمنستان امضا شود تا شرایط دقیق انتقال کالا از آذربایجان از طریق ارمنستان به نخجوان و سپس به ترکیه مشخص شود.
احتمالاً این توافق حاکمیت رسمی ارمنستان بر مرزهایش را حفظ میکند، اما در عمل کنترل گذرگاهها را به دست آمریکا میسپارد. این امر به آذربایجانیها آزادی حرکت در مسیری را میدهد که مدتها در پی آن بودهاند. پاشینیان به این موضوع اشاره کرد که ممکن است رویههای گمرکی و گذرنامهای مدرنتر و سادهتری برقرار شود.
با وجود این امتیاز نمادین مهم، ارمنستان نیز میتواند از این توافق سود ببرد؛ از جمله بازگشایی تاریخی مرز با ترکیه و احیای خط راهآهن با روسیه، اصلیترین شریک اقتصادیاش. اعلام پاشینیان دیروز مبنی بر پایان محاصره ارمنستان، شاید چندان دور از واقعیت نباشد و این دستاورد را نباید دستکم گرفت.
با این حال، مزایای آذربایجان بیشتر است. در حال حاضر، این کشور کنترل انحصاری ارتباط میان اروپا و دریای خزر و از آنجا به آسیای مرکزی—شامل قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان—و در نهایت چین را در دست خواهد داشت. با وجود تحریمهای بینالمللی علیه ایران و روسیه، آمریکا و اروپا ترجیح میدهند از مسیر آنها عبور نکنند.
تنها سال گذشته، اتحادیه اروپا دستکم ده میلیون یورو به «کریدور ترانسخزر» یا «کریدور میانی» اختصاص داد. در عمل، آذربایجان از قبل هم انحصار این مسیر را داشت، اما تا پیش از این، کالاها باید با دور زدن از طریق گرجستان حمل میشدند.
با گشایش «مسیر ترامپ»، راه از آذربایجان به ترکیه کوتاهتر خواهد شد. برای ترامپ و شرکای اروپاییاش، توسعه کریدور میانی که ایران، روسیه و تنگه بابالمندب—که در معرض تهدید حوثیهاست—را دور میزند، کاملاً مطلوب خواهد بود.
ایران پیشتر نارضایتی خود را ابراز کرده و رسماً درباره دخالت خارجی، بهویژه در امتداد مرزهایش، هشدار داده است. خط راهآهن تحت مدیریت آمریکا میان آذربایجان و نخجوان درست در امتداد مرز ارمنستان و ایران قرار خواهد گرفت. مقامهای باکو روز شنبه با کنایه گفتند: ایرانیها نگران حضور اسرائیل در آذربایجان بودند، حالا آمریکا را در مرز خود دارند.
در مورد روسیه، با وجود اینکه ترامپ همچنان بیدلیل بابت حمله به اوکراین به ولادیمیر پوتین اعتبار میدهد—در آستانه دیدار احتمالیشان در آلاسکا در روز جمعه—رئیسجمهور آمریکا موفق شده سوزنی کوچک به پهلوی روسیه فرو کند و آن را یک گام دیگر از قفقاز دور نماید.
انتظار میرود با گشایش مرزهای ارمنستان به روی آذربایجان و ترکیه، وابستگی این کشور به مسکو بهطور قابلتوجهی کاهش یابد و زمینه را برای سرمایهگذاری گسترده آمریکا و اروپا فراهم کند.
کریدور «TRIPP» ترامپ چیست و چه تأثیری بر خاورمیانه و شمال آفریقا دارد؟
توافق «مسیر بینالمللی صلح و شکوفایی ترامپ» TRIPP که توسط ایالات متحده، ارمنستان و جمهوری آذربایجان امضا شده، تغییری چشمگیر در ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی به شمار میآید و میتواند پیامدهایی زنجیرهای در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا داشته باشد.
این توافق که روز شنبه توسط رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، اعلام شد، به واشنگتن یک اجارهنامه ۹۹ ساله میدهد تا یک کریدور حملونقل را که سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان را به جمهوری خودمختار نخجوان از طریق خاک ارمنستان متصل میکند، توسعه داده و امنیت آن را تضمین کند.
برای نخستین بار، این مسیر تحت تضمینهای آمریکا فعالیت خواهد کرد و بهطور کامل ایران را دور میزند.
ایجاد این کریدور پس از سالها تنش و درگیریهای پراکنده میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان، نشاندهنده سازماندهی مجدد مسیرهای تجاری منطقه است. این مسیر، یک ارتباط زمینی مستقیم میان باکو و ترکیه ایجاد میکند و در عین حال، ایروان را به محور تجاری شرق-غرب که تحت سلطه آمریکا و متحدانش است، نزدیکتر میسازد؛ محوری که می تواند در تقابل با مسیرهای شمال-جنوب -که سالها تحت نفوذ روسیه و ایران بوده- باشد.
کریدور TRIPP چیست؟
کریدور TRIPP، جمهوری آذربایجان را از طریق جنوب ارمنستان به نخجوان متصل میکند و زمان ترانزیت را کاهش داده و وابستگی به کشورهای همسایه را کمتر میسازد.
بر اساس این توافق، ارمنستان زمین این مسیر را به مدت ۹۹ سال به ایالات متحده اجاره میدهد و کنسرسیومهای خصوصی – شامل شرکتهای آمریکایی، ترکیهای و اروپایی – اجازه خواهند داشت خطوط راهآهن، بزرگراهها، خطوط لوله انرژی و زیرساختهای مخابراتی را در آن احداث و اداره کنند.
این پروژه شباهت زیادی به «کریدور زنگهزور» دارد که مدتها مورد بحث بود، اما تفاوت مهم آن در نحوه مدیریت است: این مسیر نه تحت نظارت روسیه خواهد بود و نه مشمول کنترل ترانزیتی ایران؛ بلکه یک مسیر تحت حمایت و تضمین آمریکا است که در چارچوب حقوقی ارمنستان تعریف میشود.
اهمیت آن برای قفقاز جنوبی
توافق TRIPP که میان ایالات متحده، جمهوری آذربایجان و ارمنستان منعقد شد، نقطه عطفی در ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی است و ضمن تقویت تجارت منطقهای، دینامیکهای ترانزیتی را بازتعریف میکند.
به گفته فؤاد شاهبازوف، تحلیلگر سیاستگذاری در باکو، این کریدور نه تنها پیوند راهبردی جمهوری آذربایجان با ترکیه را تقویت میکند، بلکه جریانهای تجاری شرق-غرب را در منطقه بازسازی مینماید. تحلیل شاهبازوف نشان میدهد که TRIPP صرفاً یک مسیر تجاری نیست، بلکه ابزاری ژئوپلیتیک است که نقشه ارتباطات قفقاز جنوبی را بهطور اساسی دگرگون میکند.
دور زدن ایران؟
شاهبازوف میگوید: «با ایجاد یک ارتباط زمینی مستقیم میان سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان و نخجوان – تحت تضمینهای آمریکا و با دور زدن ایران – این توافق عملاً نقش دیرینه تهران به عنوان یک مسیر ترانزیتی کلیدی برای کالاهای آذربایجانی را تضعیف میکند.»
برای ایران، کریدور TRIPP به معنای از دست دادن یک نقش حیاتی در ترانزیت جمهوری آذربایجان است. با حذف تهران از کوتاهترین مسیر ارتباطی میان باکو و نخجوان، این پروژه نه تنها یک منبع درآمد را از ایران میگیرد، بلکه یک ابزار فشار دیپلماتیک را که تهران سالها در معادلات منطقهای از آن استفاده میکرد، از بین میبرد.
علاوه بر این، این مسیر یک پروژه حملونقل و زیرساختی تحت حمایت آمریکا را دقیقاً در مرزهای شمالی ایران مستقر میکند و ممکن است خط راهبردی نفوذ آمریکا را – از ترکیه عضو ناتو تا حوزه خزر – محکمتر سازد.
اهرم نفوذ آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا
شاهبازوف میافزاید: «در عین حال، مشارکت ارمنستان در این توافق نشانهای از احتمال فاصله گرفتن این کشور از وابستگی سنتی خود به محور شمال-جنوب است که نفوذ مسکو را بیشتر تضعیف میکند. حضور ایالات متحده، نفوذ ژئوپلیتیک آن را افزایش داده و آن را به عنوان یک نیروی تثبیتکننده معرفی میکند؛ در حالی که جاهطلبیهای منطقهای ایران و روسیه را مهار مینماید.»
به گفته او، توافق TRIPP نه تنها فرصتهای اقتصادی جدیدی ایجاد میکند، بلکه توازن قوا را در قفقاز جنوبی بازتنظیم کرده و دینامیکی چندقطبیتر با نفوذ کمتر قدرتهای سنتی منطقه به وجود میآورد.
برای واشنگتن، TRIPP هم عرصه ای برای نمایش توان دیپلماسی و هم یک دستاورد راهبردی ملموس است. این طرح حضور اقتصادی و سیاسی آمریکا را در قفقاز جنوبی گسترش داده و فضای مانور مسکو و تهران را محدود میکند.
در چارچوب خاورمیانه و شمال آفریقا، این کریدور یک محور نفوذ تازه به آمریکا میدهد که آسیای مرکزی، قفقاز جنوبی و شرق مدیترانه را به هم پیوند میزند؛ محوری که میتواند در تعاملات آمریکا با کشورهای خلیج فارس، اسرائیل و شرکای عرب آن نقشآفرین باشد.
آینده پیش رو
آینده نشان خواهد داد که آیا TRIPP به نیرویی برای ثبات تبدیل میشود یا به کانون بحران جدیدی بدل خواهد شد.
ایران از هماکنون نارضایتی خود را ابراز کرده و نفوذ روسیه در بخشهای امنیتی و انرژی ارمنستان همچنان چشمگیر است. ناظران منتظر خواهند بود تا نشانههای اولیه سرمایهگذاری آمریکا، احتمال حضور امنیتی، و واکنش احتمالی تهران – چه از راه اقتصادی، چه دیپلماتیک یا حتی نظامی – را ببینند.
اگر TRIPP طبق برنامه عمل کند، میتواند نقشههای تجاری و ترانزیتی اوراسیا را بازنویسی کند و پیامدهای آن فراتر از قفقاز جنوبی، از سواحل خزر تا خلیج فارس احساس خواهد شد.
دونالد ترامپ میانجی طرح صلح در قفقاز
هشتم اوت، دونالد ترامپ با نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، و الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، دیدار کرد تا تلاش کند درگیری میان دو کشور را پایان دهد. در کاخ سفید، این سه نفر بیانیهای برای صلح و توافقهایی درباره تجارت و امنیت امضا کردند. نکته مهم این بود که ارمنستان موافقت کرد یک مسیر حملونقل تحت مدیریت آمریکا را از خاک خود باز کند که آذربایجان را به ناحیه جداشدهاش نخجوان متصل میکند. این کریدور «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بینالمللی» (TRIPP) نامیده خواهد شد.
علیاف و پاشینیان قول دادند ترامپ را برای دریافت جایزه صلح نوبل نامزد کنند. این توافق نقش روسیه را کاهش خواهد داد، کشوری که سالها در این مناقشه دخالت داشته است، و همچنین ایران را تضعیف خواهد کرد. این یک قرارداد رسمی صلح نیست، اما راه را برای جایزه بزرگتری باز میکند: پایان یکی از پیچیدهترین مناقشات جهان و کاهش تنشهای منطقهای، از جمله عادیسازی روابط ارمنستان با ترکیه، متحد آذربایجان. اینکه آیا این امر محقق خواهد شد یا خیر، آزمونی برای دیپلماسی آمریکا و خود ارمنستان و آذربایجان خواهد بود. روسیه هنوز میتواند آشوب ایجاد کند.
ارمنستان و آذربایجان بیش از ۳۵ سال است که درگیر جنگ بودهاند. در اواخر دهه ۱۹۸۰، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی بود، جداییطلبان مورد حمایت ارمنستان منطقه قرهباغ کوهستانی را که در داخل خاک آذربایجان است، تصرف کردند و بعدها نوار حائل ساختند. آذربایجان که صنعت نفت و گازش رونق گرفت، ارتشی قدرتمند با پهپادها و موشکهای ترکیه و اسرائیل ایجاد کرد و در سال ۲۰۲۰ منطقه اطراف قرهباغ کوهستانی را بازپس گرفت. در سال ۲۰۲۳ نیز خود منطقه قره باغ کوهستانی را به دست آورد که در نتیجه آن، حدود ۱۰۰ هزار ارمنی آواره شدند. روسیه که در دهه ۱۹۹۰ از ارمنستان حمایت میکرد، عقبنشینی کرد. بخشی از این عقبنشینی برای تنبیه پاشینیان بود، دموکراتی که در انقلاب مسالمتآمیز ۲۰۱۸ به قدرت رسید و چهرههای طرفدار کرملین در ارمنستان را کنار زد.
از اوایل ۲۰۲۴ دو طرف قدم به قدم به سمت توافق صلح پیش رفتهاند. در مذاکرات قبلی از میانجیگرانی مانند روسیه، ترکیه یا گروه مینسک — مجمعی چندجانبه که در دهه ۱۹۹۰ برای حل مناقشه تشکیل شد— استفاده میشد، اما اخیراً دو طرف به طور مستقیم با هم صحبت کردهاند و در ماه مارس بر سر پیشنویس توافقنامه توافق کردند.
دو مانع باقی مانده بود. اول، اصرار آذربایجان بر حذف اشاره به قرهباغ کوهستانی از قانون اساسی ارمنستان که نیازمند همهپرسی است. دوم، درخواست آذربایجان برای ایجاد یک کریدور حملونقل به نخجوان. در سال ۲۰۲۰، به عنوان بخشی از توافق آتشبس، علیاف و پاشینیان موافقت کردند مسیر تحت نظارت روسیه باز شود. هر دو بعداً از دخالت روسیه پشیمان شدند اما نتوانستند جایگزینی پیدا کنند.
ترامپ راهحلی ارائه داد. ماههاست که مذاکرهکنندگان آمریکایی برای حل این موضوع به منطقه رفتوآمد داشتهاند. بر اساس این راه حل، ارمنستان زمین را به مدت ۹۹ سال به آمریکا اجاره خواهد داد و واشنگتن پیمانکارانی را برای اداره این گذرگاه به کار خواهد گرفت. تحقق این طرح به آمریکا امکان می دهد تا در تأمین امنیت منطقه در طولانی مدت نقش آفرینی کند.
آمریکا همچنین مشوقهایی به ارمنستان و آذربایجان ارائه کرده است. رئیس شرکت دولتی انرژی آذربایجان (SOCAR) با علیاف به واشنگتن سفر کرد تا توافقی با شرکت نفتی آمریکایی اکسونموبیل امضا کند. ارمنستان که منابع طبیعی آذربایجان را ندارد، کمتر برای ترامپ قابل توجه است اما امید می رود که در زمینه هوش مصنوعی و نیمههادیها از همکاری و مشارکت آمریکا بهره مند شود. ترامپ همچنین تحریمهای نظامی اعمالشده در سال ۱۹۹۲ علیه همکاریهای نظامی با آذربایجان را لغو کرد و از «شراکت راهبردی» با آذربایجان، متحد اسرائیل، خبر داد.
توافق صلح میتواند راه را برای آشتی ترکیه و ارمنستان هموار کند. به گفته نیگار گوکسل از گروه بینالمللی بحران، بنبست با ارمنستان «پاشنه آشیل ترکیه در حوزه نفوذ منطقهایاش» بوده است. نزدیکی میان دو کشور از سال ۲۰۰۸ آغاز شده اما متوقف شده بود.
برای رضایت علیاف، ترکیه شرط عادیسازی روابط با ارمنستان را توافق صلح میان آذربایجان و ارمنستان قرار داده بود. این مانع حالا به نظر میرسد برداشته شده است. ترکیه ممکن است مرز خود را با ارمنستان که از سال ۱۹۹۳ در حمایت از آذربایجان بسته بود، باز کند. گوکسل پیشبینی میکند «کارها به سرعت پیش خواهد رفت».
با این حال، در میان نمایش ترامپ، هنوز کارهای زیادی باقی مانده است. در واشنگتن، علیاف و پاشینیان تنها پای پیشنویس قرارداد صلح را امضا کردند و نه متن کامل آن را. درخواست آذربایجان برای تغییر قانون اساسی ارمنستان برآورده نشده است. منافع گذرگاه TRIPP بیشتر در نخجوان و سیونیک، منطقه کمجمعیت ارمنستان که مسیر از آن میگذرد، متمرکز خواهد بود. اما امید است که این مسیر بتواند راه را برای توافقات بیشتر باز کند. آذربایجان و ارمنستان میتوانند درباره باز کردن دیگر مرزهای خود نیز گفتوگو کنند.
دلایلی برای احتیاط وجود دارد. پاشینیان محبوبیت پایینی دارد؛ تنها ۱۳٪ از ارمنیها به او اعتماد دارند. تندروهای ملیگرا، از جمله رابرت کوچاریان، رئیسجمهور سابق، او را به مصالحه بر سر حاکمیت ارمنستان متهم میکنند. (کوچاریان خود در دهه ۲۰۰۰ داراییهای ارمنستان را به روسیه فروخت تا بدهیها تسویه شود.) برگزاری همهپرسی که آذربایجان خواستار آن است، بحثبرانگیز خواهد بود و انتخابات سال آینده فرصت دخالت روسیه را فراهم میکند. در ژوئن، دولت ارمنستان اعلام کرد که کودتایی برنامهریزیشده برای سپتامبر را خنثی کرده است.
آذربایجان نیز میتواند روند صلح را مختل کند. علیاف، دیکتاتوری است که در ۲۰۰۳ به جای پدرش روی کار آمد، او قبلاً تهدید کرده بود که کریدور حملونقل را با زور تصرف خواهد کرد. او به رویاهای ارضیطلبانهای چون نامیدن ارمنستان به «آذربایجان غربی» دل بسته است. لارنس بروئرز از مؤسسه چتمهاوس بریتانیا میگوید چنین سخنانی اگر ادامه یابد، «کُشنده» صلح خواهد بود. برتری نظامی آذربایجان فقط بر بیاعتمادی ارمنستان میافزاید.
خطر دیگر این است که آمریکا از این موضوع دست بکشد. به طور تاریخی، صلح در قفقاز جنوبی اغلب توسط قدرتهای خارجی برقرار شده است. «در دهه ۲۰۲۰ روسیه و ترکیه بودند، در دهه ۱۹۹۰ گروه مینسک و در دهه ۱۹۲۰ بلشویکها». ترامپ آمریکا را به عنوان آخرین میانجی صلح در منطقهای سخت معرفی کرده است. اینکه این وضعیت پایدار بماند، در کنترل او نخواهد بود.
با دقت در جزئیات، آذربایجان برنده است
جنبوجوش دیپلماتیک اخیر میان ارمنستان و آذربایجان که در نهایت با رونمایی از یک پیشنویس پرسر و صدا برای توافق صلح در کاخ سفید به اوج رسید، بهعنوان یک پیشرفت تاریخی برای صلح در قفقاز جنوبی ستوده شد.
اما پشت این لفاظیهای جشنگونه، واقعیتی بسیار پیچیدهتر نهفته است؛ جایی که روایتهای پیروزمندانه، تنشهای حلنشده را میپوشانند و جایی که سلطه نظامی، نه سازش واقعی، همچنان شرایط را دیکته میکند.
یک روز پیش از آنکه آمریکا میزبان «نیکول پاشینیان» نخستوزیر ارمنستان و «الهام علیاف» رئیسجمهور آذربایجان در نشست ۸ اوت باشد، «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در شبکه Truth Social اعلام کرد رهبران دو کشور برای یک «مراسم رسمی امضای صلح» گردهم خواهند آمد. اما نتیجه این رویداد تنها یک «اعلامیه مشترک» با هفت بند بود که فقط چهار بند آن بهطور اساسی به مناقشه پرداخت و باقی بندها مجموعهای از تعارفات کلی درباره صلح و ستایشهای اغراقآمیز از نقش ترامپ در میانجیگری بود.
نخستین و مهمترین بند این اعلامیه ماهیت موقتش را آشکار ساخت: توافق صلح تنها توسط وزرای خارجه پاراف شده بود، نه اینکه به امضای سران کشورها برسد. وقتی متن کامل چند روز بعد منتشر شد، محتوای آن بهطور چشمگیری آشنا بود؛ نسخهای بازنویسیشده از اصول «توافقات هلسینکی ۱۹۷۵» (مصونیت مرزها، حاکمیت و تمامیت ارضی) در کنار اشاره به «اعلامیه آلماتی ۱۹۹۱» که اتحاد جماهیر شوروی را منحل کرد و کشورهای مستقل مشترکالمنافع (CIS) را تشکیل داد؛ ارمنستان و آذربایجان هر دو از امضاکنندگان آن بودند. این ابهام عمدی نشان میدهد که موانع بزرگی همچنان بر سر راه امضای معاهده نهایی توسط رهبران کشورها وجود دارد.
تأکید پیشنویس توافق بر «عدم مداخله در امور داخلی» وقتی در برابر خواسته بیامان آذربایجان قرار گیرد پوچ به نظر میرسد؛ خواسته آذربایجان این است که ارمنستان باید قانون اساسی خود را از هرگونه اشاره به «قرهباغ کوهستانی» ــ منطقه مورد مناقشهای که دو جنگ ویرانگر (دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۲۰) را برانگیخت و در نهایت با پیروزی نظامی آذربایجان، الحاق اجباری منطقه و پاکسازی قومی بیش از ۱۰۰ هزار ارمنی بومی در سال ۲۰۲۳ پایان یافت ــ پاک کند. حذف این موضوع حیاتی از سند، شکاف میان نمایش دیپلماتیک و واقعیتهای میدانی را آشکار میسازد.
خواستِ اصلاح قانون اساسی برای پاشینیان از نظر سیاسی خطرناک است؛ او پیشاپیش با واکنش شدید ارمنیان مواجه است که این روند را تسلیم خفتبار در برابر باکو میدانند. پاشینیان که شخصیتی جنجالی است ــ درگیر نزاع با هر دو نیروی قدرتمند: ارمنی های برون مرزی و کلیسای ارمنی ــ باید پیش از انتخابات پارلمانی ۲۰۲۶ با دقت گام بردارد. پیشبرد اصلاحات قانون اساسی پیش از آن انتخابات، میتواند قدرت او را بیش از پیش تضعیف کند، بهویژه که این تغییرات نیازمند تصویب از طریق همهپرسیای مناقشهبرانگیز خواهد بود.
اما علیافِ آذربایجان که مشتاق است پیروزیهای نظامی خود را تثبیت کند، ممکن است تحمل تأخیرهای نامحدود را نداشته باشد.
چالشهای حلنشده دیگری هم وجود دارد. هرچند به رسمیت شناختن متقابل تمامیت ارضی در تئوری باید از بخش های جدافتاده و محصور دو کشور حفاظت کند، اما در عمل این ارمنستان است که آسیبپذیرتر است. آذربایجان سه بخش جدافتاده دارد ــ کرکی، یوخاری آسپارا و سوفولو ــ که در نقاط راهبردی در امتداد یا نزدیکی جادههای حیاتی در ارمنستان قرار دارند، از جمله بزرگراه مهم ایروان ـ تفلیس. اگر باکو دوباره کنترل این سه بخش را بهدست آورد، میتواند ارتباط زمینی ارمنستان با گرجستان را به خطر اندازد.
مبادله اراضی شاید راهحلی باشد، اما ایروان فاقد اهرم معادل است: برخلاف آذربایجان، ارمنستان هیچ بخش جدافتاده ی استراتژیکی در خاک آذربایجان برای معاوضه ندارد. این عدم توازن انگیزه کمی به باکو میدهد که امتیازات تاکتیکی خود را واگذار کند، و این امر تضمین میکند که علاوه بر برتری نظامی، اهرم ارضی نیز در برابر درگیریهای آینده حفظ شود.
این مسئله، نقص بنیادی در «توافق صلح» موسوم را آشکار میسازد؛ توافقی که بازتاب پیروزی نظامی آذربایجان است، نه مصالحهای متوازن که منافع اصلی هر دو طرف را در نظر بگیرد. با تحقق اهداف میدانی، باکو نیازی نمیبیند که امتیازات معناداری بدهد.
اما تاریخ هشدار میدهد که نباید پیروزی نظامی را با صلح پایدار اشتباه گرفت. پیروزی کوتاهمدت ارمنستان در سال ۱۹۹۴ نشان میدهد که شرایط میتواند به سرعت تغییر کند. در حالی که آذربایجان از مزیتهای ساختاری ــ وسعت، جمعیت و منابع طبیعی بیشتر ــ برخوردار است، برتری کنونیاش تضمینشده نیست. اتحادهای منطقهای یا پویاییهای داخلی میتوانند معادله را تغییر دهند. خطر واقعی در آن است که این توافق، صلحی تحمیلی را نهادینه کند، نارضایتیهای حلنشده را در خود تثبیت نماید و بهجای آشتی واقعی، بذر درگیریهای آینده را بکارد.
این پویاییها موضع حداکثری علیاف را توضیح میدهد؛ او میکوشد از برتری کنونی آذربایجان برای حذف هرگونه امکان آینده «انتقامجویی ارمنی» بهره گیرد. این استراتژی در ماده کلی (ماده ۸) توافق صلح آشکار است که الزام به مخالفت با «جداییطلبی در همه اشکالش» را بیان میکند. این عبارت دو هدف دارد: برای همیشه ادعاهای ارضی ارمنستان نسبت به قرهباغ را از بین ببرد و همزمان حق بازگشت جمعیت ارمنی آن را انکار کند. بنابراین، کوچ اجباری سال ۲۰۲۳ نه تنها یک راهحل نظامی، بلکه خلق عامدانه واقعیتهای برگشتناپذیر در میدان بود.
با این حال، این تنشهای محلی در بستر ژئوپلیتیکی پیچیدهتری رخ میدهند؛ جایی که رقابت قدرتهای بزرگ، بیشتر تهدید به تشدید بحران دارد تا حل آن.
میانجیگری واشنگتن بیتردید جایگاه منطقهای روسیه را تضعیف کرده، اما با این کار آمریکا همان مشکل پیچیدهای را به ارث برده که مسکو را طی دههها آزار داده بود: تلاش برای موازنه میان باکو و ایروان. آمریکا موافقت ارمنستان و آذربایجان را برای «کریدور TRIPP» (مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بینالمللی) بهدست آورده است؛ مسیری ترانزیتی تحت حمایت ایالات متحده که آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به نخجوان و ترکیه متصل میکند. هرچند این پروژه بهعنوان شریان حیاتی اقتصادی معرفی شده و ظاهراً تحت قوانین ارمنستان قرار دارد، اما پرسشهای حیاتی بیپاسخ ماندهاند: مسئولیت امنیت با کیست؟ (آیا آمریکا یا پیمانکاران خصوصی ایستهای بازرسی را اداره خواهند کرد؟) چه تضمینی برای حاکمیت ارمنستان وجود دارد؟ (باکو بر «ترانزیت بدون مانع» اصرار دارد).
واکنش کمرنگ کرملین به این توافق میانجیگریشده توسط آمریکا، نشانه محاسبهای راهبردی است نه پذیرش واقعی. این ناشی از تمایل مسکو برای حفظ روابط خوب با ترامپ است. مهمتر از آن، روسیه دریافته است که با پذیرش رهبری واشنگتن در قفقاز جنوبی، اکنون آمریکا هم صاحب پاداشهای بالقوه و هم ریسکهای آن شده است.
هنوز روشن نیست که آمریکا تا چه اندازه واقعاً آماده سرمایهگذاری برای ثباتبخشی به منطقهای است که ۶۰۰۰ مایل از آن فاصله دارد؛ منطقهای که در آن قدرتهای منطقهای چون روسیه، ترکیه و ایران منافع به مراتب بیشتری دارند.
با وجود صحبت از عقبنشینی، روسیه همچنان پیوندهای عمیق اقتصادی و زیرساختی با ارمنستان دارد و احتمالاً خواهد کوشید بر انتخابات پارلمانی ۲۰۲۶ این کشور تأثیر بگذارد تا جناحهای نزدیک به مسکو را تقویت کند. حضور مداوم مرزبانان روس در مرز ارمنستان با ایران نیز عامل پیچیده دیگری است ؛کریدور TRIPP تحت حمایت آمریکا باید این واقعیت پایدار را در نظر بگیرد.
در میان بازیگران منطقهای، ایران شدیدترین انتقاد را از TRIPP داشته است. هرچند رئیسجمهور «پزشکیان» لحنی مصالحهجویانه اتخاذ کرد، اما بهطور صریح هشدار داد که حضور آمریکا در امتداد مرز ایران «مسئلهساز» خواهد بود. مشاور سیاست خارجی رهبر، علیاکبر ولایتی، موضعی سختتر گرفت و وعده داد با «مسیر ترامپ» مخالفت خواهد کرد. در سایه احتمال ازسرگیری درگیری ایران و اسرائیل ــ که در آخرین دور آن، آمریکا تأسیسات هستهای ایران را بمباران کرد ــ تهران احتمالاً هرگونه حضور آمریکا در نزدیکی مرز خود را تهدیدی جدی خواهد دید. بنابراین ایران میتواند به یک بازیگر اخلالگر اصلی بدل شود.
قفقاز جنوبی شاهد بسیاری از توافقهای بهاصطلاح «تاریخی» بوده که به سرعت فروپاشیدهاند. برای اینکه این توافق دوام یابد، باید از نمادگرایی فراتر رود و با مسائل حلنشدهای که همچنان ارمنستان و آذربایجان را تقسیم میکنند، روبهرو شود. بدون پرداختن به دغدغههای اصلی ــ مناقشات ارضی، خواستههای قانون اساسی، و حقوق جمعیتهای آواره ــ این توافق در خطر آن است که تنها به یک آتشبس زودگذر دیگر در مناقشهای بدل شود که طی دههها راهحلی به خود ندیده است.
صلح واقعی چیزی بیش از نمایش دیپلماتیک میطلبد؛ نیازمند مصالحههای دشواری است که تاکنون غایب بودهاند. تا آن زمان، وعده ثبات چیزی جز یک سراب نخواهد بود.


نظر شما